تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 9 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 82

نام تاپيک: معرفی مشاهیر موسیقی غرب

  1. #1
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض معرفی مشاهیر موسیقی غرب

    خوب عنوانش واضحه دیگه توضیح نمی خواد

  2. #2
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض مایکل کیمن

    مايكل كيمن متولد سال 1948 در شهر نيويورك و يكي از بزرگ ترين آهنگسازان و رهبران اركستر معاصر، روز هجدهم نوامبر سال ۲۰۰۳ در شهر لندن بر اثر سكته قلبي و در 55 سالگي درگذشت.



    كيمن كه از پيشگامان ژانر موسيقي راك كلاسيك در جهان شناخته مي شد، در دو سالگي نواختن پيانو را آموخت. والدينش كه خانواده اي اهل موسيقي بودند در سنين بالاتر نواختن گيتار و كلارينت را نيز به مايكل آموختند.
    دو موزيسين بنام آن دوران يعني پيت سيگر و هدي لدبتر كه از دوستان صميمي خانواده كيمن بودند در ساختن بنيان موسيقايي مايكل نقش بسزايي ايفا كردند. مايكل در دوران نوجواني به آثار باخ، ژيلبرت و ساليوان عشق مي ورزيد و به آنها گوش مي داد.


    در دهه شصت كيمن ابتدا به دبيرستان موسيقي و هنر نيويورك رفت و سپس در مدرسه مشهور موسيقي جوليارد به تحصيل مشغول شد.
    در دوران تحصيل در جوليارد كه از مدرسه هاي عصا قورت داده و سنتي موسيقي كلاسيك شناخته مي شود، هيبت مايكل جوان با موها و ريش هاي بلند و نامرتب بيشتر به يك گيتاريست هوي متال شباهت داشت.


    آثار پرتعداد كيمن نشانگر ذوق فراوان و تسلط كامل بر حرفه آهنگسازي است. كيمن آهنگساز، رهبر اركستر و تنظيم كننده بسيار قابلي بود و طيف وسيع و ناهمگوني از آثار موسيقي را به جاي گذارد. از اركستر فيلارمونيك لندن تا گروه هاردراك ايرو اسميت، و از متاليكا تا ديويد سانبورن ساكسيفونيست.
    در آغاز دهه هفتاد ميلادي، كيمن به عضويت گروه راك اندرول انسمبل نيويورك درآمد. او مايه هاي فولك بلوز را حين آموختن ساز ابوا در جوليارد آموخت و سپس موسيقي كلاسيك براي اجراي باله را تجربه كرد.


    در سال 1971 آهنگسازي را با ساخت موسيقي متن فيلم ذكريا آغاز كرد و تا پايان دهه هفتاد موسيقي متن سه وسترن آن زمان به نام هاي مرد آخر، بين خطوط و بدلكاران را ساخت.
    اولين موفقيت عمده كيمن از همكاري با گروه راك نامدار پينك فلويد و ساخت موسيقي آلبوم ديوار، كه موسيقي متن فيلمي به همين نام نيز هست به دست آمد. كيمن رديف هاي سنگين هارد راك را در قالبي كلاسيك براي پينك فلويد نواخت.
    كيمن به جز ديوار در دو آلبوم The Final Cut و The Division Bell نيز با پينك فلويد همكاري كرد.




    در دهه هشتاد او ديگر به عنوان يك آهنگساز معتبر جاافتاده و تثبيت شده بود. در اين دهه با اريك كلپتن در موسيقي متن فيلم هاي سلاح مرگبار، پسرخانه و سلاح مرگبار 2 همكاري كرد. همچنين با جورج هريسن در فيلم سورپريز شانگهاي و هربي هنكاك در فيلم اكشن جكسون فعال بود.
    ونوم، آنجلو، عشق من، منطقه مرده، برزيل، موناليزا، ريوت، سو و باب، كسي براي مراقبت از من، متهم، جان سخت 1 و2، ماجراهاي بارون مونچاوزن و جواز قتل از فيلم هايي بودند كه در دهه هشتاد كيمن آهنگسازي آنها را بر عهده گرفت.


    از آثار سينمايي دهه نود كيمن مي توان به موسيقي متن فيلم هايي چون هادسن هاوك، آخرين پيشاهنگ، يخ آبي، آخرين قهرمان اكشن و سه تفنگدار اشاره كرد.
    در سال 1991 ترانه فيلم رابين هود شاهزاده دزدان با صداي برايان آدامز با نام هر كاري مي كنم … Everything I do را ساخت كه به جز عرصه سينما در عرصه موسيقي پاپ آن زمان نيز از ترانه هاي ماندگار و پرفروش بود. اين آهنگ در جدول فروش هفتگي موسيقي انگلستان شانزده هفته در رده اول جاخوش كرد، كانديد جايزه اسكار شد و جايزه گرمي را نيز براي كيمن به ارمغان آورد.


    موتيف هاي خاص راك تلفيقي كيمن در هاليوود محبوبيت فراواني داشت. به همين خاطر پس از همكاري در آلبوم مشهور پاواروتي و دوستان به سال 94، در سال 95 دوباره همراه با برايان آدامز براي ترانه فيلم دون ژوان دوماركو با نام آيا هرگز زني را واقعا دوست داشته اي؟ نامزد دريافت جايزه اسكار شد.


    سال 1996 موفقيت ديگري براي كيمن بود. موسيقي فيلم اپوس آقاي هالند دومين جايزه گرمي را به او رساند. پس از آن نيز موسيقي متن فيلم هايي چون: صد و يك سگ خالدار، مرا به ياد مي آوري؟، مهمان زمستاني، افق حادثه، چه روياهايي مي آيند و مردان X از ديگر آثار برتر كيمن در سال هاي پاياني عمرش بودند.


    كيمن در كنار آهنگسازي براي فيلم، نوازنده و رهبر اركستري قدرتمند بود و پيانو و كي بورد را استادانه مي نواخت. در سال 2001 سومين جايزه گرمي را براي ساخت و رهبري استادانه كنسرت اركسترال متاليكا با عنوان S&M و با همكاري اركستر فيلارمونيك سانفرانسيسكو از آن خود ساخت.


    ديويد بووي، كبت بوش، يوريتميكز، باب ديلن، استينگ و راد استوارت از خوانندگاني بودند كه از آثار كيمن در ترانه هاي خود بهره جستند. از ديگر آثار كيمن مي توان به يك كنسرتوي گيتار براي اريك كلپتن، يك كنسرتوي ساكسيفون براي ديويد سانبورن و همكاري با اپراي لااسكالاي ميلان اشاره كرد.
    و در روز ۱۸ نوامبر اين موسيقيدان برجسته بر اثر حمله قلبی دنيای موسيقی را برای هميشه و با سکوتی ابدی ترک گفت.



    منبع اصلی:روزنامه شرق

  3. #3
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض جان ویلیامز

    جان ويليامز متولد ۲۴ آوريل ۱۹۴۱ ملبورن استراليا پدر جان - ليونارد ويليامز در سال ۱۹۳۰ از لندن به استراليا مهاجرت کرد در آنجا بود که مالن مادر جان ويليامز آشنا شد . پدر جان علاقه وافری به موسيقی و سبک جاز داشت و خود نيز گيتاريست نسبتا ماهری در اين سبک بشمار می امد . جان در سن ۴ سالگی اولين گيتار خود را از پدرش دريافت کرد .




    در اين مدت زير نظر خود پدرش تمرين مينمود و يکی از کارهايی که پدرش از همان سنين سختگيری مينمود اين بود که گيتار را تنها برای تفريح و سرگرمی استفاده نکند و تمرينها و… را سر سری نگيرد و حتی مانع از آن شد که حتی بصورت تفريحی به ساير سبکها بپردازد چيزی که بعدها باعث پيشرفت فراوان جان در زمينه آهنگسازی و موسيقی شد .

    در سال ۱۹۵۲ همگی به انگلستان برگشتند يکی از کارهای مهمی که پدر جان بدنبالش بود پيدا کردن يک استاد ماهر برای پسر نابغه خود بود کاری که در استراليا نتوانسته بود انجام دهند سرانجام بواسطه يکی از دوستان خود Terry Usher با آندره سگوويا ( پدرگيتار کلاسيک ) ديدار کردند

    در آن جلسه سگوويا مهبوت هنر نمايی اين پسر ۱۱ ساله در گيتار شد پس به پدرش توصيه کرد که در تابستان او را به مدرسه Accademia Musicale Chigiana di Sienaدر ايتاليا بفرستد تابه بصورت تخصصی به فراگيری موسيقی بپردازد

    مدت کمی در مدرسه مذکور بسر برد و بعد از مدتی به مدرسه Royal College of Music در لندن (۵۹-۵۶)رفت در آنجا طبق ساير مدارس موسيقی تنها به پيانو تئوری موسيقی بها داده ميشد و گيتار جايگاهی برای خودش نداشت در سال آخر ودر هنگام فارغ التحصيلی جان گروه آموزشی و بخش گيتار شکل گرفت.

    و او برای فعاليت در اين بخش دعوت شد. جالب در اينجا بود که اين بخش با انبوهی از متقاضيان فارغ التحصيل که برای چشم و همچشمی و رقابت با يکديگر خواستار ثبت نام در اين بخش بودند رو برو بود!!! جان پست خود را تا سال ۷۳ در اين مدرسه در دست داشت و بعد از آن نيز به اين همکاری تا ساليان بعد ادامه داد.

    پس از آن به مدرسه Royal Northern Collegeدر منچستر رفت آنجا بود که اين پسر ۱۸ ساله خجالتی خود را بعنوان اعجوبه جديد گيتار در سطح جهان مطرح کرد . اولين اجرای حرفه ای خود را در سال ۱۹۵۸ انجام داد که راه افتخار را برا او هموار ساخت . بطوری که پدر گيتار کلاسيک مدرن Segovia اينچنين او را ستود :




    شاهزاده گيتار قدم به دنيای موسيقی نهاد : … در زمانی نه چندان دور افاق شهرت او در تمامی جهان گسترده خواهد شد و همواره دعا و آرزوهای قلبی من همراه او خواهد بود…




    God has laid a finger on his brow, and it will not be long before his name becomes a byword in England and abroad, thus contributing to the spiritual domain of his race. I hail this young artist on the occasion of his first public performance, and make the heartfelt wish that success, like his shadow, may accompany him everywhere.

    و در حال حاضر محبوبترين نوازنده گيتار کلاسيک ميباشد کسی که واقعا اجراهای او بی نظير بوده و الگوی بسياری از نوازندگان حال حاضر ميباشددر مطالب بعدی به نگاتی جالب از زندگی هنری اين نوازنده میپردازيم که بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود

    توضيح: قابل ذکره که در دنيای موسيقی جان ويليامز ديگری هم هست البته آهنگساز بسيار برجسته آمريکايی و برنده اسکار (فهرست شيندلر ) که خيلی ها ايشون را با جان ويليامز نوازنده گيتار اشتباه ميگيرند.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  4. #4
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض دیوید راسل




    برنده جايزه گرمی سال۲۰۰۴بهترين آلبومتکنوازی به David Russell به خاطر آلبوم Aire Latin دیوید راسل محبوب خیل عظیمی از دوستداران موسیقی در سراسر جهان همچنان خودش را بعنوان یکی از نوازندگان فوق العاده زمان ما در سطحی برجسته تر از دیگران نگه داشته است.

    تکنیک و موزیکالیته تمام عیارش در دهه اخیر او را در میان گیتاریستهای کلاسیک جهان تبدیل به یک اسطوره کرده است. ادامه مطلب وی که نشریه نیویورک تایمز از او بعنوان یک استعداد فوق العاده نام برده است یکی از بزرگترین نوازندگان گیتار کلاسیک این عصر محسوب میشود.

    دیوید راسل در گلاسکو اسکاتلند چشم به جهان گشود. در همان دوران کودکی به جزیره اسپانیایی منورکا رفت و در همانجا و در سن شانزده سالگی توسط پدرش شروع به اموختن گیتار کرد. سپس به فرهنگستان موسیقی رویال لندن عزیمت کرد تا در انجا با اساتیدی مثل هکتور کویین به کارش ادامه دهد .

    او دوبار برنده مسابقه جایزه نقدی گیتار جولیان بریم شد و پس از فارق التحصیل شدن از طرف رالف واگان ویلیامز تراست بورسیه تحصیلی دریافت کرد. او سپس بورسیه ای از دولت اسپانیا گرفت تا با جوز توماس در سانتیاگو و در موسسه دکامپوستلا کارش را دنبال کند. دیوید راسل تقریبا در تمام مسابقه های بین المللی بزرگ شامل” مسابقه گیتار الیکانت ” “جوز رامیرز ” مسابقه “اندرس سگوویا در پالما مالورکا” و در معتبر ترین مسابقه اسپانیا یعنی مسابقه “فرانسیسکوتارگا” در بنیکاسیم برنده شد.

    وی کنسرتهایی در بسیاری از تالارهای معروف جهان از جمله : ویگمور – تالار ملکه الیزابت در لندن – کنسرت گبو امستردام – تالار کنسرت مرکین در نیویورک و اودتوریوناسیونال در مادرید اجرا کرده است.

    اندرس سگوویا درمورد راسل پس از شنیدن اجراهایش در لندن گفت : “من به موزیکالیته و تکنیک شما تبریک میگویم “ اهنگسازانی مثل : گیدو سانتورسولا – جرج مورل – فرانسیس کلینجانز و کارلو دومنیکونی کارهایی را ساخته و به وی اهدا کرده اند.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #5
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض واگنر




    ویلهلم ریشارد واگنر، آهنگساز، رهبر اركستر، نظریه پرداز و مقاله نویس متنفذ موسیقی است. شهرت واگنر بیشتر به خاطر اپراهای اوست كه خود، آنها را درام موسیقایی می نامید. آثار به خصوص اخیر او به خاطر بافت كنترپوانتیك، هارمونی، اركستراسیون غنی و استفاده درخشان از لایت موتیف مشهورند. زبان موسیقی كروماتیك او در شكل گیری موسیقی كلاسیك اروپا به خصوص استفاده از كروماتیسم و آتونالیته موثر بود. واگنر در بین سیاسیون نیز به خاطر افكار ضدیهود و نقطه نظرات سیاسی اش از شهرت خاصی برخوردار است.

    ریشارد واگنر به تاریخ ۲۲ مه ۱۸۱۳ در لایپزیك آلمان متولد شد. پدرش كارمند جزء شهرداری بود كه شش ماه پس از تولد واگنر دار فانی را وداع گفت. مادرش با لودویك گایر یهودی ازدواج و خانواده به «درسدن» نقل مكان كرد. هنگامی كه ریشارد شش سال داشت، گایر نیز از دنیا رفت و بدین گونه بود كه رشد و نمو او زیر نظر مادر ادامه یافت.

    واگنر نخست سودای نویسندگی در سر داشت، شیفته بتهوون بود و موسیقی را صرفا برای تقویت حسن نویسندگی ادامه می داد. با ثبت نام در دانشگاه لایپزیك ۱۸۳۱ او وارد دنیای حرفه ای موسیقی شد و در سال ۱۸۳۳ زمانی كه فقط ۲۰ سال داشت اولین اپرای خود با نام ساحره ها را تصنیف كرد كه تا نیم قرن بعد یعنی تا سال ۱۸۸۳ به اجرا درنیامد. در سال ۱۸۳۶ دومین اپرای او با نام تحریم عشق پس از دو بار اجرا در مدبورگ از صحنه پایین آمد و آهنگساز را در مشكلات مالی جدی قرار داد.

    در ۲۴ نوامبر ۱۸۳۶ واگنر با بازیگر سرشناسی با نام كریستین ویلهلمین ازدواج كرد نام هنری او مینا پلانر بود. اما هنوز چند هفته ای از زندگی مشتركشان نگذشته بود كه مینا با یك افسر ارتش گریخت ولی این واقعه عشقی كه گویا برای این افسر ارتش به اندازه مینا جدی نبود موجب شد تا بدون هیچ گونه پشتوانه مالی رها شود. واگنر مینا را بازگرداند اما این كار مانع از آن نشد كه زندگی مشتركشان سه سال بعد در نهایت فلاكت خاتمه نیابد.
    تا سال ۱۸۳۹ واگنر چنان بدهی های سنگینی بار آورده بود كه ناگزیر از دست طلبكاران از لندن به ریگا گریخت.

    طرح تصنیف اپرای «هلندی پرنده» در این سفر ریخته شد. خانواده واگنر سال های ۱۸۴۱۱۸۴۰ را در پاریس گذراند. ریشارد در این دوران از طریق نگارش مقالات و رهبری اپراهای آهنگسازان دیگر كسب معاش می كرد.

    اپراهای راینتسی و هلندی پرنده در همین زمان تكمیل شدند.
    راینتسی در سال ۱۸۴۰ به اتمام رسید و بیشتر تحت نفوذ و تاثیر مایربر آهنگساز آلمانی و از پیشگامان مكتب رومانتیك برای اجرا در تئاتر هوفوبر درسدن در ایالت ساكسونی آلمان انتخاب شد. این اپرا موفقیت قابل توجهی در درسدن كسب كرد و از این رو واگنر و همسرش در سال ۱۸۴۲ عازم این شهر شدند. واگنر در طول شش سال اقامت خود در این شهر توانست رهبری اركستر ساكسون را به دست آورد. در طول همین مدت او اپراهای هلندی پرنده و تانهاوزر را نوشت و به اجرا درآورد.

    آخرین سال اقامت او در درسدن ۱۸۴۸ مصادف بود با جنبش ناسیونالیستی كه در ایالت های مستقل آلمان قوت می یافت و خواهان آزادی های بنیادی و اتحاد ایالت های ضعیف برای تشكیل ملت واحد بود.

    واگنر با پذیرش مهمان های سیاسی جناح چپ از جمله آگوست روكل و میخائیل باكونین درگیر این جنبش شد برخی از جمله پروفسور راجر كیمی ین در كتاب «درك و دریافت موسیقی» معتقدند زندگی او در درسدن به سبب قرض های تلنبار شده تازه روز به روز دشوارتر می شد. واگنر با این امید كه در وضعیت اجتماعی تازه قرض هایش به فراموشی سپرده شود و شرایطی مساعد برای هنرش فراهم آید، در شورش درسدن شركت كرد، نارنجك های دستی سفارش داد و كوشید سربازان پادشاه را به نافرمانی وادارد.

    با شكست این شورش، روكل و باكونین به حبس های طولانی مدت محكوم شدند و واگنر به پاریس و از آنجا به زوریخ گریخت. اپراهای لوهنگرین كه قبل از آشوب های درسدن به اتمام رسیده بود به درخواست واگنر توسط فرانتس لیست آهنگساز و پیانیست مشهور مجارستانی ۱۸۸۶ ۱۸۱۱ در آگوست ۱۸۵۰ در و ایمار اجرا شد. در طول ۱۲ سال اقامت در زوریخ واگنر هیچ اپرایی ننوشت و در عوض مجموعه ای از مقالات مهم به رشته تحریر درآورد. مقاله «كار هنری آینده» ۱۸۴۹ شامل نظریات او درخصوص اپرا به عنوان «اثر جهانشمول» است. در این درام موسیقایی تمام هنرها از جمله موسیقی، شعر، نمایش، نقاشی، صحنه پردازی و… به یكدیگر آمیخته، اثری واحد خلق می كنند.

    «یهودیت در موسیقی» ۱۸۵۰ دیگر مقاله او علیه آهنگسازان یهودی است و «اپرا و نمایش» ۱۸۵۱ دربرگیرنده دیدگاه های او درخصوص ایده های زیبایی شناسی است كه او در اپراهای حلقه نیبلونگ استفاده كرده است.

    در سال ۱۸۵۴ گئورگ هروه دوست شاعر واگنر او را با آثار و عقاید آرتور شوپنهاور ۱۸۶۰ ۱۷۸۸ آشنا ساخت. واگنر این اتفاق را مهمترین حادثه عمر خود می نامید. شاید وقایع زندگی شخصی واگنر و نظریات شوپنهاور درخصوص موسیقی در گرایش او به فلسفه بدبینانه شوپنهاور به زندگی كه در مورد موسیقی كاملا ستایش آمیز بود در این گرایش تاثیری فراوان داشت.

    شوپنهاور معتقد بود موسیقی از آن رو كه با جهان مادی ارتباط ندارد از سایر هنرها متمایز است و این نظر با نظریه واگنر درخصوص موسیقی «اپرا و نمایش» مطابقت داشت كه موسیقی را بالاتر از هنرهای دیگر می دانست.

    بدون شك بسیاری از جنبه های نظریه شوپنهاور در لیبرتوهای بعدی واگنر از جمله تانهاوزر شاعر و خواننده قرون وسطی و هانس زاكس كفاش شاعر شخصیت های مركزی اپراهای تانهاوزر و استاد آوازخوان نورنبرگ راه یافت. این دو شخصیت از تاثیرگذارترین شخصیت های اپراهای واگنر هستند.
    واگنر در سال ۱۸۵۴ نسخه ای از حلقه نیبلونگ به همراه تقدیرنامه ای از فلسفه موسیقی شوپنهاور برای او فرستاد.
    دومین الهام بخش واگنر در این سال ها آشنایی او با ماتیلده وزندونك شاعر و نویسنده بود. او همسر اتوفون وزندونك تاجر ابریشم بود. واگنر در سال ۱۸۵۷ در زوریخ با این خانواده آشنا و شدیدا دلباخته ماتیلده شد. اگرچه ظاهرا ماتیلده نیز علایقی به واگنر داشت، اما دوست نداشت زندگی زناشویی خود را به مخاطره افكند. از این رو ارتباط خود با واگنر را به شوهرش اطلاع داد.

    اما همین رابطه موجب شد تا واگنر اپرای حلقه نیبلونگ را كنار گذاشته و كار روی اپرای تریستان و ایزولده را آغاز كند كه برداشتی از یك داستان عاشقانه قرون وسطی و حكایتگر رابطه شوالیه تریستان با زنی متاهل با نام ایزولده است.

    در سال ۱۸۵۸ مینا نامه واگنر به ماتیلده را كشف كرد و به این رابطه خاتمه داد. در اثر منازعه بین او و واگنر، واگنر زوریخ را به قصد ونیز ترك گفت. یك سال بعد او مجددا برای نظارت بر اجرای جدیدی از تانهاوزر كه با تلاش پرنسس پائولین دمترنیخ همسر سفیر اتریش به صحنه رفته بود عازم پاریس شد.

    اجرای جدید تانهاوزر در سال ۱۸۶۱ با شكستی كامل مواجه شد كه همین امر موجب لغو اجراهای بعدی شد و واگنر به سرعت شهر را ترك گفت. در همین سال تحریم هایی كه علیه واگنر بود از میان برداشته شد و او در بایبریخ پروس اقامت گزید. در همین محل بود كه كار بر روی «استاد آوازه خوان» را آغاز كرد. در سال ۱۸۶۲ واگنر از مینا جدا شد، هر چند تا زمان مرگ مینا در سال ۱۸۶۶ كمك های مالی به او را قطع نكرد.
    سال ۱۸۶۴ نقطه عطفی در زندگی هنری واگنر بود.

    با بر تخت نشستن شاه لودویك سوم ۱۸۸۶۱۸۴۵ در سن ۱۸سالگی اوضاع به كام واگنر شد. شاه جوان كه از بچگی عاشق اپراهای واگنر بود، او را به مونیخ آورد، بدهی هایش را پرداخت و مقدمات تولید اپرای جدید او را فراهم آورد و بدین گونه بود كه اپرای تریستان و ایزولده در دهم ژوئن ۱۸۶۵ با موفقیت در سالن اپرای مونیخ به اجرا درآمد.

    در همین زمان واگنر درگیر یك پرونده عشقی دیگر شد و این بار با كوزیما فون بولو ۱۹۳۰۱۸۳۷ همسر هانس فون بولو كه رهبری اپرای تریستان و ایزولده او را نیز بر عهده داشت. كوزیما دختر فرانس لیست و كنتس ماری داگو و ۲۴ سال جوان تر از واگنر بود. لیست اگرچه دوست واگنر بود اما قلبا موافق دیدار دخترش با او نبود. هرچند او هر آنچه كه خود كاشته بود را می دروید. ماری داگو همسر لیست نیز قبلا شوهر خود را ترك و زندگی خود با لیست را آغاز كرده بود.

    در سال ۱۸۶۵ كوزیما نخستین فرزند واگنر را به دنیا آورد كه ایزولده نام گرفت. در دسامبر همان سال شاه لودویك سرانجام مجبور شد از واگنر بخواهد تا مونیخ را ترك گوید.

    لودویك ویلایی در تریبشن در كنار دریاچه «لوسرن» سوئیس را برای اقامت واگنر برگزید.«استاد آوازخوان» در سال ۱۸۶۷ در همین محل تكمیل و در ۲۱ ژوئن سال بعد در مونیخ به اجرا درآمد. در ماه اكتبر همان سال كوزیما سرانجام همسرش را متقاعد به طلاق و در آگوست ۱۸۷۰ با واگنر ازدواج كرد. لیست تا چند سال بعد با داماد جدیدش صحبت نمی كرد. در كریسمس همان سال واگنر ازدواج كرد.


    واگنر داستان زیگفرید را به مناسبت تولد كوزیما به او تقدیم كرد. ازدواج واگنر با كوزیما تا پایان عمر ادامه داشت و یك دختر دیگر با نام اوا و یك پسر به نام زیگفرید حاصل این ازدواج بود.
    در همین محل بود كه فردریش نیچه ۱۹۰۰۱۸۴۴ فیلسوف شهیر آلمانی با واگنر آشنا شد. نیچه ۳۱ سال كوچك تر از واگنر بود و همین تفاوت سن در تاثیر پذیری او از واگنر دخیل بود.
    آشنایی این دو منجر به یك دوستی عمیق شد. نیچه نخستین كتاب خود با نام «تولد تراژدی» ۱۸۷۲ را به واگنر تقدیم كرد. اما این ارتباط در نهایت با سرعت فروكش كرد و نیچه در كتاب های «وضع واگنر» ۱۸۸۸ و «نیچه علیه واگنر» ۱۸۸۹ از واگنر با عناوینی همچون «رو به انحطاط» و «فاسد» توصیف و حتی دیدگاه های اغراق آمیز قبلی خود را نیز نقد كرد. ماجرای این رابطه و قطع آن یكی از مباحث همیشگی كتب فلسفه و موسیقی است كه نظر به اهمیت موضوع جداگانه به آن خواهم پرداخت.

    واگنر در همین محل تمام انرژی خود را معطوف به تكمیل كردن حلقه نیبلونگ كرد. با درخواست لودویك اجراهای خاصی از قسمت اول طلای راین و قسمت دوم والكوره در مونیخ اجرا شد اما واگنر اصرار داشت قسمت چهارم نیبلونگ را در اپراخانه ای جدید و با طراحی خاص به اجرا درآورد و بدین منظور شهر كوچك بایروت را انتخاب كرد.

    با عزیمت خانواده واگنر در سال ۱۸۷۲ به این شهر سنگ بنای اولیه اپراخانه بایروت ریخته شد. برای كمك به این طرح عظیم «جامعه واگنر» در چند شهر تشكیل شد و واگنر شخصا برای رهبری اركسترها به سرتاسر آلمان مسافرت كرد. با كمك مالی عظیم لودویك در سال ۱۹۷۴ ساخت اپراخانه جدی تر شد و یك سال بعد واگنر به محل دائمی خود در بایروت نقل مكان كرد و سرانجام در سال ۱۸۷۶ با اجرای حلقه نیبلونگ اپراخانه افتتاح شد. امروزه نیز هرساله جشنواره ای از اپراهای مختلف جهان در بایروت برگزار می شود.
    واگنر در سال ۱۸۷۷ كار بر روی آخرین اپرای خود پارسیفال را آغاز كرد.

    خلق این اثر چهار سال طول كشید. در این مدت واگنر چندمقاله واكنش برانگیز دیگر نیز نوشت. پارسیفال در سال ۱۸۸۲ به اتمام رسید و دومین فستیوال بایروت با اجرای این اپرا افتتاح شد. در شانزدهمین و آخرین اجرای پارسیفال واگنر با اینكه در سال های آخر عمر خود به شدت از حملات آنژین رنج می برد، مخفیانه خود را روی سن رساند، چوب رهبری را از دست هرمان لوی رهبر اركستر گرفت و به ادامه رهبری اثر خود پرداخت.

    در روز سیزدهم فوریه ۱۸۸۳ واگنر زمانی كه با خانواده خود تعطیلات زمستانی را در ونیز می گذراند درگذشت و پیكرش پس از انتقال به بایروت در ویلای وانفرد دفن شد. كوزیما نیز كه پس از درگذشت واگنر مدیریت فستیوال بایروت را بر عهده داشت روز اول آوریل ۱۹۳۰ درگذشت و در همان محل به خاك سپرده شد.

    در قرن بیستم تصور عمومی جامعه از واگنر معطوف به فعالیت های ضدیهود او شد. استفاده نازی ها در دهه ۱۹۳۰ از موسیقی و نام واگنر موجب شد تا نام آهنگساز پس از ۵۰ سال و این بار از بعدی دیگر ورد زبان ها شود. واگنر در مقالات خود به كرات یهودی ها و به خصوص موسیقیدانان یهود را به عنوان عنصری مضر و بیگانه در فرهنگ آلمان توصیف كرده بود.

    او در اولین و بحث انگیزترین مقاله خود با نام «یهودیت در موسیقی» آهنگسازان یهودی معاصر یا شاید رقیب خود همچون مندلسون و مایربر را مورد نفرت عمومی توصیف كرد. او می نویسد: «مردم آلمان به خاطر ظاهر و رفتار غریب یهودیان از آنان گریزانند به طوری كه با تمام وجود سخنان و نوشته هایمان در دفاع از آزادی یهودیان غریزتا از هرگونه برخورد و تماس واقعی با آنها بیزاریم.» سپس نتیجه گیری می كند كه آهنگسازان یهودی به خاطر همین دور بودن از روح حقیقی مردم تنها قادر به ساخت یك موسیقی ساختگی و توخالی هستند.

    از این رو آنها ذائقه عمومی در زمینه هنر را مسموم می كنند. وی خطاب به یهودیان می نویسد: «تنها یك چیز می تواند شما را از بار این نفرین رهایی بخشد، جبران اخشوروش غرق شدن است.»

    به این ترتیب واگنر نظر خود را در جلوگیری از ورود یهودیان به فرهنگ عمومی اعلام می كند. چاپ این مطلب با نام مستعار ك. آزاداندیش K.Freigedank توجه زیادی را به خود جلب نكرد. اما چاپ دوم آن در سال ۱۸۶۹ با نام اصلی نویسنده زمانی كه واگنر شهرتی برای خود به هم زده بود در كاهش محبوبیت موسیقی دانان یهود از جمله مایربر سهمی بسزا داشت. همین مقاله باعث بروز اعتراضات متعددی در زمان اجرای «استاد آوازخوان» شد.

    واگنر نظرات مشابهی نیز در مقالات دیگر خود از جمله «آلمانی چیست» ۱۸۷۸ ابراز داشت اگرچه برخی از جمله نیچه، لودویك گایر یهودی را پدر واقعی واگنر می دانند و از این رو اعتقاد به یهودی بودن خود او دارند با این وجود او دوستان یهودی نیز داشت كه از جمله آنان می توان به هرمان لوی رهبر اركستر آخرین اثر او پارسیفال اشاره كرد. اگرچه واگنر اصرار داشت كه او قبل از اجرای اثر غسل تعمید داده شود او یكی از افراد حمل كننده تابوت واگنر در روز تشییع جنازه بود.

    پس از درگذشت واگنر، بایروت مركز تجمع جناح تندرو راست شد. ملی گرایان آلمانی جذب افسانه های اپراهایی شدند كه ریشه در اسطوره ها داشتند. اینان زنان و مردانی بودند كه حلقه بایروت را تشكیل دادند كه ظاهرا در به قدرت رسیدن آدولف هیتلر ۱۹۴۵۱۸۸۹ در سال ۱۹۳۴ نقشی مهم داشت. این گروه مورد تایید كوزیما نیز بود. یكی از افراد حلقه بایروت، هوستون استیوارت چمبرلین ۱۹۲۷۱۸۵۵ نویسنده انگلیسی تبار بود كه به خاطر آثار فلسفی متعددی كه در خصوص نژاد آریایی می نوشت شهرت داشت.

    او با اوا دختر واگنر ازدواج كرد. پس از درگذشت كوزیما و زیگفرید اداره فستیوال بایروت بر دوش وینی فرد بیوه زیگفرید افتاد. او اصالتا انگلیسی و از دوستان هیتلر بود.

    از دید نازی ها موسیقی می بایستی در چارچوب یك موسیقی «خوب» آلمانی می بود واز این میان سه آهنگساز مظهر این نوع موسیقی بودند: لودویك وان بتهوون ۱۸۲۷۱۷۷۰ آنتون بروكنر ۱۸۹۶۱۸۲۴ و ریشارد واگنر حزب نازی در زمینه موسیقی سیاست خاصی را دنبال می كرد، اعضای وفادار حزب كه استعداد موسیقی خوبی دارند، تامین شغلی دارند اعضای وفادار حزب كه استعداد موسیقی ندارند تضمینی برای شغل ندارند، هر هنرمند غیریهود كه نشانی از نبوغ داشته باشد و عضو مجمع موسیقی رایش Reichsmusikkammer باشند اجازه فعالیت دارند.

    از این رو است كه افراد سرشناسی همچون ریشارد اشتراوس ۱۹۴۹۱۸۶۴ و هربرت فون كارایان ۱۹۸۹۱۹۰۸ اجازه فعالیت در دوره حكومت نازی ها را به دست آوردند. هیتلر علاقه ای وافر به واگنر داشت. او در سال ۱۹۳۳ دستور داد تا تمام گردهمایی های كنگره حزب ملی با اجرای اورتور «استاد آواز نورنبرگ» افتتاح شود.



    این گردهمایی از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۸ به صورت سالیانه برگزار می شد او حتی دستور داد تعداد یكهزار پلیت اضافی برای سران حزب نازی چاپ شود. با وجود این وقتی هیتلر وارد سالن شد متوجه تقریبا خالی بودن سالن شد. سال بعد دستور داد تا سران حزب حتما در سالن حاضر شوند اما سران حزب در طول اجرای اپرا در حال چرت زدن بودند.

    از این رو در سال ۱۹۳۵ به دستور هیتلر بلیت ها بین مردم توزیع شد.
    محبوبیت آثار واگنر نزد هیتلر موجب شد تا استقبال عمومی از این آثار در مقایسه با آثار آهنگسازان ایتالیایی، جوزپه وردی ۱۹۰۱۱۸۱۳ و جاكومو پوچینی ۱۹۲۴۱۸۵۸ كمتر شود به طوری كه در فصل اجرای اپرا در سال ۱۹۳۹۱۹۳۸ تنها یك اثر از واگنر در میان پانزده اپرای انتخاب شده وجود داشت. در این فصل اپرای پالیاچی دلقك ها اثر روجرو لئونكاوالو صدرنشین بود.

    با وجود این نازی ها نمی توانستند تمام نظرات واگنر از جمله صلح جویی او را برتابند و توقیف «پارسیفال» در سال ۱۹۳۹ كه مدت كمی از آغاز جنگ دوم جهانی می گذشت از همین جا نشٲت می گرفت. این تحریم ها به نوعی دیگر از طریق اسرائیلی ها در خصوص تمام آثار واگنر اعمال می شود.

    واگنر در موسیقی، هنر و فرهنگ نه تنها در زمان و مكان خود كه در جهان و هر زمان تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جای گذاشته است. واگنر جزء رمانتیسیست های آلمان قرن نوزدهم محسوب می شود ولی ابداعات و ابتكارات او در آثارش به خصوص تریستان و ایزولده در استفاده از كروماتیسم استفاده از فو اصل نیم پرده ای در موسیقی، دیسونانس ها و لایت موتیف در سبك آهنگسازان پس از او در قرن بیستم نیز تاثیرگذار بوده است.
    برخی تاریخ نگاران موسیقی، آكورد نامطبوع آغازین تریستان و ایزولده را پل رابطه بین رمانتیسیسم و موسیقی مدرن می دانند.

    استفاده كلود دبوسی آهنگساز امپرسیونیست فرانسوی از دبسونانس ها و آرنولد شوئنبرگ آهنگساز اكسپرسیونیست اتریشی از كروماتیسم ریشه در موسیقی واگنر دارد. از آهنگسازان دیگری كه به نوعی از واگنر تاثیر پذیرفته اند علاوه بر بروكنر باید از سزار فرانك، ریشارد اشتراوس، هوگوولف، ارنست شوسون و ژول ماسنه نام برد.

    با وجود این واگنر مخالفینی نیز داشت. مخالف اصلی واگنر در آن زمان گروهی بود به رهبری یوهان برامس كه حمایت های ادوارد هانسلیك منتقد معروف آن زمان را با خود داشت. در عین حال یك نظر به اسامی این شخصیت های بارز كه به عنوان مخالف واگنر شناخته شده اند خالی از لطف نخواهد بود: تئودور آدورنو، چارلز والنتین آلكان، ماكس بروخ، فلیكس مندلسون، فردریش نیچه، رابرت و كلارا شومان، پیتر ایلیچ چایكوفسكی، جیو آچینو روسینی، اریك ساتی و آنتون روبنشتاین.

    منبع:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. #6
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض مارسل خلیفه



    مارسل خلیفه در ۱۹۵۰ در خانواده ای مسیحی در لبنان به دنیا آمد. او در زمینه موسیقی در كنسرواتوار ملی بیروت موسیقی خوانده و ساز تخصصی اش عود است. از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ در كنسرواتوار بیروت و دیگر مراكز كشور به تدریس عود پرداخت. در همین دوره شروع به برگزاری كنسرت در خاورمیانه، شمال آفریقا، اروپا و ایالات متحده كرد.

    در سال ۱۹۷۲ در روستای زادگاهش گروه موسیقی را با هدف باز زنده سازی میراث موسیقایی و عربی بنیانگذاری كرد. این گروه كه المیادین نام داشت، برای اولین بار در۱۹۷۶ در لبنان به اجرای موسیقی پرداخت.

    سپس گروه به دیگر كشورهای عربی، اروپا، ایالات متحده، آمریكای جنوبی، استرالیا و ژاپن مسافرت كرد و به اجرای برنامه پرداخت. همزمان با كار در گروه، مارسل به تحقیق و كار در زمینه موسیقی ادامه داد.

    علاوه بر تصنیف آهنگ و ترانه، مارسل در زمینه موسیقی فیلم داستانی و مستند نیز كار كرده است.
    ویژگی كار مارسل آن است كه او علاوه بر موسیقی و اجرای آن به شعر و متن ترانه هایی كه می خواند توجه دارد. از جمله شاعران معروف عرب كه مارسل از اشعارشان برای ترانه هایش استفاده كرده است، محمود درویش است.

    او همواره در كارهایش سعی بر شكستن كلیشه های مرسوم در موسیقی عربی و تاثیرگذاری بر مردم و زندگی اجتماعی داشته است.
    موسیقی مارسل خلیفه، روح یك انقلابی و بینش یك فرهیخته را داراست. به عنوان استاد مسلم عود، او همواره در تعامل با سنت های عربی بوده است.

    دوران كودكی او در دهكده زادگاهش امشیت در ۴۰كیلومتری بیروت گذشت. خودش در این باره می گوید: «به نظرمان از روستا تا بیروت راه درازی بود.» روستای امشیت كه نه جاده درست و حسابی و نه وسیله حمل ونقل مناسبی داشت، از بیروت جدا افتاده بود. نهایت آرزوی مردم آن بود كه بچه هایشان روزی دكتر یا وكیل شوند.

    از این رو وقتی مارسل ۱۴ساله اولین عودش را برداشت و به كنسرواتوار ملی رفت كه موسیقی بخواند، والدینش با اكراه از او حمایت كردند. آنها نمی دانستند كه در روزهای جنگ داخلی، موسیقی پسرشان مردم لبنان را متحد خواهد ساخت یا اینكه او موسیقیدانی برجسته در خاورمیانه خواهد شد.

    مارسل درباره علاقه اش به موسیقی می گوید: «من از همان كودكی عاشق موسیقی بودم. پدربزرگم ماهیگیر بود و ترانه های دریا را برایمان می خواند. وقتی به كلیسا می رفتم به موسیقی كلیسایی گوش می دادم. از قرائت قرآن هم خوشم می آمد. ما در لبنان فرهنگ اسلامی و مسیحی را در كنار هم داریم و همه اینها با هم آگاهی موسیقایی مرا شكل دادند.»

    در موسیقی، مارسل عناصر نامتجانسی را باهم پیوند زده است: فرهنگ عربی را با ایمان مسیحی، سنت های كلاسیك را با سلایق عوام و ظرافت شاعرانه را با اصطلاحات كوچه و خیابان. او همواره در كار سعی به پیشبرد سنن داشته است و در پرورش ایده های نو و روش های موسیقایی جدید پیشتاز بوده است. به عنوان مثال می گوید:

    «چرا ما خانواده ای از عود نداریم چنانكه مثلا برای ویولن، ماندولین یا بالالایكا هست» جالب اینكه، اخیرا كنسرتویی از عود كه توسط یك كوارتت مركب از چهار عود نواخته می شود، تصنیف كرده است.

    مارسل بر این باور است كه موسیقی سنتی خاورمیانه در واقع بخشی از همان سنتی است كه موسیقی كلاسیك غربی را در خود دارد. مفاهیمی مثل كنترپوان واركستراسیون در هر دو موسیقی وجود دارند.

    تفاوت تنها در نواهای سنتی است كه موسیقیدانان در كارشان استفاده می كنند: «موسیقی عربی بخشی از موسیقی جهانی است. سال های طلایی این موسیقی سال هایی است كه عرب ها در اندلس بودند. آن موقع هیات هایی از كشورهای اروپایی به اندلس می رفتند تا موسیقی عربی را بیاموزند.

    حتی هانری هشتم، برادرزاده اش را به اندلس فرستاد تا این موسیقی را فراگرفته و به انگلیس بیاورد. عود وارد اروپا و به لوت تبدیل شد، همچنین رباب به ویولن.

    بعد از این سال های طلایی، در حدود ۶۰۰ سال پیش پیشرفت موسیقی عربی متوقف شد. در این دوره، امپراتوری اتومان بر سرزمین های عرب استیلا یافت. اگر موسیقی عربی به پیشرفت خود ادامه می داد به مراحل بالاتری می رسید.

    به همین دلیل است كه من كوشش می كنم با برگشت به میراث موسیقیایی عربی و با نگاه به همه انواع موسیقی از پاپ تا سنتی، علاقه به موسیقی عربی واقعی را افزایش دهم.»
    در جست وجوی مفاهیم نو در موسیقی
    در كوشش برای پیشبرد محتوای موسیقی عربی او نظرات جالبی را دنبال می كند:

    «موسیقی عربی همواره درباره معشوقی سخن می گوید كه تو نه می توانی ببینی اش، نه می توانی لمسش كنی. كاری كه ما كردیم بسیار ساده بود. ما معشوق را پیش محبوبه اش بردیم و دستش را در دست او گذاردیم. آنها با هم زندگی و كار و فكر كردند. دیگر وصال محبوب آرزویی محال نبود. به همین دلیل است كه موسیقی ما به مردم امید می دهد و آنها را در روابط انسانی شان به یكدیگر نزدیكتر می سازد.»

    درباره ارزش های موسیقی عربی و غنای فرهنگ عرب می گوید: «ما فرهنگی بسیار قدیمی به قدمت هزاران سال داریم. من به دنبال اشكال جدید موسیقی می گردم.



    ممكن است تاثیراتی از موسیقی جاز یا كلاسیك داشته باشم، اما همه اینها تنها موسیقی مرا غنی تر می سازند. اگر قرار است جهان غرب به من فرهنگ مك دونالد یا پپسی كولا را بیاموزد، من آن را رد خواهم كرد. این جور چیزها بعد از مدت كوتاهی از بین می روند. من به دنبال هدفی هستم كه انجامش سال های مدید به درازا خواهد كشید.

    هدفی كه به عمر من نیز قد نخواهد داد.»
    معروفیت مارسل تنها به خاطر جسارت او در عرصه موسیقی نیست. مردمی كه از جنگ داخلی لبنان جان به در بردند، اجراهای او را در تالارهای متروك بیروت به یاد دارند. در آن روزهای سخت، مارسل با عود و ترانه هایش سعی در زنده نگاه داشتن روحیه مردم داشت. تعجب آور نیست كه وقتی اسرائیل در ۱۹۸۲ به لبنان حمله كرد، نوارها و ترانه های مارسل در لیست «موسیقی ممنوعه» قرار گرفت. او خود در باره این دوره می گوید: «من با مسائل مردم درگیر شدم. در آن دوره، همه آموزشگاه ها و موسسات تعطیل شده بودند.» كار مارسل در این دوره با الهام از موسیقیدانان عرب بعد از دوره اتومان و بعدها با كارهای برادران رهبانی۱ عجین شد.
    در موسیقی، مارسل شنونده اش را به چالش می كشد. وقتی در كنسرواتوار تدریس می كرد، به او توصیه شد نوشته هایش را ساده كند تا برای دانشجویان قابل فهم باشد، اما او مخالفت كرد و گفت: «وقتی مردم به كنسرت های من می آیند، مجبورند به ادبیات و شعر ترانه ها دقت كنند. ترانه ها اشعار دشواری دارند ولی مردم با خواندن همراه من، شروع به یاد گرفتن این اشعار كردند.»
    مارسل شورشی
    مارسل در جان خود یك شورشی است. خود او در این باره می گوید: «از زمانی كه زاده شدم، روح یك شورشی در من بود. من با چیزهای موروثی كه به گمانم نادرست بودند سر جنگ داشتم. این چیزها ممكن بود در خانه، كالج یا حتی كنسرواتوار باشند. نه اینكه بخواهم هر چه سر راهم هست نقد كنم، نه، من با بعضی نظرات و دیدگاه های مشخص مخالف بودم.» در جایی دیگر او می گوید: «ارزش هنرمند به چیست اگر شورشی نباشد تمدن در لحظه ای از شورش زائیده شد.»
    در دفاع از آزادی
    همچون همه هنرمندان واقعی، مارسل هرگز از مردم خود و دردهای آنها جدا نبوده است. شاید بتوان بن مایه هنر او را بر همین اساس تبیین كرد. تعجبی ندارد كه برخی به او لقب «پیت سیگر خاورمیانه» و «باب دیلن شرق» داده اند:
    من جز شاخه درختی نیستم
    كه با باد خم می شود.
    من روحم را آویخته ام،
    بر ستاره ای در آسمان شب مردم خویش،
    و به راه خویش رفتم.
    چون بسیاری دیگر از هنرمندان عرب، مسئله فلسطین و مردم آن از دغدغه های همیشگی مارسل بوده است. در شعرگونه ای خطاب به مردم فلسطین می گوید:

    اگر توانش را داشتم مرگ را نابود می كردم پیش از آنكه شما را لمس كند،
    اگر توانش را داشتم، مرگ را می كشتم و شما را در آغوشم پناه می دادم.
    من چهره هایتان را دیده ام هزاران چهره بی نام، چهره خداوند.

    من چهره هایتان را دیده ام چون گل های اردیبهشتی كه بر آب شناورند.
    چون عاشقی حسود، تمجیدتان می كنم و برایتان خوفناكم. چه باید برایتان بخوانم
    از نگاه كردن بر چهره هایتان شرمگینم.
    از نگاه كردن بر چشم هایتان كه از تصویر روزنامه ها بر ما می نگرند، شرمگینم.
    چشم هایی كه در سكوت سخن می گویند، در سكوت.
    پیام آور صلح و دوستی



    سال گذشته یونسكو، مارسل را به عنوان هنرمند صلح برگزید. این عنوان برای مارسل و موسیقی عرب افتخاری بزرگ و تاییدی بر زندگی سراسر تلاش او در راه صلح، عدالت و آزادی بوده است.
    بعد از تجاوز اسرائیل به لبنان در ژوئیه سال جاری كه مارسل از آن به زمانی كه «اسرائیل كودكان ما، گل ها، خیابان ها، ترانه ها، شادی ها و عشق به سرزمین مان را می كوبد» یاد می كند، طی دادخواستی خطاب به هنرمندانی كه به لقب هنرمند صلح مفتخر شده اند، از آنها خواست كه به تجاوز ارتش اسرائیل به لبنان و فلسطین اعتراض كنند.

    در این نامه كه مارسل در آن با بیانی شاعرانه از هنرمندان یونسكو خواستار یاری و همدردی با مردم لبنان و فلسطین می شود، مارسل به رابطه بین هنر و وظیفه هنرمند در دفاع از مردم و حقوق آنان اشاره دارد. این مقاله را با ذكر بخش هایی از این نامه به پایان می بریم:«هنر ما چیزی نیست جز سخن گفتن به جای آنانی كه سخن گفتن نمی توانند.

    این هدفی است كه ما كوششهایمان را وقفش كرده ایم و این دلیلی است كه صدای ما را تایید می كند. ما آرزو كردیم كه این صدا را به دورترین جاها برسانیم و سوگند خوردیم كه ترانه هایمان برای صلح و اتحاد با همه قربانیان ستم در همه جا، فارغ از نژاد، مذهب، رنگ یا ملیت باشد.»…

    «در این لحظات حساس كه هموطنان من از سر می گذرانند، من از شما می خواهم بیایید بار كشتار مردم را كه در برابر دیدگان جهان «متمدن» اتفاق می افتد، از شانه های خود برداریم. بگذارید با بلندترین صدا، به كشتار مردم توسط نیروهای اشغالگر اسرائیل اعتراض كنیم.»…
    «بگذارید برای مردم شادی به ارمغان بیاوریم و آنان را از عذاب جنگ رهایی بخشیم.

    بگذارید شادمانی هدیه كنیم كه با غم می جنگد، امیدی كه نومیدی را شكست می دهد، سبزی كه سترونی را می خشكاند و مردم را به افق هایی ناشناخته ببریم، با نجواهایی كه عشق را در خود دارد.»…
    «حاكمان بی شرم ایالات متحده با جنایات مستمر و منظمشان، با بیرحمی و نفرت كورشان، سازمان ملل و قوانین بین المللی را نادیده گرفته، بر چهره خود نقاب دفاع از نیكی می زنند.

    جامعه جهانی، در برابر جنایات سكوت كرده و چشم بر قساوت «رهبر جهان آزاد» می بندد.
    دوستان من،بگذارید با نفرت و تخریب بجنگیم. بگذارید كوشش كنیم تا واقعیت كنونی را تغییر دهیم، ارزش هنرمند به چیست جز آزادی و رهایی انسان»

    پی نوشت:
    ۱ آسی رهبانی، همسر فیروز خواننده مشهور لبنانی و منصور رهبانی برادر او، از پیشگامان موسیقی نوین عرب. مقام این سه هنرمند برجسته لبنانی با هیچ گروه دیگر از هنرمندان عرب قابل مقایسه نیست.
    برای اطلاعات بیشتر در باره مارسل خلیفه می توانید به سایت او مراجعه كنید:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  7. #7
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض انيو موريكونه



    انيو موريكونه، يكى از بزرگترين آهنگسازان فيلم در جهان اگر چه نزديك به هشتاد سال از عمرش می‌گذرد و تا به حال جوايز متعددی، از شير طلايى جشنواره ونيز گرفته تا جايزه گلدن گلوب را كسب كرده ، اما جاى جايزه اسكار در كلكسيون افتخارات اين آهنگساز بزرگ ايتاليايى خالى بوده كه حال اين خلا نيز پر شده است.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    برای دومین بار در تاریخ هفتاد و نه ساله مراسم اسکار، جایزه یک عمر فعالیت هنری به یک آهنگساز سپرده می‌شود. انیو موریکونه نامی است که همه علاقه مندان سینما و به ویژه سینمای وسترن را به سال‌های دور برده و تداعی کننده نوای دلنشین فیلم «خوب ، بد ، زشت» است.

    او به پاس ۴۵ سال فعالیت در حوزه موسیقی با خلق بیش از ۴۰۰ اثر برای فیلم و سریال‌های تلویزیونی روز ۲۵ فوریه در سالن آکادمی اسکار مورد تقدیر قرارخواهد گرفت. موریکونه پیش از این ۵ بار کاندید دریافت جایزه اسکار برای بهترین موسیقی فیلم شده بود ولی هیچگاه موفق به دریافت آن نشد.

    انیو موریکونه در سال ۱۹۲۸ در شهر رم پایتخت ایتالیا به دنیا آمد و در یکی از معروف‌ترین کنسرواتوارهای دنیا سانتا چچیلیا Santa Cecilia موسیقی را آموخت. او نواختن ترومپت، آهنگسازی و همچنین رهبری کر را در همان کنسرواتوار فرا گرفت.

    در سال ۱۹۶۲ کار نوشتن موسیقی فیلم را آغاز کرد و توانست در یک سال ۲۰ موسیقی متن فیلم بنویسد. نام موریکونه با موسیقی فیلم «برای یک مشت دلار» اثر سرجیو لئونه بر سر زبان‌ها افتاد و از آن پس پله‌های پیشرفت را یکی بعد از دیگری بالا رفت.

    چندی پس از آن موریکونه با ساختن موسیقی برای فیلم «خوب، بد، زشت» اثر همان کارگردان به یکی از چهره‌های مشهور موسیقی در سینما تبدیل شد و به خصوص نام او با سینمای وسترن گره خورد.

    البته وسترن از نوع ایتالیایی که در بین منتقدان سینمایی به وسترن اسپاگتی شهرت دارد.

    او با استفاده از صداها و ابزار الکترونیک در موسیقی فیلم «خوب، بد، زشت» دست به خلق اثری زد که در زمان خود یک نوآوری محسوب می‌شد. موریکونه در موسیقی خود از افکت‌ها و صداهایی استفاده کرد که نمی‌شد آنها را با سازهای آکوستیک تولید کرد. از آن جمله می‌توان به استفاده او از سوت اشاره کرد.

    ترکیب بندی سازهای «خوب ، بد ، زشت» و هم چنین استفاده از اصوات نامتعارف و الکترونیک از کارهایی بود که در آن زمان (دهه شصت میلادی) بسیار بدیع و خلاقانه جلوه می‌کرد و همین نوآوری او، منتقدان را از آن زمان تا اکنون به ستایش واداشته است.

    تنوع سبک در کارهای موریکونه از دیگر خصوصیات این آهنگساز است. او شیوه‌های مختلف را در آهنگ‌هایش تجربه می‌کند .

    به عنوان مثال درست برخلاف موسیقی فیلم «روزی روزگاری آمریکا» که در ذات خود تم زیبا و برجسته‌ای دارد، موریکونه در فیلم «خوب ، بد ، زشت» از یک تم ساده و پیش پا افتاده و حتی هزل آمیز مجموعه‌ای دلنشین و به یاد ماندنی برجای می‌گذارد.

    یکی از ابتدایی‌ترین اصول برای ساخت موسیقی فیلم آن است که موسیقی نباید از فیلم برجسته تر باشد بلکه باید در خدمت آن قرار بگیرد. یکی از ویژگی‌های آثار موریکونه آن است که نه تنها آهنگ‌هایش در خدمت فیلم هستند بلکه بسیاری از آنها به عنوان موسیقی محض و جدا از سینما و فیلم نیزقابل تامل می‌باشند.

    از دیگر آثار این آهنگساز که بسیار متفاوت از آهنگ‌های فیلم‌های گذشته از جمله فیلم‌های وسترن اوست، می‌توان به سینما پارادیزو به کارگردانی جوزپه تورناتوره اشاره کرد. موسیقی موریکونه به این فیلم وجهه‌ای خاص بخشیده چراکه بیشتر از دیالوگ‌های رد و بدل شده بین شخصیتها، موسیقی، مدیوم ارتباطی بین فیلم و تماشاگر است.

    همکاری موریکونه با تورناتوره ادامه پیدا می کند تا در سال ۲۰۰۰ برای فیلم مالنای او نیز آهنگ می سازد. این فیلم از جمله فیلم هایی بود که کاندید دریافت اسکار برای بهترین موسیقی متن فیلم شد.

    اگر چه شاید داوران اسکار دیر به فکر تقدیر از موریکونه افتادند اما او پیش از این در اروپا جوایز بسیاری را تصاحب کرد. از آن جمله می‌توان به شیر طلایی ونیز در سال ۱۹۹۵ برای یک عمر فعالیت سینمایی ، جایزه گلدن گلاب در سال ۲۰۰۰ برای فیلم «افسانه ۱۹۰۰» به کارگردانی جوزپه تورناتوره اشاره کرد.

    او هم چنین در سال ۱۹۹۰ برای موسیقی فیلم سینما پارادیزو ساخته تورناتوره توانست سه جایزه مهم اروپایی یعنی بافتای بریتانیا، کن فرانسه و داود دوناتللوی ایتالیا را به دست آورد.

    انیو موریکونه در گفتگویی که چندی پیش با رادیو کاپیتال ایتالیا درباره دریافت جایزه اسکار انجام داده بود می‌گوید: «این اعتباری است که از میان سایرین به من تعلق می‌گیرد بنابراین نمی‌گویم که می‌توانستند این جایزه را خیلی پیش از این به من بدهند.»

    موریکونه با وجود آن که با بسیاری از کارگردانان و تهیه کنندگان مطرح هالیوود کار کرده است اما هیچ وقت نمی‌خواهد به آمریکا نقل مکان کند. برای ترغیب او به زندگی در آنجا حتی ویلایی در بورلی هیلز هم پیشنهاد داده‌اند ولی موریکونه می‌گوید: « من همیشه عاشق شهر رم هستم و هرگز به زندگی در کالیفرنیا فکر نکردم.»

    در ايتاليا موريكونه را به عنوان آهنگساز ترانه‌های معروفی چون (Se telefonando) برای مينا ماتزینی Mina Mazzini خواننده مطرح ايتاليايی نيز می‌شناسند. اين ترانه درسال ۱۹۹۶ بهترين ترانه سال شد و خواننده‌اش را به اوجی رساند كه هيچوقت ديگر نتوانست آن را تكرار كند. این ترانه هنوز هم از جمله ترانه‌های بسیار محبوب ایتالیا به شمار می‌رود


    منبع :صداي آلمان [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  8. #8
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ريكاردو مي نو

    ريكاردو الوارز نوازنده گيتار در سال 1949 در شهر سويا بدنيا امد . نوازندگي گيتار را در سن ده سالگي اغاز كرد .سال بعد با گروه په په مرسنا يك تور هنري را اغاز كرد .اين تور به كشور ژاپن رفت و در انجا با استقبال بي نظيري روبرو شد .
    در سال 1971 ريكاردو در شهر كوردوبا عنوان بهترين گيتار يست سال را به خود اختصاص داد وي در سال 1985 با رقاص معروف فلامنكو په پا منتس ازدواج كرد حاصل اين ازدواج يك پسر هنرمند به نام پدرو ميباشد ، پدرو يك نوازنده برجسته پيانو ميباشد .ريكاردو به همراه همسر و پسرش كنسرتهاي متعددي را اجرا ميكنند ، اين كنسرتها در سال 1993 با اجراهاي خانوادگي آغاز گشت و به دليل استقبال مردم از اين كنسرتها اين برنامه ها در سال 1994 نيز تكرار شدند
    ضمن انكه كنسرتهاي سالهاي 1997و 1998 نيز موفقيت اميز بودند .
    وي در سالهاي اخير به ضبط اثار فلامنكو تمرين براي اجراهاي كنسرتهاي خود مشغول ميباشد.

  9. #9
    آخر فروم باز Metalzadeh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    سرزمین هرگزها
    پست ها
    2,525

    پيش فرض

    دستت درد نکنه
    واقعا جالب بودن
    ولی من فقط مایکل کیمن رو می شناختم
    اونم چون کنسرتش رو با متالیکا دیدم

  10. #10
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خواهش می کنم قابل شما را نداشت

صفحه 1 از 9 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •