تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 934 اولاول 1234567891555105505 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #41
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    من به بی سامانی
    باد را می مانم
    من به سرگردانی
    ابر را می مانم
    من به آراستگی خندیدم
    من ژولیده به آراستگی خندیدم
    سنگ طفلی ، اما
    خواب نوشین کبوترها را در لانه می آشفت
    قصه ی بی سر و سامانی من
    باد با برگ درختان می گفت
    باد با من می گفت :
    ” چه تهیدستی مرد “
    ابر باور می کرد
    من در ایینه رخ خود دیدم
    و به تو حق دادم
    آه می بینم ، می بینم
    تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
    من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم...

    حميد مصدق

  2. 2 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    کارد، نان مان را
    به دو بخش مساوی تقسیم می کند.
    از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
    دومین جرعه را سر می کشم.
    بیا توی کفشهای من!
    زمستان که می آید
    پالتوی تو مرا گرم می کند.
    ما با یک چشم گریه می کنیم
    شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
    در خواب
    رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند.


    Hans Bender

  4. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #43
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    زيبايي ام را پاياني نيست

    وقتي كه در چشمان تو به خواب مي روم

    و هراس كودكانه ام را از يا د مي برم

    در عطري كه از تو بر سينه دارم

    چه بي پروا دوستت دارم

    و چه بي نشان تو را گم ميكنم

    وقتي كه دروغ ميگويم

    به زني كه در چشمهاي من تو را جستجو ميكند

    و مردي كه هر روز از نام تو ميپرسد.



    فرناندو پسوآ

  6. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #44
    داره خودمونی میشه samane joon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران سراسر شادی و نور
    پست ها
    75

    پيش فرض

    سلام
    دا شتم میگفتم...........
    حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
    آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
    بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
    لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
    مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
    آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
    شهر را از تب بیماری من جایی نیست
    راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
    اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
    جام اندوه تو مر همره و همرام کرد
    .............
    این شعر از خودم در تاریخ 31/4/1386 سرودم
    گفتم شاید کسی باشه که بخواد نقدش کنه
    خوش باشید
    Last edited by samane joon; 01-09-2007 at 15:32.

  8. 2 کاربر از samane joon بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #45
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    گوش كن؛دورترين مرغ جهان مي‌خواند.
    شب سليس است،و يك دست؛و باز.
    شمعداني‌ها
    و صدادارترين شاخه‌ي فصل،ماه را مي‌شنوند.
    پلكان جلو ساختمان،
    در فانوس به دست،و در اسراف نسيم،
    گوش كن؛
    جاده صدا مي‌زند از دور قدم‌هاي تو را.
    چشم تو زينت تاريكي نيست.
    پلك‌ها را بتكان،كفش به پا كن و بيا.
    و بيا تا جاي،كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روي كلوخي بنشيند با تو
    و مزامير شب اندام تو را،مثل يك قطعه‌ي آواز به خود جذب كند.
    پارسايي است در آن‌جا كه تو را خواهد گفت:
    بهترين چيز رسيدن به نگاهي است كه از حادثه‌ي عشق تر است.

  10. این کاربر از Mahdi_Shadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #46
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    من آنجا هستم

    در آسمانها، جايی که می نگری

    من آنجا هستم

    جايی که قدم می زنی

    تنهای تنها

    جايی که می خوابی، در کنارت

    بی حرکت

    جايی که عاشق شدی و عاشقت شدم

    بی دروغ
    من آنجا هستم

    کشته شده، غرق به خون

    بی جان

    زير يک سنگ قبر

    تنها تر از همیشه

    بدون تو ...

    و چه سخت است بدون تو بودن...
    Last edited by capitan black; 01-09-2007 at 17:17.

  12. 2 کاربر از capitan black بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #47
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    پيش فرض

    در زيــر ســــــــايه روشــن مهتـــــاب نيلرنگ

    در چـــــارســـوق گنبــــد دوار هفت رنــــــگ



    در ســـــايه ســـار دنج درختـــــــان پرغــــرور

    در زيــر روشــنايی خورشيـد و عشـــق و نور



    هر جا که مـی روم همه جا گفتــگوی توست

    دل سرخوش از خيال تو و عطر و بوی توست



    هر لحــــظه ای به ياد تـــو و مهــــر تــو قرين

    جـــان با تو آشنــــــا و دلــــت با دلــم عجـين



    تــــــو ذوق کــــــودکانـه پـــــــــرواز در منــی

    تـــــو شـــــــوق عاشقــــــــانه آواز در منــی



    بــس روزهــــا حـــــکايت دل با تـــــو گفته ام

    بسيـــــــار شب که از غــم عشقت نخفته ام



    با تـــــو طراوت و غــزل و ياس و شبنم است

    بــــی تــــــو هوای کوچه ما غرق ماتم است



    در لحــــــــظه های بی کسی و درد، مأمنی

    يـــــــادآور قشنــــــــــگترين لحظــــه منی...
    Last edited by capitan black; 01-09-2007 at 17:15.

  14. این کاربر از capitan black بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #48
    آخر فروم باز capitan black's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    NEVER LAND
    پست ها
    1,957

    12

    ای رفته از برم به دیاران دوردرست
    با هر نگین اشک بچشم تر منی
    هرجاکه عشق و صفا و بوسه هست
    در خاطر منی

    هر شامگه که جامه ی نیلین اسمان
    پولک نشان ز نقش هزاران ستاره است
    هر شب که مه چو دانه ای الماس بی رقیب
    بر گوش شب به جلوه چنان گوشواره است
    ان بوسه ها و زمزمه های شبانه را
    یاداور منی
    در خاطر منی

    در موسم بهار
    کز مهر بامداد
    دوشیزه نسیم
    مشاطه وار موی مرا شانه میکند
    اندم که شاخ پر گل باغی به دست باد
    خم میشود که بوسه زند بر لبان من
    و انگاه نرم نرم
    گلهای خویش را به سرم دانه میکند
    ان لحظه , ای رمیده زمن! در بر منی
    در خاطر منی

    هر روز نیمه ابری پائیز دلپسند
    کز تند بادها
    با دست هر درخت
    صدها هزار برگ ز هر سو چو پول زرد
    رقصنده در هواست
    و ان روزها که در کف این ابی بلند
    خورشید نیمروز
    چون سکه ی طلاست
    تنها توئی توئی تو که روشنگر منی
    در خاطر منی

    هر سال ,چون سپاه زمستان فرا رسد
    از راه های دور
    در بامداد سرد که بر ناودان کوی
    قندیلهای یخ
    دارد شکوه و جلوه ی اویزه ی بلور
    ان لحظه ها که رقص کند برف در فضا
    همچون کبوتری
    و انگه برای بوسه نشینند مست و شاد
    پروانه های برف , به مژگان دختری
    در پیش دیده من و در منظر منی
    در خاطر منی

    ان صبحها که گرمی جانبخش افتاب
    چون نشئه ی شراب , دود در میان پوست
    یا ان شبی که رهگذری مست و نغمه خوان
    دل میبرد ببانگ خوش اهنگ : دوست, دوست
    در باور منی
    در خاطر منی

    اردیبهشت ماه
    یعنی زمان دلبری دختر بهار
    کز تکچراغ لاله , چراغانی است باغ
    وز غنچه های سرخ
    تک تک میان سبزه , فروزان بود چراغ
    و انگه که عاشقانه بپیچد بدلبری
    بر شاخ نسترن
    نیلوفری سپید
    اید مرا بیاد که : نیلوفر منی
    در خاطر منی

    بر گرد, ای پرنده رنجیده, بازگرد
    باز آ که خلوت دل من اشیان توست
    در راه, در گذر
    در خانه , در اتاق
    هر سو نشان توست

    با چلچراغ یاد تو نورانی ام هنوز
    پنداشتی که نور تو خاموش میشود؟
    پنداشتی که رفتی و یاد گذشته مرد؟
    و ان عشق پایدار فراموش میشود؟
    نه , ای امید من!
    دیوانه ی توام
    افسونگر منی
    هر جا , به هر زمان
    در خاطر منی


    مهدي سهيلي

  16. این کاربر از capitan black بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #49
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    معنای زنده بودن من با تو بودن است
    نزدیک ـ دور
    سیر ـ گرسنه
    رها ـ اسیر
    دلتنگ ـ شاد
    آن لحظه ای که بی تو سر آید مرا مباد!
    مفهوم مرگ من
    در راه سرفرازی تو در کنار تو
    مفهوم زندگی ست .
    معنای عشق نیز
    در سرنوشت من
    با تو همیشه با تو
    برای تو زیستن...

    فريدون مشيری



  18. #50
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    ایستاده روی پلکهام،
    و گیسوانش،
    درون موهام
    شکل دستهای مرا دارد،
    رنگ چشمهای مرا...
    در تاریکی من محو می شود،
    مثل سنگ ریزه ای دربرابر آسمان.
    چشمانی دارد همیشه گشوده،
    که آرام از من ربوده...
    رویاهایش ،
    با فوج فوج روشنایی،
    ذوب می کنند
    خورشیدها را
    و مرا وامی دارند به خندیدن،
    گریستن،
    خندیدن
    و حرف زدن،
    بی آنکه چیزی برای بیان باشد.
    پل الوار

  19. این کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •