ابو ریجان بیرونی در « آثار الباقیه» می نویسد:
« و در شبی که روز بیست و پنجم این ماه بر آن مقدم است، به عقیده رومیان شب بیست و پنجم محسوب می شود و عید میلاد در آن روز است که عید میلاد مسیح باشد و عید یلدا»
پورداود در « یشت ها» می نویسد:
« باید دانست که جشن میلاد مسیح( نوئل) که در 25 دسامبر نثبیت شده ، طبق تحقیق محققان در اصل جشن ظهور میترا( مهر) بوده است که عیسویان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند.»
در ادبیات پارسی نیز برخی شاعران به رابطه تولد مسیح و یلدا توجه کرده اند ، از جمله، امیر معزی چنین سروده است:
ایزد دادار مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مومن
زان که به کینت بود تفاخر ترسا
همین شاعر در بیت دیگری چنین به شب یلدا اشاره کرده است:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
سنایی نیز در باره ارتباط شب یلدا با تولد مسیح، چنین سروده است:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
در ادبیات پارسی، شب یلدا کنایه از سیاهی و درازی گیسوان معشوقه، و هم چنین، استعاره ای بر بلندی و سیاهی شب دراز هجران و حرمان و جدایی بوده است. چند بیت شعر از چند شاعر پارسی گوی در باره شب یلدا در اینجا به عنوان نمونه هایی از تجلی شب یلدا در آینه شعر و ادبیات پارسی آورده ام:
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گویی از روی قیامت شب یلدا برخاست - سعدی
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست - سعدی
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود – سعدی
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید - حافظ
بیدار شو که در شب یلدای نیستی
در پرده است چشم تو را طرفه خواب ها - صائب
همه شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بیند - خاقانی
هست چون صبح آشکارا کاین صبوحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من - خاقانی
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا – ناصر خسرو
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا – مسعود سعد
شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک
تابنده روز را شب یلدا همی کند – مسعود سعد
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند – منوچهری
روز پهلوی شب یلدا زند
خویش را امروز بر فردا زند – اقبال لاهوری
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا درآویزم چو شمع – اقبال لاهوری
چشم جان را سرمه اش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند – اقبال لاهوری
يلدا شب عاشقان بيدل است. يلدا شبی ست گيسو فروهشته به دامان. يلدا شب گره زلف يار است:
معاشران گره از زلف يار باز كنيد
شبى خوش است بدين قصه اش دراز كنيد
يلدا شب ميانه عشق است. شب هاى دراز هجر و حرمان و فرقت به آخر رسيده و شب هاى كوتاه كام و وصل با سحرگاهان تابناك يگانگى در راه است. شب اعتماد بر الطاف كارساز است:
به جان دوست كه غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف كارساز كنيد.
يلدا شب عاشق و معشوق است، شب رمز و راز، شب ناز و نياز:
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد.
در اين شب هر كه به عشق نينديشد و از عشق زندگى نگيرد و از زندگى كام دل نستاند، مرده اى بيش نيست:
هر آن كسى كه در اين حلقه زنده نيست به عشق
بر او نمرده به فتواى من نماز كنيد!
يلدا شب بيداريست، شب دراز مهربانى، شب مهرباوران و مهرياران، شب مهر گستران و مهركاران...
میوه اصلی شب یلدا گل آتش است، آتش جاودانه، آتش خاموشی ناپذیر عشق، آتش تابناک مهربانی، آتش امید، آتش شوق و اشتیاق، آتش شورانگیز وصلت، آتش شفق گونه شفقت، و همه میوه های برگزیده سفره یلدا نماد و نشانه آتش ا