درک امروزین ما از تکامل انسان از یافته های ژنتیک مردم شناسی و دیرین شناسی ناشی شده است و مسیر انتخاب طبیعی طبق نظر داروین را طی می کند هرچند در این مسیر به دلیل فقدان فسیلهای کافی نمی توان در مورد خط دودمانی انسان با اطمینان اظهار نظر کرد.
گونه homo sapiens(انسان ذیشعور) در صفات متعدد تشریحی ژنتیکی و پیشینه تکاملی با نخستیان دیگر ارتباطاتی را نشان میدهد. از میان تمام نخستیان انسان بیشترین قرابت را با اعضای گروهی نشان می دهد که به نام homonoid یا میمونها شناخته می شوندو شامل اوران گوتان ژیبون گوریل و شامپانزه هستند. شواهد سرم شناختی بیوشیمیایی و دیرین شناختی موید آن است که انسان و شامپانزه ارتباطی بسیار نزدیک به یکدیگر دارند یعنی در واقع جد مشترکی دارند. در حقیقت مقایسه ترادف آمینو اسیدها و پروتئینها و ترادفهای بازی اسیدهای نوکلئیک موید آن است که انسان و شامپانزه در حدود 99 درصد ژنهایشان اشتراک دارند. شواهد فوق همچنین دلالت بر جدایی انسان از شامپانزه در حدود 4 تا 6 میلیون سال پیش دارد. انسان و اجداد هومینوئید او از نظر حرکت روی دو پا، نرخ کند بلوغ، اندازه بزرگ مغز، استفاده از ابزار توانایی بسیار پیچیده گفتگو و داشتن زبان و نیز رفتارهای اجتماعی بسیار شاخص می باشند.
درخت تکاملی:
انسانها پستاندارانی از راسته نخستیان هستند. نخستیان اولیه حدود 65 میلیون سال پیش در عصر پالئوسن تحول یافتند. اینها موجوداتی با مغز کوچک بودند که از میوه های درختان (مانند میمونهای میوه خوار امروزی) به عنوان غذا استفاده می کردند. نخستیان عصر ائوسن (38 تا 55 میلیون سال قبل) مشابه با لمورها میمونهای میوه خوار و میمونهای شبگرد هندیهای امروزی و اجداد این جانوران بودند و به عنوان ابتدایی ترین نخستیان یا Prosimian ها تقسیم بندی میشدند. در طول عصر ائوسن نخستیان پیشرفته تر یا Anthropoids در طول رانش قاره ای از پروسیمیانها جداشدند و به میمونهای دنیای جدید و قدیم تقسیم شدند. میمونها (ژیبون Siamangs) و سایر هومینوئیدها در حدود 20 میلیون سال پیش وقتی میمونههای بزرگ آسیا (که اوران گوتان تنها فرم باقیمانده از آنهاست) از هومینوئیدهای آفریقایی مشتق شدند تحول دیگری یافتند.
تکامل انسان نماها:
نخستین انسان آسای شناخته شده متعلق به جنس Astralopitecus در حدود 4 میلیون سال پیش می باشد. (در برخی کتابها به این فسیل نام Lucy) داده شدهاست. بر خلاف سایر نخستیان اما مشابه با سایر انسان آسا ها> لوسی روی دو پا راه می رفت. به هر حال جمجمه ی آنها کوچک و میمون مانند بود. این دودمان که به نظر می رسد اجداد انسان امروزی باشند شامل A. afarensis و A. africanus می باشد.
اولین عضو جنس Homo گونه ای به نام H. habilis می باشد که حدود 2 میلیون سال پیش در شرق آفریقا می زیست. این اولین موجودی است که نشان از گسترش خاص توانایی مغزی را به نمایش می گذارد. در حدود 1.6 میلیون سال پیش هومو هابیلیس به موجودی ستبر و درشت و بزرگتر به نام H. erectus تحول یافت. این گونه در حدود بیش از یک میلیون سال به حیات خود ادامه داد و از آفریقا به اسیا اندونزی و اروپا مهاجرت کرد. بین 200 تا 450 هزار سال پیش هومو ارکتوس به هومو ساپینس (انسان ذی شعور) تحول پیدا کرد. فرمهای انتقالی بین این دو گونه را هومو ساپین های باستانی می گویند. به استثنای انسان نئاندرتال به عنوان زیر گونه ی هومو ساپین هیچ مورد دیگری تا کنون تشخیص داده نشده است.
خصوصیان انسان نئاندرتال:
این انسان به عنوان زیر گونه ای از هومو ساپین شناخته می شود. نام آن از نام دره ای در آلمان گرفته شده که برای اولین بار اثار این زیر گونه در آنجا کشف شد. به علت تفاوتهای زیاد آناتومیکی بین این زیر گونه و هومو ساپین برخی دانشمندان آن را گونه ای جداگانه منظور می کنند. از خصوصیات بارز انسان نئاندرتال وضعیت خاص جمجمه و برجستگی ناحیه ی ابروست. این موجودات پیشانی با شیب کم و آرواره پایینی پیش آمده و بدون چانه و سنگین و دندانهای پیشین بسیار بزرگی داشتن. شانه ها و استخوان لگن عریض تر بود. قفسه سینه مخروطی و دستها و پاها کوتهاتر از انسان امروزی بود. آناتومی منحصر به فرد نئاندرتال از بقای او برای مدت نسبتا طولانی در شرایط آب و هوایی سرد حکایت دارد. بدن ستبر و زمخت آنها و فرم دندانها و چانه حکایت از نوع غذای مصرفی و شرایط اقلیمی دشوار پیرامون آنها دارد. با مقایسه DNA باقیمانده از انسانهای نئاندرتال شباهت ناچیزی با DNA انسان امروزی دیده شده است. در حقیقت برخی دانشمندان انسان نئاندرتال را گونه ای جداگانه منظور کرده اند. انسانهای باستانی هومو ساپین بسیار تدریجی تحول یافته اند و کم کم به انسانهایی بزرگتر با مغزی قویتر تبدیل شده اند.
حدود 100 هزار سال پیش در افریقا و اسیا و در حدود 28000 سال پیش در اروپا تبدیل انوان دیگر به هومو ساپینس پایان پذیرفت و انسان امروزین تنها نوع به جا مانده بود.
تحول فرهنگ:
در میان انسان نماها همواره وجود تکامل و تحولی موازی میان شعور و پیچیدگی فرهنگ از مدارک به دست امده مشخص گردیده است. شواهدی از انعطاف پذیری رفتاری بیشتر و قدرت سازش تقریبی بازتابی از تاثیر کاهش یافته رفتارهای تحت کنترل ژنتیک و افزایش اهمیت یادگیری و رفتارهای اجتماعی و حفظ سازگاریهای رفتاری می باشند. ما در اینجا از ظرفیت جمجمه صحبت کردیم ولی این ظرفیت به تنهایی معرف شعور و قدرت سازمان عصبی يک انسان نیست. استفاده از ابزار اولین بار در جنس هومو خصوصا در هومو هابیلیس دیده شد. اما استفاده از ابزار در میان شامپانزه ها نیز امری معمول است. تصور بر این است که اولین ابزارهای سنگی (عصر پارینه سنگی) که به حدود 2 تا 5.2 میلیون سال پیش بر می گردد نیز توسط همین گونه ساخته شده است. برخی نیز انسان نماهای استرالوپیتکوس را سازنده این نوع ابزارها می دانند. به هر حال با پیشرفت شعور سازگاریها و نوع ابزارها نیز تحول یافت. هر چند مشخص است که گونه ی انسان Homo.erectuc از سایر گونه های انسان متغیرتر بوده است و سازگاری فناوری ابزارهای او و رفتارهای او نسبت به محیطهای بسیار متنوع پیرامونش با توجه به میزان شعور محدود او هنوز موضوعی است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول ساخته است. همین مورد در خصوص هومو ساپین های باستانی و انسانهای نئاندرتال نیز صادق است. اکثر مواردی که به جای مانده است مربوط به 40000 سال پیش است و نشانه ای از استفاده از ابزار می باشد ولی در عین حال از افریقا یافته های بسیار ناچیزی مربوط به زمانهای پیش از ان به دست امده است. (مربوط به 90000 سال پیش). این اجسام مربوط به هومو ساپین ها بوده و دانه ها و کارهای هنری هستند که بیشتر چنبه تزیینی دارند که نشانه ای از تفکرات سمبولیک انسانها هستند و طرز تفکری مشابه انسان امروزی را نشان می دهند. ظهور انسان امروزی منجر به پیشرفتی شدید در فناوری و فعالیتهای هنری گردید. این نوع مباحث مدتها است که از جنبه های باستان شناختی مورد بحث و بررسی واقع شده است.