تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 6 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 53

نام تاپيک: تاپیک اختصاصی استاد حسین علیزاده

  1. #1
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    12 تاپیک اختصاصی استاد حسین علیزاده

    من همون قدر که موسیقی متال رو دوست دارم این انسانم دوست دارم ! ( گفتم بدونید ! )


    استاد حسین علیزاده در سال 1330 در تهران به دنیا آمد. در هنرستان موسیقی ملی نزد هوشنگ ظریف، علی اکبر شهنازی و حبیب الله صالحی به فراگیری تار پرداخت . پس از دریافت دیپلم از هنرستان در سال 1349 به گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران راه یافت و نزد اساتیدی همچون اکبر شهنازى، نورعلى برومند، یوسف فروتن، عبدالله دوامى، هوشنگ ظریف و ... فراگیری موسیقی ایرانی را ادامه داد.

    علیزاده در سال ۱۳۴۷ عضو ارکستر رودکی بود. دو کنسرت او در جشن هنر شیراز آغاز راه او به عنوان یکی از وزنه‌های موسیقی ایران بود. او با عضویت در گروه چاووش همراه با دیگر استادان موسیقی ایران از جمله محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان آثار جاودانه‌ای در موسیقی ایران اجرا کرد و نیز با آموزش به هنرجویان موسیقی تأثیر مهمی در تربیت موسیقیدانان و نوازندگان پس از انقلاب گذاشت. علیزاده در اوایل دههٔ هفتاد ریاست هنرستان موسیقی را بر عهده داشت.



    او خود نیز همیشه در جست و جوى راههاى دیگرى بوده که دیگران نرفته اند در این سالها علیزاده استعداد خود را محدود به تقلید و تکرار فرم هاى گذشتگان نکرده و در جست و جوى راههاى تازه تر بوده است استاد علیزاده بر خلاف بسیاری دیگر از هنرمندان که فقط به اجرای موسیقی به شکل کاملا" سنتی آن می پردازند، نوآوری هایی داشته است. مانند ابداع مقام داد وبیداد ( گوشه داد از ماهور و بیداد از همایون، آلبوم های راز نو با همکاری گروه هم آوایان و زمستان است با صدای استادشجریان) همچنین اجرای پلی فونیک آواز ایرانی ( رازنو، آوای مهر و ...)

    استاد علیزاده در سال های اخیر در آلبوم های "زمستان است" ، " بی تو به سر نمی شود" و "فریاد" با استادشجریان ،کیهان کلهر و همایون شجریان به عنوان سرپرست گروه و آهنگساز همکاری داشته است.

    وی در سال ۲۰۰۶ میلادی به خاطر آلبوم به تماشای آب‌های سپید نامزد دریافت جایزه گرمی شده است. گفتنی است که جوايز گرمی معتبرترين جايزه صنعت ضبط و پخش موسيقی در آمريکا محسوب می شود.


    علیزاده هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است و با شجریان در قالب گروهی‌چهار نفره همراه با کیهان کلهر و همایون شجریان به برگزاری کنسرت و اجرای برنامه در کشورهای مختلف مشغول‌ است.

    حسین علیزاده دارای دو فرزند به نام های صبا (نوازنده ی کمانچه) و نیما (نوازنده ی رباب) است ,که هم اکنون ر گروه هم آوایان زیرنظر استاد علیزاده فعالیت دارند.

  2. این کاربر از Atman بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    پيش فرض

    از آثار استاد :

    به تماشای آب‌های سپید، ۱۳۸۳
    ‌ فریاد
    ‌ بی تو به سر نمی‌شود
    زمستان است
    سلانه،‌ ۱۳۸۱
    ‌ راز نو،‌ ۱۳۷۷
    پریا، و قصهٔ دخترای ننه دریا
    پایکوبی، تک نوازی ابداعی با سه‌تار، ۱۳۷۲
    صبحگاهی
    نو بانگ کهن
    شورانگیز، ۱۳۶۷
    ترکمن، تک نوازی ابداعی با سه‌تار، ۱۳۶۷
    نوروز، ۱۳۶۲
    نی‌نوا، ۱۳۶۲
    سه‌گاه، تک نوازی با تار، ۱۳۶۲
    ماهور، تک نوازی با تار، ۱۳۶۱
    راز و نیاز
    حصار
    سرودهای آذربایجان
    هم‌نوایی، تک نوازی ابداعی با تار
    نوا، تک نوازی ابداعی با تار
    راست پنجگاه، تک نوازی ابداعی با تار
    همایون، تک نوازی ابداعی با سه تار
    حصار، ۱۳۵۶
    ‌ سواران دشت امید، ۱۳۵۶
    عصیان، ارکسترال
    واریاسون‌های کردی، ارکسترال


    موسیقی فیلم
    علیزاده در زمینه موسیقی فیلم نیز فعال بوده است، از جمله مهم‌ترین کارهای او در این زمینه عبارت‌اند از:

    سريال تلويزيوني زير تيغ، ۱۳۸۵
    لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند، ۱۳۸۲
    ‌ ابجد، ۱۳۸۱
    زمانی برای مستی اسب‌ها، ‌۱۳۷۸
    عشق طاهر، ‌۱۳۷۸
    دختران خورشید، ۱۳۷۸
    زشت و زیبا، ۱۳۷۷
    ایران سرای من است، ۱۳۷۷
    مدرسه‌ای که باد برد، ۱۳۷۶
    ابر و آفتاب، ۱۳۷۵
    گبه، ۱۳۷۴
    دلشدگان، ۱۳۷۰
    از اعصار
    میراث کهن
    چوپانان کویر، ۱۳۵۹


    کتاب‌ها
    ده قطعه برای تار ۱
    ده قطعه برای تار ۲
    ده قطعه برای تار ۳
    ‌ ده قطعه برای تار ۴
    آموزش سه‌تار،‌ دوره مقدماتی
    آموزش تار و سه‌تار، دوره‌ متوسطه
    ‌ بوسه‌های باران
    ردیف مقدماتی تار و سه‌تار (کتاب سوم هنرستان)

  4. #3
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    پيش فرض گفت‌وگو با حسین علیزاده،

    - آقای علیزاده، از سابقه‌ی فعالیت گروه هم‌آوایان برایمان بگویید.
    - گروه هم‌آوایان بیش از پانزده سال سابقه‌ی فعالیت دارد و علت تشکیل آن هم این است که پس از این‌که صدای خواننده‌ی زن در ایران ممنوع شد، گروهی تشکیل دادم که هم در زمینه‌ی آواز تجربه‌های تازه‌ای بکنیم و آواز را به‌صورت چندصدایی، اما نه به‌شکل غربی آن، بلکه با ویژگی‌های موسیقی ایرانی، ارائه کنیم و در ضمن از صدای زن هم استفاده کنیم. بسیاری از موسیقی فیلم‌هایی که من نوشتم، یا آلبوم‌هایی مثل آلبوم "رازنو" یا "به تماشای آب‌های سپید"، از جمله فعالیت‌های این گروه بوده و همین‌طور کنسرت‌های زیادی که در اروپا و آمریکا و ژاپن انجام داده‌ایم.
    گروه هم آوایان گروه بزرگی است. چند سال پیش یک آزمون عمومی گذاشتم و تعدادی از خوانندگان زن و مرد که استعداد داشتند را انتخاب کردم که حدود سی نفر خواننده، و همین طور تعدادی نوازنده‌ی سازهای مختلف هستند. گروه هم‌آوایان سازی و آوازی‌ست و بنابه موضوع کار، یا شرایط، اعضایی از این گروه انتخاب می‌شوند. در سفرهای خارج از کشور، به‌ویژه آمریکا و کانادا، که مسیرهای دورتری هستند، دعوت‌کنندگان مایلند که گروه از سه یا چهار نفر تجاوز نکند. به همین دلیل، در چند سال گذشته، با استاد شجریان و آقای کلهر و خود من و همایون شجریان، چهار نفره می‌آمدیم. سال گذشته که کانادا بودم، با من قراردادی امضا شد و برای انجام توری در کانادا و آمریکا دعوت شدیم. از بین خواننده‌ها دو نفر، خانم افسانه رسایی و آقای پوریا اخواص، را انتخاب کردم و همین طور تعداد پنج نوازنده که این دو خواننده را همراهی می‌کنند.
    برنامه‌ی کنسرت در دو قسمت است که نخست، خود من به همراه آقای پژمان حدادی، بداهه‌نوازی می‌کنم و قسمت دوم کارهایی‌ست که در دستگاه راست پنجگاه اجرا می‌کنیم. نکته‌ی قابل اشاره این است که آواز به‌صورت دو صدایی زن و مرد اجرا می‌شود و شعرها هم از شاعران مختلفی مثل شهریار، مولانا، فریدون مشیری و حافظ است.

    این تور از تورنتو آغاز می‌شود و در بوستون آمریکا ختم می‌شود، و تعدادی کنسرت هم در فرانسه، هلند و آلمان خواهیم داشت.


    - آن‌چه که در این گروه چشمگیر است، حضور موسیقیدان‌های جوان، از جمله دو پسر خود شما، صبا و نیما علیزاده، است. آیا هدف اصلی شما در گروه هم‌آوایان، به میدان آوردن نسل دوم موسیقیدان‌های ایرانی‌ست؟
    - حتما. این نکته‌ی بسیار مهمی‌ست که به جوان‌ها در هنرهایی که ریشه‌های فرهنگی خودمان در آن هست بیشتر میدان بدهیم. در ایران تفکر غلطی وجود دارد که بر اساس آن، هر چیزی که بی‌ارزش و در سطوح پایین است را به جوان‌ها نسبت می‌دهیم. مثلا می‌گوییم این چه نوع موسیقی‌ست که گوش می‌کنید، می‌گویند جوان‌ها از این نوع موسیقی خوش‌شان می‌آید. یا می‌گوییم این جوان است، خام است، نمی‌فهمد. در حالی‌که برعکس، باید امکانات را برای جوان‌ها فراهم کنیم تا در هنرهای ماندگار و هنرهایی که بیشتر با تفکر همراه است و فقط مصرف روزانه ندارد، فعالیت کنند.
    در حال حاضر، در این هنرها به جوان‌ها کمتر میدان می‌دهیم و بسیاری از جوان‌های با استعداد هستند که می‌توانند هنر کلاسیک ما، یا حداقل موسیقی هنری ما را بارور کنند. صبا و نیما هم طبعا چون در خانواده‌ای بوده‌اند که با موسیقی رشد و کار کرده‌اند، حالا قرعه به نام‌شان افتاده که در این گروه کار کنند. اما این گروه جای بسیاری از جوان‌ها، با استعدادهای مختلف، می‌تواند باشد که بنابه موضوعات مختلف، در کار گروهی شرکت می‌کنند.


    خوشبختانه همسالان صبا و نیما در میان شاگردانم بسیارند و اتفاقا امید من به نسل جوان است. من معتقدم در موسیقی ایرانی، یک نوع تکرار عادت‌ها یا وابستگی‌ها و دلبستگی‌های متعصبانه یا کورکورانه‌ای، نزد برخی موزیسین‌ها هست که باعث شده موسیقی ایرانی را یک موسیقی بسته تصور کنند، در صورتی که این طور نیست. نسل خود ما، یعنی کسانی مثل آقای شجریان، لطفی، من، طلایی، مشکاتیان و دیگران، کارهای خیلی معروف‌مان را در سنین بیست تا بیست‌وپنج سالگی ساختیم. شما خودتان شاهد چند تا از برنامه‌هایی که مثلا در جشن هنر اجرا می‌شد بوده‌اید. آن موقع، به ما جوان‌ها امکاناتی داده شد که مبتکرش رادیو تلویزیون ملی ایران بود. ایجاد مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی، و امکانات و بودجه‌هایی که فراهم شد، به ما جوان‌ها اجازه داد که در موسیقی هنری ایرانی بتوانیم رشد کنیم.
    به نظر من، حالا این امکانات وجود ندارد، یا نسبت به جمعیت جوان ما بسیار کم است. ما فکر می‌کنیم امکانات فقط باید بخ یک نوع موسیقی، مثل موسیقی پاپ، داده شود، یا در هر چیزی فقط شکل مصرفی آن را نگاه می‌کنیم. در صورتی که اگر در فرهنگ‌مان مسایل را ریشه‌ای نگاه کنیم، و هر چقدر به جوان‌ها در این مسیر بیشتر میدان بدهیم، شاهد خواهیم بود که جاودانه زدن هنرها و سنت‌های ما از طریق جوان‌ها صورت خواهد گرفت.
    ما امکانات دولتی نداریم، و من با امکانات شخصی‌ام این کارها را می‌کنم. بسیاری از اوقات، درآمد آلبوم‌ها یا کنسرت‌ها را هزینه‌ی این تجربه‌ها می‌کنم، چون دولت کاری نمی‌کند یا اگر بکند شاید به شکل تبلیغاتی یا هدفمند باشد که سلیقه‌ی من نیست.
    آنچه که آزاد و مستقل باشد در شکل خصوصی و غیر دولتی آن است که آن هم سرمایه می‌خواهد. من پذیرفته‌ام که اگر امکاناتی مادی بتوانم فراهم کنم، آن را در خدمت تجربه با جوان‌ها قرار دهم. خوشبختانه پروژه‌ها و برنامه‌های دراز مدتی در این زمینه داریم و جوان‌های بسیار خوب و با استعداد هم وجود دارند. خواننده‌ی گروه ما، پوریا اخواص، یک جوان بیست‌وپنج ساله است که بسیار خوب و پخته، در کنار خانم رسایی، که سال‌ها تجربه دارد، برنامه اجرا می‌کند و احساس می‌شود بسیار بیش از سن‌اش تجربه دارد. او یکی از اعضای فعال گروه هم‌آوایان است که در طول چهار پنج سال گذشته، هم سفرها و کنسرت‌های بین‌المللی داشته و هم در داخل موفق بوده است.
    پوریا در بیست و پنج سالگی تجربه‌های بسیار خوبی را پشت سر می‌گذارد و به این موضوع توجه کرده که او هم مثلا در پنجاه سالگی باید به جوان‌ها توجه کند. هر هنری را می‌شود از طریق نسل جوان ادامه داد. اگر با نگاه واپس‌گرایانه به این موضوع نگاه کنیم، و بخواهیم جایی را تصاحب کنیم و به جوان‌ها میدان ندهیم، آن وقت خودمان باعث از بین رفتن آن هنر می‌شویم. اگر به جوان‌ها میدان ندهیم و آنها را محکوم کنیم که فقط مصرف‌کننده باشند، خود به خود نمی‌توانند راه پیدا کنند.

  5. #4
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران-کرمانشاه
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    خسته نباشی دوست عزیز
    منم مثل شما به استاد علاقه دارم

  6. #5
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    پيش فرض

    گریز از تنهایی
    گفت و گو : بهرنگ تنكابني


    جهاني شدن در هنر موضوعي است، كه بسياري از هنرمندان و دست اندركاران هنر در ايران در ‏پي مفهوم و راهكارهاي جدي آن هستند. حسين عليزاده يكي از برجسته ترين موسيقي‌دان‌هاي ايران ‏است كه نگاهي جهاني به مقوله هنر موسيقي دارد. این گفت‌وگو در سال 1382 با حسین علیزاده ‏صورت گرفته که اکنون خواندن دوباره‌ی آن در آستانه اجرای «نی‌نوا» اثر به‌یاد ماندنی او توسط ‏گروه زهی پارسیان به مثابه مروری بر دیدگاه‌های این هنرمند بنام ایرانی است.‏

    تعريف شما از جهاني شدن چيست؟ ‏
    ‏تعبيري از اين مسئله وجود دارد كه متأسفانه در مراكز آكادميك ما فرصت بحث ‏پيرامون آن وجود ندارد . تعاريفي كه در ايران از زندگي جهاني ارائه مي‌شود مفهومي ‏است از جهاني كه ايران در آن وجود ندارد. اين تعريف به خصوص در جوامع ‏روشنفكري ما بيشتر از جاهاي ديگر شنيده مي شود. مردم ، دنيا را به اندازه محل ‏زندگي خود بزرگ يا كوچك مي بينند، يعني به محيطي كه در آن زندگي مي كنند تعلق ‏معنوي دارند و آنرا از زندگي جهاني حذف نمي كنند، به همين خاطر از زندگي جهاني ‏تصور خاصي ندارند. انسان وقتي به زندگي جهاني دست پيدا مي‌كند كه همه دنيا را ‏بدون هيچ كم و كاستي محل زندگي خود بداند. ‏

    هنر جهاني چه تعريفي دارد و جايگاه آن در زندگي جهاني كجاست؟‏جهاني بودن در هنر در واقع ارتباط هنري مردم جهان با هم است، استثنايي بين مردم ‏و مليت‌ها وجود ندارد؛ به اين معني كه روي كره زمين خطي كشيده شود و آن قسمت ‏كه از لحاظ تكنولوژي، قدرت و ثروت داراي برتري است جهان ناميده شود. دقيقأاين ‏تعريفي است كه در مسايل سياسي به مردم دنيا تحميل مي شود و به شكل يك قانون ‏درآمده كه اگر فردي در اروپا ويا امريكا متولد شود فرهنگ و هنر وي به عنوان هنر ‏جهان شناخته مي شود ، بالطبع سهمي براي ديگر مردم جهان باقي نمي‌ماند . مفهوم ‏جهاني بودن هنر در ايران خيلي گمراه و منحرف شده ، ‌در حالي كه در دنيا حتي در ‏دنياي شرق اين تصور وجود ندارد كه فرهنگ و هنر آنها جزئي از هنر جهاني ‏محسوب نمي شود. این مسأله هنگامي رخ مي‌دهد كه جهاني بودن از سرزميني ديگر ‏ديكته شود. اين مسأله در ايران و به طور كلي كشورهاي جهان سوم از عدم ارتباط با ‏دنيا نشأت مي گيرد و وقتي افرادي از اين كشورها در كشورهاي غربي تحصيل ‏مي‌كنند، سوغاتي را به كشورشان مي آورند با نام فرهنگ جهاني. اين ارمغان جهاني ‏شدن خود از يك سو زنگ خطري است كه تفكري با عنوان عقب افتادگي در ذهنيت ‏مردم كشورهاي جهان سوم شكل بگيرد كه نمونه آن را در ايران مي بينيم. انقلاب ‏صنعتي در غرب كه نقطه مقابل تحولات در كشورهايي مثل ايران است، انگيزه سفر را ‏در مردم اين كشورها به وجود مي آورد. هنگامي كه مهاجرين زندگي متفاوت در غرب ‏را مي‌بينند با حس وطن پرستي قوي كه در آنها وجود دارد سعي در تقليد و اجراي آن ‏شيوه زندگي در سرزمين مادري خود دارند . اين حركت در عين حالي كه فكر و هدف ‏بزرگي را در خود دارد، اشتباهات بزرگي را منجر مي شود. موقعيت فرهنگي هر ‏كشور، خاص خود آن سرزمين است و نمي توان آن را بدون زمينه هاي قبلي با ‏فرهنگي غريبه پيوند داد، اگر اين اتفاق بيافتد حاصل اين پيوند فرهنگي بلاتكليف و بي ‏هويت مي شود.‏

    يعني بايد براي رسيدن به فرهنگ جهاني به استانداردهاي مشخصي برسيم؟‏به نظر من قبل از تعريف هر استانداردي بايد يك حق و حقوقي براي فرهنگ مردم دنيا ‏قائل شد. اتفاقا در چند دهه اخير تفكر نسبت به فرهنگ‌هاي مختلف در كشورهاي ‏غربي تفاوت بسياري كرده، در نيم قرن گذشته تفكري بر جامعه غرب حاكم بود كه ‏فرهنگ غرب چيزي كاملاً متفاوت و برتر نسبت به ديگر فرهنگ‌ها است؛ اما هم اكنون ‏اين تفكر وجود ندارد و آنها به دنبال كسب آگاهي بيشتر از فرهنگ ملل و اقوام مختلف ‏هستند تا بتوانند فرهنگ خود را غني‌تر سازند، البته در برنامه ريزي‌هاي سياسي اين ‏كسب آگاهي از فرهنگ‌هاي مختلف با تفكر فرهنگ حاكميت صورت مي گيرد. در ‏جامعه ما، واژه جهاني بودن يا جهاني شدن، مفهوم قطعي ندارد و حتي به شكل ‏مضحكي از آن استفاده مي شود. مثلا هم اكنون جرياني در موسيقي با عنوان ‏World ‎music‏ در دنيا وجود دارد كه معادل فارسي آن همان موسيقي جهاني است، ولي تنها ‏چيزي كه در آن وجود ندارد موسيقي غربي است، يعني اگر موسيقي كلاسيك غرب ‏مصداق موسيقي جهاني معرفي شود، اين تعريف سطح دنيا كاملا مضحك و بي معنا ‏به نظر مي آيد، ولي اكنون در ايران در دانشگاه موسيقي دو بخش موسيقي ايراني و ‏موسيقي جهاني وجود دارد كه در بخش جهاني، موسيقي كلاسيك غرب آموزش داده ‏مي شود. مفهوم جهاني شدن به اين مقوله باز مي گردد كه حق و حقوق زمينه فكري، ‏حس هنري و درون هنرمندان دنيا بدون در نظر گرفتن محل زندگي از نظر جغرافيايي ‏رعايت شود. اين تفكر در دنياي امروز وجود ندارد و حتي در بعضي مواقع به شكل ‏عجيبي عكس اين موضوع وجود دارد يعني هنرمندان غربي برتري را در هنر و فرهنگ ‏شرق جست و جو مي كنند.منظور اين كه چيزي كه ذهن جهاني را در هنرمند به وجود ‏مي آورد صرف محيط نيست.‏

    برخورد ايراني با هنر جهاني چگونه برخوردي است؟‏اين مسأله كه هم‌اكنون هنر جهاني به يك علامت سوال بزرگ براي ايرانيان در آمده، ‏يك علت اصلي دارد آن هم اين است كه تعبير درستي از اين عبارت وجود ندارد ‏همان‌طور كه گفته شد، وقتي كه واژه جهاني عنوان مي شود، ايران از اين جهان حذف ‏مي شود. اگر جهاني فكر شود هيچ چيزي در ايران از فرهنگ، سنن وآثار تاريخي ‏ايران متعلق ايران نيست،‌ همان طور كه آثار تاريخي يونان هم متعلق به يونان نيست، ‏اين مرزبندي هاي سياسي هر چند وقت يكبار تغيير مي كند، اما دست آوردهايي كه ‏مربوط به انسان است ، ثروت و ميراث فرهنگي همه دنيا است و يك ميراث جهاني ‏محسوب مي‌شود.‏

    و جايگاه موسيقي ايراني در هنر جهاني ....‏
    موسيقي ايراني، موسيقي است مثل همه نمونه‌هاي موسيقي در دنيا با اين تفاوت كه از ريشه ‏تاريخي قوي برخوردار است براي اينكه به تفكر جهاني در موسيقي ايراني برسيم بايد آگاهي خود ‏را با اين ثروت غني بالا ببريم، چرا كه هر گوش عادي وقتي موسيقي از يك فرهنگ ناشناخته را ‏بشنود در برخورد اول آنرا فاقد معني مي پندارد، همانند اين كه شخصي بدون آگاهي و پيش زمينه ‏يك تابلوي نقاشي را تماشا كند. در اين موقعيت آن تابلو با ديوار هيچ تفاوتي ندارد! دليل آنكه ‏موسيقي ايران در موسيقي جهاني جايگاه پيدا نكرده، به خود ما ايراني‌ها باز مي گردد. ما موسيقي ‏ايراني را از ديد هنر جهاني پنهان مي‌كنيم چرا كه آگاهي ما نسبت به اين ثروت غني جهاني كم و ‏ناچيز است. تجربه‌هاي سال‌هاي اخير در ايران و موقعيت موسيقي در چند دهه اخير، اين شانس را ‏براي موسيقي ايراني به وجود آورد كه در صحنه‌هاي دنيا ارائه شود و هنرمند و سرزمين ايران با ‏دنياي خارج از ايران و مخاطب غير ايراني آشنايي پيدا كند و با تفكر و برخورد جديدي از سوي ‏مخاطب متفاوت مواجه شود. شنونده غير ايراني، موسيقي ايراني را به مثابه يك موسيقي ناب مي ‏داند. اين مسأله باعث ايجاد ارتباط بين هنرمند ايراني و مخاطب غير ايراني با زباني مشترك به نام ‏موسيقي مي‌گردد. حضور موسيقي ايران در جهان در چند دهه اخير، بحث‌هايي كه به طرق مختلف ‏پيرامون عدم توانايي عرضه جهاني موسيقي ايران صورت مي گرفت دگرگون كرد و ثابت شد كه ‏راه جهاني شدن فقط عرضه موسيقي ايراني در شكل يك اركستر غربي مثل اركستر سمفونيك ‏نيست.‏

  7. #6
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    پيش فرض درباب گرمی اواردز


    آلبوم «به تماشای آب‌های سفید» اثر مشترک «حسین علیزاده» آهنگساز ایرانی و «ژیوان گاسپاریان» موسیقی‌دانان ارمنی از سوی ‏هیات داوران چهل‌ونهمین دوره مراسم سالانه اهدای جوایز گرمی به‌عنوان کاندیدای دریافت جایزه بهترین آلبوم موسیقی ملل در ‏سال 2006 معرفی شد.‏


    به گزارش پایگاه خبری فرهنگ‌و‌آهنگ، «به تماشای آب‌های سپید» تنها اثر ایرانی در بین کاندیداهای این دوره اهدای جوایز گرمی ‏است که برای پنجمین بار نام موسیقی‌ ایران را به جمع کاندیداهای بهترین‌های موسیقی جهان اضافه کرده‌است.‏

    امتیاز این اثر که در سال 1383 توسط نشر موسیقی هرمس تهیه و منتشر شد، در سال 2004 توسط یکی از شعب انتشارات معتبر ‏‏«هارمونیا موندی» به نام «ورلد ویلیج» (‏World Village‏) در آمریکا خریداری شد و در سطح جهان به انتشار رسید.‏

    انتشارجهانی این اثر طی دوسال اخیر با استقبال بیش از حد تصور علاقه‌مندان موسیقی ملل روبرو شد که این امر در کنار کیفیت ‏قابل توجه آلبوم، آن را در جمع کاندیداهای دریافت جایزه گرمی قرار داد.‏

    آلبوم «به تماشای آب‌های سپید» در حالی در بخش موسیقی ملل این دوره از مراسم اهدای جوایز گرمی خودنمایی می‌کند که آثار ‏بزرگان این نوع موسیقی در دنیا همچون «سلیف کیتا»، «علی فارکاتوره» و بسیار دیگر نتواسنتند در جمع 5 کاندیدای این بخش ‏قرار بگیرند.‏

    این آلبوم در این بخش با 4 اثر دیگر رقابت‌ خواهد کرد. «موسیقی آسیای مرکزی» نام آلبومی است از آثار موسیقی مناطق ‏ازبکستان و تاجیکستان که توسط انتشارات «سمیتسونیان فولک‌ویز» (‏Smithsonian Folkways Recordings‏) منتشر ‏شده. این آلبوم یکی از رقبای آلبوم ایرانی در گرمی امسال است. دیگر آلبوم کاندیدا شده در این بخش «‏Hambo In The ‎Snow‏» نام دارد. این اثر کار مشترکی است از «آندرا هواگ»، «لرتا کلی» و «چارلی پیلزر» که توسط انتشارات «آزالیاسیتی» ‏منتشر شده است.‏

    اما مهم‌ترین رقیب آلبوم «به تماشای آب‌های سپید» در این دوره از مراسم اهدای جوایز گرمی آلبومی است به نام «تارهای طلایی ‏سارود» (‏Golden Strings of the Sarode‏) اثر مشترک دو هنرمند برجسته‌ی پاکستان یعنی «ذکیر حسین» و «آشیش ‏خان» که توسط انتشارات معتبر «مومنت ریکوردز» (‏Moment Records‏) به بازار موسیقی دنیا عرضه شده است. دیگر ‏کاندیدای معرفی شده در بخش موسیقی ملل جوایز گرمی امسال آلبوم «خجسته» (‏Blessed‏) کاری از گروه کر «سووتو ‏گاسپل» (‏Soweto Gospel Choir‏) است، این اثر توسط انتشارات «شاناچی» منتشر شده است.‏

    ‏«به تماشای آب‌های سپید» دومین آلبوم نشر موسیقی هرمس است که در مجامع معتبر موسیقی جهان برای دریافت جایزه به ‏عنوان کاندیدا معرفی می‌شود. پیش از این و در مهر‌ماه سال جاری آلبوم «آلبا» اثر گروه نور به عنوان کاندیدای جایزه موسیقی ملل ‏رادیو بی‌بی‌سی معرفی شده بود.‏

    رامین صدیقی، مدیر نشر موسیقی هرمس در این‌باره می‌گوید: حضور آثار ایرانی در چنین مجامعی در کنار کسب اعتبار برای ‏فرهنگ ایرانی موجب ترسیم چهر‌ه‌ی جدیدی از فرهنگ و تمدن ایران در این برهه زمانی خاص می‌شود. ‏

    پیش از این محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و کیهان کلهر با آثاری همچون «فریاد»، «زمستان است» و «غزل» به عنوان ‏کاندیدای دریافت جایزه گرمی مطرح شده بودند.‏

    جوایز گرمی از سوی آکادمی ضبط موسیقی آمریکا (‏Recording Academy‏) هرساله در بیش از 80 گرایش مختلف به ‏بهترین‌های موسیقی جهان اهدا می‌شود که درصد بیشتری از این گرایش‌ها به موسیقی‌های پاپ و راک اختصاص دارد. در ژانر ‏موسیقی ملل جوایز گرمی تنها یک جایزه به بهترین آلبوم داده می‌شود و گسترش علاقه‌مندان این موسیقی در چند ساله اخیر ‏موجب شده که اعتبار این بخش از جوایز گرمی بیش از پیش شود.

    سال گذشته و در چهل و هشتمین دوره مراسم اهدای جوایز ‏گرمی، آلبوم «در قلب ماه» اثر «علی فاکاتوره» موسیقی‌دان فقید کشور مالی به‌عنوان بهترین آلبوم موسیقی ملل معرفی شد. این ‏درحالی بود که آلبوم «فریاد» اثر مشترک شجریان، علیزاده و کلهر نیز به عنوان کاندیدای دریافت این جایزه معرفی شده بود.‏

    آلبوم «به تماشای آب‌های سپید» مجموعه‌ای است از کنسرت علیزاده و گاسپاریان که در شهریور سال 1382 در فضای باز کاخ ‏نیاوران به اجرا درآمد.‏

  8. #7
    پروفشنال Atman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    709

    پيش فرض

    حسین علیزاده (تارنواز و سه‌تارنواز معروف) به تازگی همراه با گروه هم‌آوایان در موزه تروپن آمستردام کنسرتی داشت. همزمان با کنسرت، عباس معروفی (نویسنده ایرانی مقیم آلمان) نیز در آمستردام حضور داشت.
    فردای کنسرت، این دو چهرهء موفق موسیقی و ادبیات ایران با هم گپ و گفت دوستانه‌ای داشته اند:


    حسین علیزاده و عباس معروفی، آمستردام (عکس از زمانه)

    عباس معروفی : اولین دیداری که من با شما داشتم هجده سال پیش بود؛ در کنسرت «شورانگیز» شما که من مدیر اجرای صحنه‌اش بودم و حالا خوشحالم که در اروپا هستید. من نمی‌خواهم از شما بپرسم که از کجا آغاز کردید یا موسیقی به کجا رسیده، ولی تصویری که از کارهای شما دارم نوعی از موسیقی‌ست همراه با تصویر. همیشه فکر می‌کنم وقتی شما ساز می‌زنید، انگار دارد شعله‌های آتش می‌رقصد. صدای زن، صدای مرد، صدای ساز. خودتان این تصویر را همیشه در ذهن‌تان می‌بینید یا...

    حسین علیزاده: پیش از آنکه شروع کنم‌، من هم سلام می‌کنم خدمت شما و شنوندگان عزیز و خوشحال از اینکه پس از هجده سال، دوست هنرمند و خودم را می‌بینم. امیدوارم که شما هم همچنان پربار کار خودتان را ادامه بدهید. همانطور که شما تصویر می‌کنید، و طبیعی‌ست شما که اهل قلم هستید کار من را آسان می‌کنید در توصیف آنچیزی که به ذهن می‌رسد و آنچیزی که شنونده می‌شنود؛ من فکر می‌کنم به‌خاطر آن خصوصیات مشترکی که همه هنرها می‌توانند داشته باشند، شاید سوال شما برای من باز سوالی پیش بیاورد که واقعا شما هم که می‌نویسید همینطور است؟ یا اینکه من فکر می‌کنم در تمام هنرها بطور اشتراکی پیش از آنکه آدم یادش باشد چه وسیله‌ای برای ابراز بیان دارد، اتفاقاتی در ذهن‌اش می‌افتد؛ حالا می‌تواند نویسنده باشد یا اهل موسیقی و یا نقاش. برای من هم همینطور است. یعنی پیش از آنکه هر موضوعی برایم بصدا دربیاید و اسمش موسیقی باشد، قبلا یکسری تصاویر در ذهنم اتفاق می‌افتد. ممکن است که یکنوع حالت سرگشتگی باشد، البته جنبه‌ی تصویری‌اش را می‌گویم و نه جنبه‌ی منفی‌اش را. شما در یک فضایی قرار می‌گیرید که خیلی تعریف بیرونی ندارد. این یک تصویر و یا تابلویی‌ست که شما آن را بعنوان یک تابلوی تکرار نشده می‌بینید، تا حالا هم کشیده نشده است. بعد آن تصویر حالا باید با الفبایی گفته بشود که برای بیرون از شما هم معنا پیدا کند. مثلاً یک شاعر وقتی از زبان فارسی استفاده می‌کند، خیلی فرق دارد با زبانی که من بصورت عادی استفاده می‌کنم. ولی اینکه این تصویر به یک زبان بیرونی تبدیل شود که با مخاطب بتواند ارتباط برقرار بکند، اینجا ظرافت دارد. من هیچوقت نمی‌گویم که در نهایت مشکل است، چون همیشه بطور عام صحبت می‌شود که این کار مشکل است. به نظرم در نهایت هیچ کاری مشکل نیست، تنها شاید سخت بشود به آن دست یافت. این مشکل برای کسی‌ست که چیزی را که در ذهن دارد نمی‌تواند به آن دست پیدا بکند. در بیان ذهنیت‌اش دچار فقر است. این را می‌شود گفت مشکل. اما هنرمند در ابراز بیان خودش مشکل ندارد و دقیقاً به همین علت هنرمند است. این تصویر ذهنی، همانطور که می‌گویید اصلاً مهم نیست که موضوعش چیست؛ ساز است یا آواز و یا ترکیباتی از ساز. اما واقعاً تابلویی در ذهن پدید می‌آید که این تابلو فرقش با یک تابلوی نقاشی در ذهن من این است که جاندار است. یعنی حرکت دارد. رنگ‌ها، تصاویر، همه چیز در حال عوض‌شدن و تغییر شکل‌دادن است، ولی یک رؤیای بسیار زیباست. من چون با شما دارم صحبت می‌کنم، احساس می‌کنم که دارم ذهن شما را برای خودم مرور می‌کنم. فرق می‌کند با کسی که به‌عنوان یک آدم عادی بخواهد مصاحبه بکند؛ چنین فردی ممکن است این تصاویر را نگیرد. در واقع خیلی برایم جالب است و از سوال شما به این نتیجه می‌رسم که آن تصاویر ذهنی که شکل‌های بیرونی ندارند، بعد با یک قراردادهای مشترک با شنونده می‌شود شکل بیرونی‌اش داد. حالا این شکل، شکل عادی پیدا نکند، دنبال تداعی خاطره‌ی شنونده نرود، بلکه آن ذهنیت را که برای خود آن شخص یک تابلوی جدید ا‌ست. در ضمن، آن را بتواند تبدیل به یک تابلوی زیبا و موثری بکند که در عین‌حال این تابلو را قبلاً شنونده ندیده باشد یا حداقل بوی تازگی را در آن احساس بکند.

    ع. م. : شما حتا صدای انسانی را تبدیل می‌کنید به موسیقی، به آلت موسیقی؛ یعنی صدای انسانی. دیگر خواننده نیست توی کار شما، یک نوع ساز می‌شود، من اینجور می‌بینم. حتا وقتی شما سازتان را دست می‌گیرید، با دست‌تان جور دیگری ساز را می‌نوازید. یعنی روی شیوهء مثلاً میرزا عبدالله نمانده‌اید که هفت‌دستگاه را همیشه صاف بایستید و از اینجای ساز بزنید. شما با دست‌تان، حتا، با صداهای خودتان و با زمزمه‌هایتان... گاهی وقتی من با دقت گوش می‌کنم، از ساز چیز دیگری طلب می‌کنید. چیزی که برای من [سوال] است، چون خودم همیشه در رمان این جست‌وجو را می‌کنم، آیا صدای دیگری را جست‌وجو می‌کنید، دنبال صدای دیگری هستید و آیا پیدا کرده‌اید تا بحال این صدا را؟

    ح.ع.: تا آخر عمر در جست‌وجوی صداهای دیگر هستم. ولی عمر کفاف نخواهد داد. بخاطر اینکه بازهم این جست‌وجو ادامه دارد. من همیشه می‌گویم، نمی‌دانم آدم برای چه دارد تلاش می‌کند. یک واژه‌ای یاد گرفته‌ایم یا دچارش هستیم مثل عشق که این همیشه بوده و هست؛ در جست‌وجوی‌اش تلاش می‌کنیم، ولی به آن نمی‌رسیم. درست مانند همان مثالی که شما فرمودید، اینکه پایبند صدا یا به آن اصول کلاسیک، یا پایبند آن اصولی که یاد گرفته‌ایم. اینها به نظر مراحلی‌ست که راه‌رفتن را به آدم یاد می‌دهد، آنهم در یک جاده‌ای بخصوص. ولی اگر قرار باشد پرواز بکنیم، دیگر نه به جاده احتیاج داریم و نه به آن اصول. آن اصول پایه‌های ابتدایی آن راه را ریخته است. در آموزش موسیقی ایرانی و اصولاً آموزش در کشور ما به نظر من هنوز دوران خیلی خیلی عقب‌مانده‌ی خودش را طی می‌کند که می‌باید این ذهنیت را برای هنرجو و دانشجو بوجود آورد، یعنی در این مسیر باید هدایتش کرد. این تاحدودی برمی‌گردد به اتفاقاتی که شخصی می‌افتد. ما مسلماً استعدادهای زیادی در ایران داریم. به موسیقی‌مان هیچوقت نباید اینطور نگاه بکنیم که مثلاً این امکان را دارد یا ندارد. چطور ندارد؟ وقتی شما نقاش باشید و درایران [نمایشگاه] نقاشی گذاشته باشید، خب همه امکانات را دارید. دیگر چیزی برای شما ممنوع نیست و هر نوع رنگ و طرحی که بخواهید بوجود می‌آورید. این در همهء هنرها هست. شما وقتی قلم روی کاغذ می‌گذارید، می‌توانید مثل تمام مردم دنیا، مثل تمام نویسندگان بزرگ دنیا بنویسید، که خودتان هم هستید. ولی در مورد موسیقی، در ذهن شنونده یک اشتباهی بوجود می‌آید. علتش این است که از زبان اهل موسیقی به نظرم درست توضیح داده نمی‌شود که این مسئله‌ای که اینقدر پایبندش هستیم در ایران از نظر آموزش که حتا به نظرم سنت نیست، دچار یک نوع تعصب است. این واقعاً یک فکر واپسگراست که گریبانگیر موسیقی ایرانی‌ست و در حرف و جلسه و اینها هم نمی‌شود حلش کرد. شما اگر در تاریخ موسیقی تمام دنیا جست‌وجو کنید و در تاریخ زندگی هنری هر کسی، تاریخ زندگی‌ هر آهنگسازی را بخواهید کندوکاو کنید، مسلماً تمام تلاشی که ضمناً می‌کند همان جست‌وجوی رنگها و صداهای دیگر است. این دغدغه‌ای‌ست که خواب را از آدم می‌گیرد، یعنی همیشه آدم درگیر این است که حالا تکلیف این رنگ‌ها چه می‌شود یا این ریتم با آن ریتم و یا آن صدا با این صدا و... البته زندگی زیبایی‌ست. من در هرجای دنیا می‌توانم زندگی کنم، البته بیشتر دوستانم ایران هستند،‌ ولی به نظرم اینطوری نیست که فکر کنم اگر این ذهنیت‌ام به من جواب نمی‌دهد، جایم را که عوض کنم درست می‌شود. من اگر ذهنیتی داشته باشم، هرجایی که باشم می‌توانم کار بکنم. اگر هم نداشته باشم، توی بهشت هم که باشم نمی‌توانم!

    ع.م: یک اتفاقی در جامعه‌ء ما افتاده، ما یک مدل داریم مثل صادق هدایت در ادبیات داستانی که خب نثر ما را ارتقاء بخشیده است؛ یا نیما در شعر که یکباره می‌بینید از شعرصنایی که شعر افتاد به صنعت، نیما متحولش کرد و از نظر فرم، قالبها را بهم ریخت. در موسیقی، من فکر می‌کنم دانه‌های درشت‌تری وجود دارد، یعنی ما حسین علیزاده را داریم در موسیقی معاصر و خب همیشه در این چارچوب‌ها، من از کلمه‌ی فقه استفاده می‌کنم، خیلی از فقیهان هستند، حالا در هر رشته‌ای که آقا پایت را اشتباهی گذاشته‌ای، حرکت اشتباهی کردی. شما در طول زندگی‌تان با این مواجه بودید، مثلاً شاملو مواجه بود: نه ولادیمیرم من، نه فریدونم، که اصلا با این شعر خطابه‌مانندش می‌ایستد جلو. من همیشه در کارهایتان دیده‌ام، یعنی در مصاحبه یا نوشته‌ای از شما ندیدم که این حرکت را بکنید، ولی همیشه آن‌ور را هم می‌دیدم که گاهی یک جاهایی قرار گرفته‌اید که یک‌سری حرفهایی می‌زنند و تکرار می‌کنند در جامعه. بعد می‌بینم یکدفعه حسین علیزاده، ترکمن را می‌دهد بیرون، یکدفعه می‌بینم یک کار دیگر، یک کار مثلاً عجیب و غریب می‌دهد بیرون. آیا فکر می‌کنید فقط ساز و موسیقی کافی‌ست یا باید روی تئوری‌ها هم کار بکنید؟

    ح.ع.: راستش همه‌اش لازم و ملزوم است. ولی قطعاً تکنیک را با یک دوره‌های مشخص آموزشی، با یک استعداد متوسط هرکسی می‌تواند یاد بگیرد. ولی آن چیزی که به نظر من مسئله را اتفاقاً پیچیده می‌کند این است که چه جوری بشود این را به شاگرد انتقال داد. خب البته خلاقیت را نمی‌شود به شاگرد انتقال داد. می‌شود تجربیاتی را که دیگران کرده‌اند برایش شناساند و باز کرد. چون بهرصورت یک مسئله‌ی‌ست که زمینهء خلاقیت در همه وجود دارد. ولی خلاقیت می‌تواند در عرصه‌های مختلف باشد، مثلا در پزشکی یا در رشته‌های علمی باشد. ولی وقتی این استعداد متوسط باشد، با این تجربه‌‌ی طولانی‌ که من در مورد آموزش دارم، نشان می‌دهد که شاگردهایی بودند که حتا از نظر فیزیکی آن استعداد را نداشتند که نوازنده‌ی خیلی خوبی بشوند، ولی ذهنیت بسیارخلاقی داشتند که اینها با دلشان، تکنیک‌شان را هم دنبال خودشان کشاندند، یعنی با حس‌شان. ولی اگر تکنیک صرف باشد، به نظرم عاری از آن تاثیرگذاری می‌شود، یعنی آن حس بوجود نمی‌آید. این چیزی‌ست که در سن‌های نه خیلی بالا، به نظرم آدمها می‌توانند در خودشان کشف کنند. ما یک تربیت اصولی و به اصطلاح برنامه‌ریزی‌شده و حساب‌شده در ایران نداریم که فرضاً استعدادها از سنین خیلی پایین کشف بشوند و در مسیرها و رشته‌هایی قراربگیرند که واقعا عشق و علاقه و استعدادش را داشته باشند. من خودم شخصاً بطور اتفاقی در موسیقی قرار گرفتم و می‌توانستم الان مکانیک یا پزشک باشم. ولی خب چون از سنین خیلی پایین بوده، دیگر من هر وقت به آن فکر می‌کنم احساس خوشبختی می‌کنم. من از سن ۱۱ـ۱۰ سالگی دیگر می‌دانستم که تا آخر عمرم چه مسیری را می‌خواهم ادامه بدهم.

    ع.م.: پیکاسو گفته من می‌خواستم نقاش بشوم، پیکاسو شدم. حالا برای من، یعنی همین الان توی ذهنم آمد، شما می‌خواستید حسین علیزاده بشوید، یا چیز دیگری؟

    ح.ع.: نمی‌دانم، وقتی به آن ذهنیت بچگی‌ام می‌روم، چون از سنین خیلی پایین یادم است، وقتی می‌گفتند حسین تو می‌خواهی چه کاره بشی؟ می‌گفتم من می‌خواهم مخترع بشوم. فکر می‌کردم مخترع بودن هم یک کار و شغلی‌ست! بعد همیشه دنبال این بودم که چه چیزی را کشف کنم. هر چیزی که برایم خیلی ایده‌آل می‌آمد، فکر می‌کردم من باید آن کاره بشوم. مثلاً تابستانها آنوقت‌ها متداول بود که وقتی مدرسه تعطیل می‌شد، تابستان را کار می‌کردیم. می‌رفتیم فلان مغازه کار می‌کردیم و من هم کار می‌کردم که بتوانم از پولم دوچرخه بخرم. چون بچه‌های خانه هم زیاد بودند و از نظر اقتصادی امکان زیادی برای پدر و مادرم نبود که همه‌ی خواسته‌های بچه‌ها را برآورده بکنند. ولی خب، مثلاً یک مدتی توی قنادی کار می‌کردم و وقتی آن نان‌خامه‌ای‌های بزرگ را می‌دیدم و بعد می‌گفتند می‌خوای چه کاره بشی، می‌گفتم من آرزو دارم یک قنادی باز کنم! خب این رؤیاهای بچگی خیلی شیرین‌اند. ممکن است که شکل‌هایشان خنده‌دار باشد یا کوچک باشند، ولی به نظر من بزرگ‌اند. می‌دانید ما بهرصورت در ایران در شرایطی بزرگ شدیم که با آرزوهایمان همینجوری می‌ماندیم، یعنی ممکن بود خیلی‌هایش برآورده نشود. جالب است که آرزوهای من هیچوقت بصورت عقده برایم نماند،‌ یعنی آرزوهایم را باز گذاشتم و یکجوری توی ذهنم ماند و فکر می‌کردم که بعدها این آرزوها را خودم چه جوری می‌توانم برآورده کنم که بعد همه‌ی آنها تبدیل به یک چیز دیگر شد. الان وقتی یک قطعه‌ای می‌سازم که دوستش دارم،‌ می‌گویم آه، این همان حس آرزویی بود که آنوقت‌ها داشتم و الان تبدیل به این شده است. دیگر آن چیزی که بوجود می‌آید، درست است که یک قطعه‌ای‌ست که ازش اسم می‌برم، اما برای خودم اینطوری نیست. برای خودم یکی از همان آرزوهایی‌ست که نگذاشتم تبدیل به عقده بشود. یعنی به نظرم موسیقی نگذاشت و چون من از کودکی موسیقی را شروع کردم، صداها زود مرا مرتعش کردند. یعنی اولین روزی که ساز دستم گرفتم، واقعاً به‌قول معروف دَمشان گرم پدر و مادرم، همان‌روز اول، من آنقدر توی سر این تار کوبیدم، نه می‌دانستم کوکش چیست،‌ نه می‌دانستم چه جوری باید بزنم. فقط وقتی صدا می داد، خوشم می‌آمد و تمام تنم را می‌لرزاند. همان ارتعاش روز اول یک حس زیبایی برای من بوجود آورد. در صورتی که کسانی که آن لحظه می‌شنیدند واقعا سرسام می‌گرفتند، چون اصلاً صدای مطلوبی نبود. ولی فکر می‌کردم دوست و رفیقم را پیدا کرده‌ام، همان اولین روزی که سازم را دستم گرفتم.

    ع.م.: این در نحوه‌ی کاری‌تان با موسیقی مشخص است، یعنی دیده می‌شود که از ساز انتظارهای دیگری دارید. انگار یک اسب دارد با آخرین سرعتش می‌رود، ولی سوار آرامش ندارد و پرواز می‌خواهد. همیشه فکر می‌کنم وقتی شما ساز دستتان است، می‌خواهید با آن پرواز کنید. خب این در شخصیت‌ خودتان هم متجلی‌ست، یعنی شما یک آرشیتکت نبودید. برای من شما یک هنرمند بودید و هنرمند برجسته‌ای بودید. آن انتظاراتی که از حسین علیزاده داشتید، مثل همان سازتان، ازش توانستید آن چیزی را که می‌خواستید دربیاورید؟

    ح.ع.: خیلی کم. یعنی واقعاً نه می‌خواهم ادا دربیاورم و نه می‌خواهم تظاهر کنم. چون در هر صورت من بسیار آدم فعالی بودم در عرصه‌های مختلف. کار کرده‌ام و بالاخره یک پرونده‌ای هم دارم. ولی شما خب می‌دانید وقتی آدم در خلوت خودش فکر می‌کند، خیلی کم پیش می‌آید که واقعاً راضی باشد از کاری که کرده است. یعنی انتظاری که از خودم دارم خیلی بیشتر از این است. یعنی بعضی وقت‌ها تعجب می‌کنم من را زیاد تشویق می‌کنند و می‌گویم که خب حالا یک کاری کردم و کارم بد نشده، ولی کاری که من دارم فکر می‌کنم خیلی فراتر از این است که الان می‌توانم انجامش بدهم. اینهم شاید برمی‌گردد به اینکه هیچوقت آدم از آن چیزی که هست کاملاً راضی نباشد. راضی یا ناراضی را از این جهت که بخواهم به خودم سرکوفت بزنم نیست، از این جهت که خیلی وسیع می‌بینم آن دنیایی را که تویش هستم و بعد این دنیا را تبدیل به یک دنیایی بکنم که بوسیله‌ی آن با دیگران ارتباط برقرار بکنم، توی این خیلی هستم. ضمناً این را هم بگویم اگر ده برابر این عمر را هم می‌کردم، بازهم نمی‌شد. ولی آنقدر وسیع است که واقعاً اگر یک اقیانوس را در نظر بگیریم، حتا، آن قطره‌هایش زیبا و لذت‌بخش است.

    ع.م.: پشت کار شما همیشه فقط تحسین و تشویق بوده. من فکر می‌کنم تحسین و تشویق ارضایتان نمی‌کند. چیز دیگری هست و این در کارتان دیده می‌شود. حسین علیزاده از زمانیکه «نینوا» را می‌سازد تا امروز، از یک نقطه‌ای رفته به یک نقطه‌ی دیگر که اصلاً انگار آن نقطه نیست، در حالیکه همان حسین علیزاده است. در کارهای شما، در ساز زدن شما اصلاً انسان می‌بینم. خب اگر اینجور نباشد شما رشد نمی‌کردید. از یکطرف هم من می‌بینم در جامعه‌ای بودید که پر از محدودیت و محرومیت بوده و ماجرای سانسور و فشارهای دیگر. شما الان در چه فشارهایی هستید که اگر نباشد، می‌توانید تکانهای اساسی‌تر بخورید؟

    ح.ع.: آدم واقعاً باید اول خودش آزاد باشد. ما خیلی گرفتار خودمان هستیم. ما وقتی یک کاری در عرصه‌ی هنر می‌کنیم، وقتی خودمان خیلی بیشتر از دیگران خودمان را تشویق کنیم، دچار یک خودشیفتگی می‌شویم که این یکسری بند و بست برای ذهن ما و برای شخصیت ما بوجود می‌آورد. چیزی که شما اشاره کردید در مورد سانسور، من اگر قرار باشد کارم را به سانسور بسپارم که کار نمی‌کنم. می‌دانید شاید ما همه دچار نوعی خودسانسوری باشیم، بالاجبار و متاسفانه، یعنی من همیشه این موضوع را می‌گویم که اگر صدسال یا پانصدسال دیگر بیایند موسیقی ایرانی را بررسی کنند، بعنوان موسیقی سنتی که از این دوران به بعد متداول شده و خب بالاخره رفته جزو سنت‌ها، می‌گویند بله! در موسیقی سنتی اصلاً متداول است زن نخواند و خواننده‌ی زن نداشته باشیم و این جزو آن سنت است. این اصلا یک چیز مسخره‌ای‌ست در موسیقی و اصلا در هنر. براحتی الان فرض کنید کسانی که خودشان نشسته‌اند در مورد «قمر» قلمفرسایی کرده‌اند، الان اگر یکذره صدای زن در نوار بیاید، آن را سانسورش می‌کنند در صورتی که این را یاد گرفته در دانشگاه، زمانیکه موسیقی تحصیل می‌کرده. به او دستور می‌دهند که انجام بدهد. در صورتی که چهارنفر آدم پیدا نشدند که بیایند بنشینند صحبت کنند. من بارها اعلام کرده‌ام بیاییم بحث بکنیم، چون فساد را نمی‌شود فقط به زن نسبت داد، می‌توان به مرد هم نسبت داد. تمام اینها را که در نظر بگیریم یک خودسانسوری بهرصورت بوجود می‌آورد که بعضی وقتها واقعاًًًًً آدم را خسته می‌کند. من کمی خودم را راحت کرده‌ام، یعنی حاضرم از این به‌بعد هیچ کنسرتی در ایران ندهم یا نواری در ایران منتشر نکنم که مثلاً بخواهم فلان چیز را رعایت بکنم. همین‌ها باعث شد که من در موسیقی تجربیات مختلفی بکنم. شاید من عادت کرده‌ام. مربوط به این سه‌دهه هم نمی‌شود، تاریخش طولانی‌ست. ما اصلاً اینجوری به‌دنیا می‌آییم، اینجوری یاد می‌گیریم، دوگانه بارمی‌آییم؛ در خانه یک چیزی می‌گوییم، بیرون چیز دیگری می‌گوییم... نمی‌دانم، همیشه هم این بحث بوده که هرچقدر فشار و سختی باشد، هنرمندان ما خلاق‌تر می‌شوند...

    ع.م.: اینجوری نمی‌شود گفت. در رابطه با سانسور و ادبیات همیشه روی این چیزها بحث شده و خیلی‌ها هم این نظر را داشتند، ولی خودشان باز رد کردند. اما بهرحال یک جامعه یک دوره‌ای را طی می‌کند و هزینه‌ای را می‌پردازد برای ساختن شجریان، برای ساختن نیما، برای ساختن حسین علیزاده. آینده‌ی موسیقی را، یعنی آینده‌ی جوانها را چه جوری می‌بینید؟ آیا فکر می‌کنید از درون آنها باز شجریان و علیزاده خواهد آمد یا بهتر خواهد شد؟

    ح.ع.: من که مطمئنم. بله، همین الان هم هست. یک اتفاقاتی افتاده. آنچه را راجع به محدودیت‌ها صحبت کردیم، این محدودیت‌ها یک نیازی را بوجود می‌آورد. وقتی شما در قفس‌اید، دوست دارید پرواز کنید و وقتی فلان کار در موسیقی نمی‌شود، دوست دارید بیشتر آن کار را انجام بدهید. چون به نظرم فکرهای متحجر پشت قضیه است. این تحجر مربوط به خود موسیقی ایران می‌شود. ما اولین مشکل را با همکارانمان داریم. این دانشگاهها و این برنامه‌ریزی‌ها باید چگونه باشد که هر موسیقی در جای خود و هر نوع [موسیقی] باید در شکل شکوفای خودش باشد. اتفاقا در ایران می‌خواهم بگویم که در حال حاضر در همین زمینه‌ها استعدادهای خیلی خوبی هست. نسل الان ضریب هوشی‌اش و امکاناتی که دارد خیلی بیشتر از زمان ماست. ما وقتی می‌خواستیم یک گوشه‌ای ازموسیقی را یاد بگیریم، از اینجا می‌کوبیدیم می‌رفتیم پیش آن استاد. الان کامپیوترش جلویش است و همه را روی ام.پی.تری دارد، شش جور ردیف دارد، نت‌اش را دارد، همه را دارد. در عین‌حال شما به استعدادهایی برمی‌خورید که از نظر کمیت تعدادشان بیشتر از دوره‌ی ماست. با تمام این شرایط که محرومیت و مشکل دارند. الان وقتی من آن چیزهایی را که خودم می‌خواهم بزنم را می‌نویسم، آنها را که می دهم به شاگردم و می‌بینم آنها را شاگردم بهتر از من می‌زند و این خیلی جالب است که در عرصه‌ی موسیقی ما در میان نوازندگان زن در آینده به نظرم استاد خواهیم داشت. «استاد» لقبی‌ست که در موسیقی ایرانی فقط به مردها می‌دهند! من به شاگردم بارها و بارها توصیه می‌کنم که این ساز بگذار زمین، برو فیلم ببین، برو سینما، برو فلان نمایشگاه نقاشی را ببین، برو بحث کن، فقط از توی این ساز خود به‌خود چیزی درنمی‌آید، تویی که باید از خودت دربیاوری، این فقط وسیله‌ی توست.

    ع.م.: در موسیقی خیلی‌ها آرشه‌کش‌اند. تا شما کمپوزیسیون ذهنتان را از طریق نقاشی‌دیدن تنظیم نکنید، چه جوری می‌توانید توی موسیقی رنگ ایجاد کنید؟

    ح.ع.: همه رشته‌ها. فقط وسیله‌ی بیانشان فرق می‌کند، همه یکی‌اند و در ذهن یکجور اتفاق می‌افتند و اینکه وقتی شما یک موسیقی خوب گوش می‌کنید، برایتان مثل این است که یک کتاب خیلی خوبی را خوانده‌اید یا یک نمایشگاه و یا یک تئاتر خوبی را دیده‌اید. زبان هنر و آن در واقع صداقت و اعتقادی که در شخص بوجود می‌آید برای زبان هنر خودش،‌ آن خیلی قدرت دارد. آن اصلاً تحت هیچ سانسوری نمی‌رود. آخر [این] سانسور هم خیلی ابتدایی‌ست، چهارتا جمله یا چهارتا [چیز] است که اینها نباید باشد. خیلی فراتر از اینهاست...

    ع.م.: در سوالهایی که همکارن من داده‌اند یکی‌اش این بود که شما یک زمانی با شجریان کار کرده‌اید. همه چیز در جامعه‌ی [ما] می‌خواهد از هنرمندانش یک تیم ملی درست بکند. من البته این لزوم را نمی‌بینم. یعنی فکر می‌کنم یکجایی حسین علیزاده با شجریان کار کرده و یک دوره هم می‌تواند به هردلیلی کار نکند.

    ح.ع.: با آقای شجریان و آقای کلهر ما دوره‌ای دوستانه باهم کار کردیم و این دوستی و همه چیز سرجایش هست، همانطور که قبلا با هم کار نمی‌کردیم و همچنان با هم دوست و رفیق بودیم. رفاقتی چهل‌ساله با آقای شجریان دارم. خب یک دوره‌هایی خیلی‌ها می‌گفتند چه خوب می‌شود شما باهم کار کنید. خب بالاخره هر کسی در موسیقی یک بیان و یک نگاهی دارد که ما یک دوره‌ای سعی کردیم اینها را بهم نزدیک کنیم. با هم کار کردیم، ولی از آنجایی که بالاخره من باید به کارهای خود هم برسم و کار هم دچار تکرار نشود، هرکدام از ما این فکر را کردیم و فعلاً داریم جدا کار می‌کنیم. ولی این از آن جدایی‌هایی نبوده که چون فرضاً از هم خوشمان نیامده با هم کار نکنیم. من همچنان از علاقمندان آقای شجریان هستم و می‌دانم که او هم همینطور، چون می‌بینیم همدیگر را و حتا آقای کلهر. ولی معنایش این نیست که حالا فردا کار می‌کنیم یا اصلاً دیگر کار نمی‌کنیم. من نمی‌دانم! من یک کاری که امروز می‌کنم، حتماً قبلش نمی‌توانم بگویم که می‌کنم، برای اینکه همانطور که گفتم باید آن ذهنیت را آزاد گذاشت و دنبالش رفت. در عین‌حال موسیقی ایده‌آل من نشستن و ساززدن فقط با خواننده نیست. هیچوقت هم این کار را نمی‌کردم. با شجریان هم یک دوره‌ای قرار گذاشتیم و به نظرم تلاش خودمان را هم کردیم، تا آنجایی که چندتا کاری اجرا کردیم. ولی به نظرم می‌بایست فاصله‌ای باشد که اگر بعدها بازهم نیازش بود، این کار را بکنیم و اگر نه، هر کسی مسیر خودش را برود.

    ع.م.: برای نسل جوان چه آرزویی دارید و اگر فرصت کوتاهی داشته باشید، یک دقیقه، به آن جوان ایرانی چه می‌گویید، چه داستان‌نویس چه نقاش و چه آن کسی که می‌خواهد مهندس یا پزشک بشود و یا آن کسی که می‌خواهد موزیسین بشود؟

    ح.ع.: یک اعتماد به‌نفس واقعی. کاذب نه، یعنی توام با نجابت. بچه‌های ایرانی، که خوشبختانه در نسل جدید من کمتر می‌بینم، عقده‌های خودکم‌بینی نداشته باشند و اگر می‌خواهند نداشته باشند، همیشه بدانند که در هرجای دنیا هم که باشند باید جوهری در درونشان بسته شده باشد. جوانی که وصل به فرهنگ خودش است از نظر تاریخی و از طریق هنر ، او دیگر اعتماد به‌نفس خواهد داشت. البته وقتی می‌آید اینجا در زمان کوتاهی با فرهنگ و زبان اینها آشنا می‌شود و قاطی می‌شود، ولی اعتمادش از همانجا می‌آید، آنجایی که بوجود آمده است.

  9. #8
    در آغاز فعالیت Milad_enigma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    11

    پيش فرض درخواست --- دانلود آهنگ نینوا

    سلام- کجا میشه آهنگ نینوا را بطور کامل دانلود کرد
    من عاشق این آهنگم - یه حالت عرفان بم دست میده.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    این لینک ناقصه

    ممنون

  10. #9
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام- کجا میشه آهنگ نینوا را بطور کامل دانلود کرد
    من عاشق این آهنگم - یه حالت عرفان بم دست میده.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    این لینک ناقصه

    ممنون
    تاپیک درخواست آهنگ
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  11. #10
    داره خودمونی میشه just negin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    54

    پيش فرض

    سلام از نظر منكار نينوا يك شاهكار خيلي قشنگه اما متاسفانه ديد عموم نسبت به اين آهنگ اين نيست چون هميشه اين آهنگو تلويزيون تو ايام عاشورا مي ذاره و ادم رو ياد بدبختي هاش مي اندازه

صفحه 1 از 6 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •