بیدار میشوم
از خوابی عمیق
سرم درد
استخوانم درد
و دردناكتر از همه
زندگی ام . . . . .
زندگیای كه،دیروز،گسستن پیمان بود،
وامروز
شكستن پیمانه.
بیدار میشوم
از خوابی عمیق
سرم درد
استخوانم درد
و دردناكتر از همه
زندگی ام . . . . .
زندگیای كه،دیروز،گسستن پیمان بود،
وامروز
شكستن پیمانه.
مي خواستي لباس عروسي تنت كنند
گلدوزي ستاره به پيراهنت كنند
شايد قرار بود كه خياط هاي شهر
فكري به حال حاشيه دامنت كنند
فكري به حال حاشيه اي را كه متن ها
چون حلقه ساختند كه بر گردنت كنند
يا مردهاي نعشه چشم شرابي ات
تمجيدها ز تلخي مردافكنت كنند
گل هاي خانه نيز دگر عادت تو را
بايد فداي موقع گل چيدنت كنند
تو دختري كه بدرقه ات گريه من است
بردند پشت هلهله ها ... تا زنت كنند
متن شعر آهنگ عکس تو از بیژن مرتضوی
رخ دادن عریان تو ، کنار ناگهانگی
یه اتفاق ساده نیست !
شوق نفس کشیدنت ،
وسوسه ی سرخ تماشا کردنت ،
این همه زیبا شدگی ...
کشف به خود رسیدنه
تکون نخور ، یه لحظه ی دیگه توی رفتن بمون
تا این نفس بریدگی حک بشه روی خاطره
کنار دلواپسی تقدیر لبخندی بزن
که دل دل و دل شوره از آینده ی رویا بره
عکس تو رو آخ اگه می شد می تونستم بگیرم
طعم غزل پاره می داد لبام از بوسیدنش
گذشته پر پر می شد از ، گذشتن از این حادثه
آینده آینده می شد ، به اشتیاق دیدنش
آخ اگه می شد عکسی از تو می گرفتم رو به من
از همه ی فاصله ها ، جهان همین جایی می شد
از هرم آتیش بازی تصویر عریانی تو
می مرد مرگ و زندگی غرور زیبایی می شد
تا تو به جانب جهان آغوشتو وا می کنی
خورشیدای منتظر تک تک به سمت من میان
ترانه های گم شده سمفونی های نا تموم
دوبارگی می کنن و ... یه فرصت تازه می خوان
الان که عریان رد می شی از آیینه و مکنولیا
می میرم از زیبایی و دوباره به دنیا می یام
تا من همیشگی کنم این شعر دلبرانه رو
کاشکی زمان گم می شد و ......
ای کاش یه دوربین بود باهام...
دوباره ماهی سرخ، دوباره آبی آب
دوباره عیدی من، غزلای تردوناب
دوباره دستای تو، سفره هفت سین من
وقت تحویل بهار، ساعت عاشق شدن
مابایددوباره بچگی کنیم
سبزی بهارو زندگی کنیم
دوباره مادربزرگ، رخت نوسوزن زدن
تخم مرغ رنگی هم،ازقفس در اومده
ساز پر ناز توکو؟نت به نت ازمابگو
ازترانه چکه کن، دربهارشستشو
قصه ی دوباره ها، سکه ای به نام ما
دوباره شهزاده ای، عاشق مرد گدا
دوباره لمس علف، عطر زاییدن گل
دوباره رنگین کمون، روی تنهایی پل
دوباره قایم موشک، سر چارراه شلوغ
دوباره عیددیدنی، ازغزل های"فروغ"
ماباید دوباره بچگی کنیم
سبزی بهارو زندگی کنیم
---------- Post added at 02:44 AM ---------- Previous post was at 02:40 AM ----------
روزاول،سایه بودی
ته کوچه، پشت شمشاد
پشت خواب سبزلادن
یه جایی بین دومیلاد
روزدوم نامه بودی
نامه ای ازجنس پولک
عطرسرخ لاله بودی
سیب نازک، سیب قندک
چه روزایی، خالی ازبغض
چه هوایی،پر اکسیژن عادت
چه شبایی،همه دلتنگ سپیده
چه صدایی،پر نت های کشیده
روزسوم،روزبازی
گل یاپوچ وسنگ وشیشه
خنده تو، تردوتازه
ترس من،ترس همیشه
روزچهارم،خط خطی شد
دفترمشق سپیده
دستای جوهری مون هم
تونگو به گل رسیده
روزپنجم،روزبوسه
فصل تاستاره رفتن
بانگاهی مات وخوشبو
جای پاهاتو شمردن
ششمین روز من وتو
روزخلق این ترانه
انفجار رودوجنگل
انفجاری عاشقانه...
تا شنیدن صدای تو ، راهی نيست!
کافی ست به گوشهايم
کمی جرأت بدهم...
شروع کن!
باد
امشب
صدای تو را خواهد رساند...
"پری محمدی"
تا ته عشق توباز دوباره رفتمگه میشه تورودیدوبه ترانه نرسیدبگو میشه تازه شد، میشه تورو نفس کشیدمگه میشه ازتماشای آتیش بازی گذشتبگو میشه باتو تا آخرشعله ها دویدمگه میشه تورو دیدو ازسپیده پرنشدتورو دیدو ازسفرهای ندیده پرنشدتورو دیدو ازحریق شاپرک حرفی نزدازهوای اینهمه نفس بریده پرنشدآره میشه، میشه تاستاره رفتتا ته عشق توباز دوباره رفتبگو میشه توروفهمیدمیشه از خوندن نترسیدمیشه وزن عاشقانهبه غزل درد تو بخشیدمیشه باز دیوونه تر شدمیشه باتو دربه در شدمیشه هم قدستارهازشب توباخبرشدآره میشه، میشه تاستاره رفت
عاشقانه هایم را اینبار در گوش باد زمزمه میکنم ،
شاید باد اینبار کلامم را در گوشش زمزمه کند . . .
در تلاطم امواج فراموشی ، در ساحل گذشته ، به یاد می آورم . . .
جاده های سرسبز ، رودخانه ای مردابی ، و اتاقی چوبین
تمام خاطرات من را برایم نقاشی کرده اند . . .
کلبه ای چوبی ، سراسر آنرا را شاخه های از جنس بلور ،
ترانه هایی از جنس عشق و گرمایی از دو قلب عاشق فرا گرفته است.
میدانم ، که نمیدانی !
میدانم ، که نمیدانی ، کلبه هنوز هم منتظر است
میدانم ، که نمیدانی ! کلبه دیگر کلبه نیست
از کلبه پر خاطره ما ، تنها ستونی چوبی باقی مانده است
ستونی که ما در ایام کهن بر روی آن نوشتیم
" تا ابد کنار هم میمانیم "
ساحل هم هنوز نام مرا در کنار نام تو فریاد میکشد
با هر موج ، دوان دوان بی سوی من می آید و با دستانش تو را جستجو میکند
آری ، دریا هم با یکبار نوازش تو ، تا آخر دنیا تنها تو را جستجو میکند
از دریا هم گریزان شده ام
دریا هم تنها نوازش تو را میخواهد . . .
برف هم از ما گریزان شد . . .
خاطراتم را در گوش آسمان نجوا کردم ، دلش شکست بارانی شد . . .
اما ، در همان لحظه نگاهی به قلب تو کرد ،
از سرمای قلب تو ، قلب آسمان هم یخ زد . . .
نیمکت سیمانی فریاد کشید و دانه های برف را طلب کرد
دانه های برف سرازیر شدند ،
اینبار هم مثل همیشه به دنبال رد پای ما بودند
هر کدام میخواستند زودتر بر ردپای 2 قلب عاشق فرود بیایند
اما ، دریغ ، ماه هاست قدمهایم با گامهای تو همنشین نشده است
میگویند شاخه های گل رز همیشه ترانه عاشقی می سرایند . . .
اما عمرشان کوتاه است، نوای آنها را میبایست به دست خشکی سپرد
شاید با سوزنی ته گرد، دیواری خالی و اتاقی کم نور بتوان ترانه آنها را ابدی کرد
به یاد می آورم روزی را که از میان صدها شاخه گل تنها یکی را جستجو میکردم
از گلستان تا حوالی کلبه عشق ، تنها در گوشش زمزمه میکردم :
" اینجا اتاق بهترین دختر دنیاست ، عشق من را هر شب در گوشش زمزمه کن "
آری دوست من حال دیگر میدانم . . .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن
را برایت تکرار کند
در کور سوی زندگی ، گاهی به دنبال یک فرصت بوده ایم
گاهی به دنبال یک نگاه
گاهی به دنبال یک اشاره
گاهی به دنبال یک کلام
و گاهی حتی به دنبال یک اس ام اس خالی
چه کسی میداند ، شاید باد زمزمه مرا در گوش هایش نجوا کند
به ياد عزيزي كه بهار عمرش خزان شد
عزيزي كه با رفتنش خانواده اش ديگر هرگز بهار را نخواهند ديد...
قصه مرگ تو را ناگه شنيدن زود بود
در عزايت جامه تن را دريدن زود بود
آخر اي يار همه اي مظهر لطف و صفا
در ديار جاودان منزل گزيدن زود بود
بغض شعرم راشکست آوازتوبی بی دل گشته ی سربازتوبرچکاد قاف مخمل پوش شعرحسرت سیمرغ من،پروازتوپیش درگاه توچون ویران کده ستهرچه می سازد ترانه سازتوشب همیشه نقطه پایان روزهرشب آخر،شب آغازتوزیرباران هابه بیداری گذشتمن برهنه،خرقه رواندازتوزخمه ی سازم به دست تو خودی ستمن ولی بیگانه ام باسازتوقفل هردر راکلیدی محرم استمن ولی بیگانه ام با رازتوهرکس ازبازار توشعری خریدمن نباید می خریدم نازتو...
تقویم خانه روی دور تند است! انگار شنبه در جمعه قرار عاشقانه ای دارد !!!
--
هوا سرد است نه ؟
بازدم هایم را ببر بفروش! دستکش بخر برای خودت!!!!
---------- Post added at 12:26 PM ---------- Previous post was at 12:22 PM ----------
هر نیمه شب نیا پشت در خانه ام رنج بگذار و برو!
خوب می دانی که خواب من از قدم های تو سبک تر است!!!
--
گاهی آنقدر سزاوار رفتنی !! که بزرگترین خاطره ها توی جیب عقبت جا می شوند!
--
تنهایی و رهایی!
دو سرنوشت برای یک تصمیم: جدایی!!
یکی برای کسی که دیگری را دوست داشته و دیگری برای کسی که خودش را !!!
---------- Post added at 12:28 PM ---------- Previous post was at 12:26 PM ----------
بگذار زندگی مصائب اش را پشت سر هم رو کند!!!
همیشه بازگشت موج اول ! موج دوم را کم اثر می کند!!!
--
پیدایش نبود
گفته بود ساعت 5 می آید
چند ثانیه به 5 باطری ساعت را کشید و چشم به راه ماند !
--
بغض ها و لکنت ها و کلمات به زبان نیامده!حرف های زیادی دارند!!!
نمی دانم!!! شاید یک روز که...یک روز که... بماند برای همان روز!!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)