مجموعه از 6 داستان کوتاه که المان اصلی آن مربوط به زنان جامعه ی ايران است که نويسنده خود در ابتدای کتاب اين مجموعه را به همين قشر تقديم کرده است. داستان اول روايت کشته شدن زنی را روايت می کند و در داستان دوم روايتی از يک خيانت و جدايی بررسی ميشود. اما داستان سوم با نام چند روايت متعبر در باره ی کشتن که به همراه داستان بعدی بی شک از نظر من جزو بهترین های اين مجموعه است داستان تلخی است در مورد روزنامه نگاری که پس از مواجه شدن با قاتلی که فرزندان خود را کشته دست به خودکشی ميزند. قاتلی که به اين دليل اين کار را انجام داده تا فرزندانش در اين دنيای کثيف گرفتار نشوند و روزنامه نگاری که به اين دليل خودکشی ميکند که ديگر طاقت اين همه سياهی موجود در اين دنيا را ندارد. داستان چهارم با نام سوفيا داستان سه نوجوان است که يک فرد ساده ای را با تلفن هايی از يک باجه تلفن گمراه می کنند و ادای زنی عاشق پيشه را در می آورند و.... داستان پنجم داستان خيلی جالبی نبود اما داستان پايانی نيز در جای خود داستان جالبی بود داستانی که چت دو دختر و پسر جوان را که با هم آشنا می شوند را بيان می کند.