تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 435 از 934 اولاول ... 335385425431432433434435436437438439445485535 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,341 به 4,350 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4341
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض دوستم داری؟

    گفتی که من را مثل آدم دوست داری.
    پس شاد باشم سیب را هم دوست داری.
    گفتی نمی خواهی ببارم عشق٬ اما٬
    شعر غریبی را که گفتم دوست داری.
    گفتی شراب ناب و تنهایی و حافظ ٬
    بر گونه های عشق٬ شبنم دوست داری.
    با این همه٬ تکلیف را روشن کن امشب.
    با من بگو آیا مرا هم دوست داری؟
    سر را به زیر انداختی٬ فکرت کجا رفت؟
    نه! نشنوم این را که: مبهم دوستم داری!
    شعرم شرابم شبنمم حالا غریبی.
    آشفته را این گونه درهم دوست داری؟
    لب میزنی یا حرف؟ اما نه...صدا بود.
    آهسته می گفتی٬ شنیدم٬ دوستم داری!

  2. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  3. #4342
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دستان تو ، لنگریست -
    که از همه ستارگان بی نیازم می کند .
    نگاه تو
    روز گاران دیگریست -
    تا به تقدیر خویش پنجه در پنجه کنم .
    آغوش امن تو
    گریزگاهیست –
    که وقاهت زمین و وسعت آسمان را متهم می کند .
    پیشانیت آینه بلند من است .



  4. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4343
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض سلام

    خبرت هست که بی روی تو ارامم نیست
    طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
    میل ان دانه ی خالم نظری بیش نبود
    چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
    شب برانم که مگر روز نخواهد بودن
    بامدادت چو نبینم طمع از شامم نیست
    چشم از ان روز که بر کردم و رویت دیدم
    به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست
    نازنینا نکن ان جور که کافر نکند
    ور جهودی بکند بهره ز اسلامم نیست
    گو همه شهر به جنگم بدر ایند و خلاف
    منکه در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
    بسراپای تو ایدوست که از دوستیت
    خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
    دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
    بدو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست

  6. این کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4344
    آخر فروم باز pourya_bo2pmc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    پرشیا - ایساتیس (یزد)
    پست ها
    1,289

    پيش فرض

    نمی دونم چرا هرجا رسیدم ، تو قبل از من از اونجا رفته بودی

    تو دوستم داشتی همیشه از دور ، ولی چیزی به من نگفته بودی

    تو پشت شیشه واسم صبر کردی نرفتی زود ، طولش دادی عمداً

    دلم می خواست از تو می گرفتم یه فرصت ، واسه دستاتو گرفتن

    من بعد از اون شب پشت هر پنجره ای باشم ، یاد تو می افتم

    حتی وقتی دست تکون می دادی با من ، خداحافظ نگفتم

    شلوغه دورم اما بی تو دنیام ، دوباره ساکت و دلگیر میشه

    نمی دونم چرا قطار میره ، همیشه واسه گفتن دیر میشه

  8. این کاربر از pourya_bo2pmc بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  9. #4345
    داره خودمونی میشه paiez's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    146

    پيش فرض

    من يك رهگذرم
    خسته و تنها
    گمشده در وادي غربت
    تشنه لب ، بيجان و بيرمق
    در پيش رويم سرابي بيش نيست
    به پيش ميروم ، به اميد " اميد يافتن "
    جرعهائي صفا ، صميميت و محبت
    اما ... سرابي بيش نيست
    ره ، پيش روي ، اكنده ز خار و خاشاك
    خارهاي نامرادي و بيوفائي
    آزاردهنده دلهاي خسته و خونين
    بر جاي مانده در ره دلتنگي
    رد پاي محبت و دوست داشتن
    اما ... گنگ و نامفهوم
    در وادي تنهائي ، قطره ائي اشك ...
    تنها مونس و همدم را تنهائي
    چكيد ، بر خاك رفت ، ناپديد شد
    و بازهم ... من هستم و اين ره بي پايان
    خسته و تنها
    گمشده در وادي غربت
    تشنه لب ، بيجان و بي رمق
    بدنبال جرعه ائي .... عشق

  10. 2 کاربر از paiez بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4346
    داره خودمونی میشه miss leila's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    160

    پيش فرض

    وفاگر از کسی بینم زخود بیگانه می گردم
    من آن شمعم که بر گرد سر پروانه می گردم
    به این جادوگریها احتیاجی نیست چشمت را
    که من با یک نگاه آشنا دیوانه می گردم
    گناه از من نباشد گر کسی دردم نمی داند
    که در این بزم خواب آلود چون افسانه می گردم
    چرا برخود نلرزم من که در این بزم پر غوغا
    بدست مردمی بد مست چون پیمانه میگردم
    به مرغان چمن خوش باد ،باغ و بستان ها
    من آن بوم سیه بختم که در ویرانه می گردم

  12. 4 کاربر از miss leila بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4347
    حـــــرفـه ای Jalal's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    تهران و حومه
    پست ها
    7,972

    پيش فرض

    بی تو طوفان زده ی دشت جونونم
    صید افتاده به خونم
    تو چه سان میگذری؟
    غافل از اندوه درونم
    قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
    تا خم کوچه به دنباله تو لغزیذ نگاهم
    تو ندیدی؟؟؟؟
    نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
    چون در خانه ببستم
    دگر از پای نشستم
    گویا زلزله آمد
    گویا خانه فرو ریخت سر من
    بی تو من در همه ی شهر غریبم
    بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
    برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی
    تو همه بود و نبودی
    تو همه شعر و سروری
    چه گریزی ز بر من که ز کویت نگریزم
    گر بمیرم ز غمه دل
    با تو هرگز نستیزم
    منو یک لحظه جدایی
    نتوانم نتوانم
    بی تو من زنده نمانم …..

  14. 4 کاربر از Jalal بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4348
    داره خودمونی میشه neko_24's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    دهكده نت
    پست ها
    48

    پيش فرض

    سرمايه عمر آدمي يك نفس است
    آن يك نفس از براي يك همنفس است
    با هم نفسي گر نفسي بنشيني
    مجموع حيات عمر آن يك نفس است

  16. 2 کاربر از neko_24 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4349
    داره خودمونی میشه *ALONE*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    پست ها
    152

    پيش فرض

    صبر كن عشق زمين گير شود بعد برو
    يا دل از ديدن تو سير شود بعد برو
    تو اگر كوچ كنی بغض خدا می شكند
    صبر كن گريه به زنجير شود بعد برو


  18. 3 کاربر از *ALONE* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #4350
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    دست به دست مدعی شانه به شانه می روی


    آه که بارقیب من جانب خانه می روی


    بی خبرازکنارمن ای نفس سپیده دم


    گرم ترازشراره آه شبانه می روی


    من به زبان اشک خود می دهمت سلام وتو


    برسرآتش دلم همچو زبانه می روی


    درنگه نیازمن موج امیدها تویی


    وه که چه مست وبیخبرسوی کرانه می روی


    گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد


    تابه مرادمدعی همچو زمانه می روی


    حال که داستان من بهرتوشدفسانه ای


    بازبگوبه خواب خوش باچه فسانه می روی؟
    شفیعی کدکنی
    زمزمه ها
    Last edited by a@s; 10-04-2010 at 00:08.

  20. 2 کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •