تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 100 123451151 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 993

نام تاپيک: خدا [ عارفانه ]

  1. #1
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض خدا [ عارفانه ]

    دوستان هر کس مناجات زیبایی داره بزاره تا همه استفاده کنیم.
    چه به صورت نامه باشه چه درد دل و چه ....

  2. 12 کاربر از rsz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدا يا بهترين کن که ميتونی و بعد به من کمک کن تا ليا قت داشتن بهترينتو پيدا کنم

  4. 3 کاربر از •*´• pegah •´*• بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    نامه ای از طرف خدا

    بخوان ما را
    بخوان ما را
    منم پروردکارت
    خالقت از ذره ای ناچیز
    صدایم کن مرا
    آموزگار قادر خود را
    قلم را علم را من هدیه ات کردم
    بخوان ما را منم معشوق زیبایت
    منم نزدک تر از تو به تو
    اینک صدایم کن
    رها کن غیر ما را سوی ما باز آ
    منم پروردگار پاک بی همتا
    منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم
    تو بگشا گوش دل
    پروردگارت با تو می گوید
    تو را در بیکران دنیای تنهایان
    رهایت من نخواهم کرد
    بساط روزی خود را به من بسپار
    رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
    تو راه بندگی طی کن
    عزیزا من خدایی خوب می دانم
    تو دعوت کن مرا بر خود
    به اشکی یا خدایی مهمانم کن
    که من چشان اشک آلوده ات را دوست می دارم
    طلب کن خالق خود را
    بجو ما را
    تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما
    و عاشق می شوم بر تو
    که وصل عاشق و معشوق هم
    آهسته می گویم خدایی عالمی دارد
    قسم بر عاشقان پاک با ایمان
    قسم بر اسب های خسته در میدان
    تو را در بهترین اوقات آوردم
    قسم بر عصر روشن
    تکیه کن بر من قسم بر نور هنگامی که عالم را بگیرد نور
    قسم بر اختران روشن اما دور
    رهایت من نخواهم کرد
    بخوان ما را
    که می گوید تو خواندن نمی دانی ؟
    تو بگشا لب
    تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟
    رها کن غیر ما را
    آشتی کن با خدای خود
    توغیر از ما چه می جویی ؟
    تو با هر کس به جز با ما چه می گویی ؟
    و تو بی من چه داری هیچ ؟
    بگو با ما چه کم داری عزیزم هیچ !!
    هزارا ن کهکشان و کوه و دریا را
    و خورشید وگیاه و نور و هستی را
    برای جلوه خود آفریدم من
    ولی وقتی تو را من آفریدم
    بر خودم احسنت می گفتم
    تویی زیباتر از خورشید زیبایم
    تویی والاتر از مهمان دنیایم
    که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
    تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
    نمی خوانی چرا ما را ؟
    مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد ؟
    هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
    ببینم من تو را از درگهم راندم ؟
    اگر در روز سختییت خواندی مرا
    اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نمی کردی
    به رویت بنده من هیچ آوردم ؟؟
    که می ترساندنت از من ؟
    رها کن ان خدای دور
    آن نامهربان معبود
    آن مخلوق خود را
    این منم پروردگار مهربانت خالقت
    اینک صدایم کن مرا ، با قطره اشکی
    به پیش آور دو دست خالی خود را
    با زبان بسته ات کاری ندارم
    لیک غوغای دل شکسته ات را من شنیدم
    غریب این زمین خاکی
    آیا عزیزم ، حاجتی داری ؟
    تو ای از ما
    کنون برگشته ای ، اما
    کلام آشتی را تو نمی دانی ؟
    ببینم چشم ها یخیست آیا ، گفته ای دارند ؟
    بخوان ما را
    بگردان قبله ات را سوی ما
    اینک وضویی کن
    خجالت می کشی از من
    بگو،جز من ، کس دیگر نمی فهمد
    به نجوایی صدایم کن
    بدان اغوش من باز است
    برای درک اغوشم
    شروع کن ،بک قدم با تو
    تمام گام های مانده اش ،با من

  6. 6 کاربر از rsz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز shalineh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    فعلا ایران
    پست ها
    1,033

    پيش فرض

    بار خدایا ،
    در کلبه حقیرانه دلم چیزی دارم که تو در بارگاه کبرئیاییت نداری،
    من خدایی چون تو دارم که تو نداری.

  8. 2 کاربر از shalineh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    اگه نباشه جاش خالی می مونه alitopol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2004
    محل سكونت
    تهران - در گوشه ای آرام
    پست ها
    377

    پيش فرض

    خدا یا بگیر آنچه را که

    من را از تو دور می کند

  10. 2 کاربر از alitopol بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    اینم جواب بنده به خدا:

    سلام ای مهربان پروردگار پاک بی همتا
    خدایا جز تو آیا مهربانی هست
    اگر جه پیمان خود را با تو بشکستم
    نمی شد باورم اما، چه زیبا باز من را سوی خود خواندی
    عزیزا من گمان کردمکه دیگر راه برگشتی برایم نیست
    خداوندا مرا البته می بخشی
    گمان کردم به جرم غفلت از تو
    مرا راندی و در را پشت سر بستی
    حبیبا باورش سخت است
    اما تو مرا اینک، برای آشتی خواندی؟؟؟!!!
    به پاس آشتی با تو اینک
    من خدایا عهد می بندم
    از این پس بی شکایت، دوست خواهم داشت
    بی توقع مهر می ورزم
    خدایا! سینه ام را رحمت پاک گشایش مرحمت فرما
    به لب هایم تبسم را
    به چشمم، نور پاکت را
    به قلبم ، مهرورزی را
    خداوندا! بلندای دعایت را عطایم کن
    تو معشوق همه عالم
    از این پس، عاشقی را، پیشه ام فرما
    خدایا راستش من آدمیزادم
    گاه گاهی گر گناهی میکنم
    طغیان مپندارش
    کریما، من گناهی بنده ای دارم
    و تو بخشایشی جنس خدا
    آیا امید بخششم بی جاست؟
    خودت گفتی بخوان
    می خوانمت اینک مرا دریاب
    به چشمانی که می جوید تو را،نوری عنایت کن
    و خالی دو دست کوچکم را
    هدیه ای اینک عطا فرما
    خودت گفتی، کسی را دست خالی بر نگردانید
    کنون ای اولین و آخرینم
    بار الها! راست می گویم
    دگر من با خدایم،آشتی هستم
    ببخشا آن گناهانی که دور از چشم مردم
    در حضورت مرتکب گشتم
    گناهانی که نعمت های پاکت را مبدل کرد
    خداوندا! ببخشا آن گناهانی که باعث شد، دعایم بی اثر گردد
    گناهانی که امید مرا از تو پریشان کرد
    خدایا پیش آنانی که می گویند،من را تو نمی بخشی
    تو مراسوایم مکن
    من گفته ام ، من مهربان پروردگار قادری دارم
    که می بخشد مرا
    آیا به جز این است؟
    خدایا، بین من با آن که نامت را نمی خواند
    فرقی نیست
    اگر من را به عدلت ، در میان آتشی اندازی
    میان آتشت من باز می گویم
    هلا ای مردمان
    من مهربان پروردگار قادری دارم
    که او را دوست می دارم
    چه پیوندی میان آتش و قلبی که مهر تو در آن پیداست؟
    و گیرم صبر بر آتش
    ولیکن صبر بر دوری تو هرگز
    خدایا خوب می دانم، مرا تنها نمی خواهی
    خدایا راست می گویی
    غریب این زمین خاکیت
    جز تو که را دارد؟
    مرا مهمان دنیای خودت کردی
    کریما تو پذیرایی از مهمان خود را خوب می دانی
    تو صاحبخانه خوبم
    تو ظرف خالی مهمان خود را دوست می داری؟
    خداوندا مرا جز تو خدایی نیست
    و می دانم تو نومیدی ما امیدواران خودت را بر نمی تابی
    اگر برگردم از پیش تو با دستان خالی
    منکرانت شاد می گردند
    خداوندا!شهادت می دهم هستی
    شهادت می دهم،من مهربان پروردگار عادلی دارم
    شهادت می دهم، من مهربان قلبی ز روح پاک او دارم
    شهادت می دهم من قطره ای از روح اویم
    گرچه گاهی خود نمی دانم
    شهادت می دهم، من قلب پاکی را برای مهرورزی دارم اما
    خوب چه باک از آن که گاهی هم بگیرد او
    گواهی می دهم من جلوه ای از ذات پاک کبریا هستم
    و من هستم که او می خواست من باشم
    و می خواهم آن گونه ای باشم ، که می خواهد
    بیا ای مهربان همراه خوب مهر آیینم
    بخوان با من
    بخوان زیرا اگر با هم بخوانیمش
    جواب هر دومان را زود خواهد داد
    خداوندا! تو را من دوست می دارم
    و می دانم تو نور آسمان زمین
    هر لحظه با من از خودم نزدیک تر هستی
    تو گرمای محبت را ، عنایت کن
    زمینی بنده ام اما یقینی آسمانی را عطایم کن
    خدایا مزه زیبای بخشش را به کام قلب ما بنشان
    تو لبخند رضایت را عطامان کن
    خدایا قلب ما را
    منزل پاک خودت را از حسادت ها، رهایی ده
    خدایا قدرتم ده تا ببخشم آن که من را سخت آزرده ست
    خدایا من چه می گویم
    چنان کن که می خواهی
    مرا آن کن که می دانی

  12. 4 کاربر از rsz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    خوابيده بودم ؛
    در خواب كتاب گذشته ام را باز كردم و روزهاي سپري شده عمرم را برگ به برگ مرور كردم
    . به هر روزي كه نگاه مي كردم ، در كنارش دو جفت جاي پا بود. يكي مال من و يكي مال خدا . جلوتر مي رفتم و روزهاي سپري شده ام را مي ديدم . خاطرات خوب ، خاطرات بد ، زيباييها ، لبخندها ، شيرينيها ، مصيبت ها، ... همه و همه را مي ديدم .

    اما ديدم در كنار بعضي برگها فقط يك جفت جاي پا است
    . نگاه كردم ، همه سخت ترين روزهاي زندگي ام بودند . روزهايي همراه با تلخي ها ، ترس ها ، درد ها، بيچارگي ها .

    با ناراحتي به خدا گفتم
    : «روز اول تو به من قول دادي كه هيچ گاه مرا تنها نمي گذاري . هيچ وقت مرا به حال خود رها نمي كني و من با اين اعتماد پذيرفتم كه زندگي كنم . چگونه ، چگونه در اين سخت ترين روزهاي زندگي توانستي مرا با رنج ها ، مصيبت ها و دردمندي ها تنها رها كني ؟ چگونه ؟»

    خداوند مهربانانه مرا نگاه كرد
    . لبخندي زد و گفت : « فرزندم ! من به تو قول دادم كه همراهت خواهم بود . در شب و روز ، در تلخي و شادي ، در گرفتاري و خوشبختي .

    من به قول خود وفا كردم ،
    هرگز تو را تنها نگذاشتم ،
    هرگز تو را رها نكردم ،
    حتي براي لحظه اي ،
    آن جاي پا كه در آن روزهاي سخت مي بيني ، جاي پاي من است ، وقتي كه تو را به دوش كشيده بودم
    !!!»

    از يك افسانه عاميانه برزيلي

  14. 3 کاربر از BKM_MAHDI بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    اینم یکی دیگه:
    با من سخن بگو
    امروز صبح وقتیکه
    از خواب برخاستی ، تو را تماشا کردم و امید داشتم که با من حرف خواهی زد ، فقط در چند کلمه و یا از من به خاطر چیز های
    خوبی که دیروز در زندگی تو اتفاق افتاد تشکر خواهی کرد . اما تو سرگرم پوشیدن لباس بودی .
    هنگامی که می خواستی از خانه بیرون بروی ، می دانستم که می توانی چند دقیقه ای را توقف کرده و به من سلام کنی ، اما تو خیلی سرگرم بودی . زمانی که پانزده دقیقه بیهوده روی صندلی نشسته بودی و پاهایت را تکان می دا دی ، فکر کردم که می خواهی با من سخن بگویی ، اما تو به سوی تلفن دویدی و با یکی از دوستانت تماس گرفتی تا از چیزهای بی اهمیت بگویی . من با صبر و شکیبایی ، در تمام روز تو را نگاه کردم و تو انقدر مشغول بودی که هیچ چیز به من چیزی نگفتی .
    موقع خوردن نهار متوجه شدی که چند نفر از دوستانت قبل از غذا کمی با من حرف می زنند اما تو چنین کاری نکردی . باز هم زمان باقی است و امیدوارم که تو سرانجام با من حرف بزنی .به خانه رفتی به نظر می رسید که کارهای زیادی برای انجا دادن داری . بعد از انجام چند کار ، تلویزیون را روشن کرده و وقت زیادی را در برابر آن سپری کردی .
    من باز هم با شکیبایی منتظر ماندم که بعد از تماشای تلویزیون و خوردن غذا با من حرف بزنی .
    هنگام خوابیدن گمان کردم که خیلی خسته ای . بعد گفتن شب بخیر به خانواده ، سریعا به سوی رختخواب رفتی و خوابیدی . مهم نیست ، شاید نمی دانستی که من همیشه آن جا با تو هستم .
    من بیشتر از آن که تو بدانی ، صبر پیشه کردم ، من حتی می خواستم به تو بیاموزم که چگونه با دیگران صبور و شکیبا باشی .
    من به تو عشق می ورزم و هر روز منتظرم تا با من حرف بزنی .
    چقدر مکالمه یک طرفه و یک جانبه سخت است .
    بسیار خوب ، تو یک بار دیگر از خواب برخاستی و من نیز بار دیگر فقط برای عشق به تو منتظر خواهم ماند . به این امید که امروز مقداری از وقتت را به من اختصاص دهی ، روز خوبی داشته باشی .
    دوست تو (خدا)

  16. 3 کاربر از rsz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    پروردگارا

    به من آرامش ده تا بپذ یرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم

    دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم

    بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم !

    مرا فهم ده تامتوقع نباشم دنیا و مردم آن

    مطابق میل من رفتار کنند !

  18. این کاربر از diana_1989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #10
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    خدایا مسئولیت های شیعه بودن: علی وار بودن و علی وار زیستن وعلی وار جهاد کردن و علی وار مردن و علی وار کار کردن و علی وار سخن گفتن و علی وار سکوت کردن را تا آنجا که بر عهده ی این بنده ی ناتوان است توفیقم ده ......

  20. 3 کاربر از diana_1989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •