سلام
اینجا واژه نامه دیوان حافظ رو قرار میدم تز کتاب دیوان حافظ به تصحیح علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی
هر روز چند تا ا واژه می گذارم
"""""""""""""""
آب : آبرو ، آب ما = آبروی ما
گذار بر ظلماتست خضر راهی کو ........ مباد کآتش محرومی آب ما ببرد
آب حیوان = آب حیات = چشمه حیات : کنایه از آب زندگی یا چشمه ای است که هر کس از آب آن بنوشد زنده و جاوید شود . کنایه از لب و دهان معشوق
آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست ........ روشن است اینکه خضر بهره سرابی دارد
آب خرابات : کنایه از شراب انگوری است
نذر فتوح صومعه در وجه می نهیم ........... دلق ریا به آب خرابات پر کشیم
آب رکن آباد = آب رکنی
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت .......... کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
آب رکن آباد نهر معروفی از انهار شیراز که به قول صاحب فارسنامه ناصری رکن الدوله دیلمی در سنه سیصد و سی و هشت احداث نموده ، منبع این آب در یک فرسخ و نیمی شمال شرقی شیراز و آب مذکور از تنگ الله اکبر عبور کرده و صحرای مصلی و باغ نو و تکیه هفت تنان و چهل تنان و تکیه خواجه حافظ را مشروب می نماید . رجوع به شیراز نامه ص 5-6 و 23-24 و سفرنامه ابن بطوطه چاپ مصر سنه 1343 ج 1 و ص 127 . 136 و فارسنامه ناصری ج 2 ص 20-21
آب زدن : آب افشاندن و آب پاشیدن به چیزی یا جایی . و مجازا به معنی اشک ریختن و گریستن آمده است
خرم آن روز که با دیده گریان بروم ......... تا زنم آب ، در میکده یکبار دگر
آتش میخانه : آتش خمخانه = آب خرابات ، یعنی شراب
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد ......... خانه عقل مرا آتش خمخانه بسوخت
آذار : ماه ششم از سال رومی است که تقریبا با اسفند ماه ایران امروز همزمان است
ابر آذاری بر آمد باد نوروزی وزید ...... وجه می خواهم و مطرب که می گوید رسید؟
آزاده : راست ، بی عیب ، آزاد ، کامل ، سوسن سفید را از آن آزاد می گویند که از بار رنگ آزاد است .
به بندگی قدس سرو معترف گشتی ........ اگر چو سوسن آزاده ده زبان بودی
آستین فشان : کنایه از ترک دنیا کردن باشد و به معنی رقص کردن هم آمده است .
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان .......... زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت .
آن : کیفیتی که از مجموع حسن معشوق حاصل می شود و او را زیبا می سازد .
شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد ........ بنده طلعت آن باش که آنی دارد
از بتان (( آن )) طلب ار حسن شناسی ای دل ...... کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
آئین دین زرتشتی : مقصود خوردن شراب است که بر حسب عقیده عامه نوشیدن شراب در دین زردشتی حلال بوده است .
به باغ تازه کن آئین دین زرتشتی ....... کنون که لاله بر افروخت آتش نمرود
آئینه دار : در کتاب (( فرج بعد الشده )) باب 12 ، مرد سلمانی به فضل بن ربیع می گوید : (( من مردی ام مزین ، آئینه داری می کنم و موی لب مردمان بچینم .))
شهسوار من که مه آئینه دار روی اوست ....... تاج خورشید یلندش خاک نعل مرکب است
آئینه شاهی : یعنی آن دل که آئینه خدایی است .
دل که آئینه شاهی است غباری دارد ........ از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
ادامه دارد