(سفر یا فرصت ؟ ! )
بی شک تا کنون بزرگان از سفر وفواید آن بسیار گفته اند و فراوان نوشته اند.در ادبیات پارسی از
زبان سالکان طریق عرفان و سیاحان گوشه وکنار جهان ، پیرامون سیر وسفر، درآفاق و انفس،
سخنان نغز و پر مغزبسیاری می توان یافت.
یکی از نتایجی که سفرکردن به همراه دارد وکمتر به آن پرداخته شده تجربهء قرار گرفتن
انساندر"حال " یا " اکنون " می باشد.از هنگامی که انسان پای در راه می نهد وسفر آغاز
می کند،همواره با رویداد های جدیدی روبه رو می شود وتصاویرتازه ای از برابر دیدگانش
می گذرد. به همین دلیل ذهن انسان پیوسته در حال ثبت وضبط وتجزیه وتحلیل وقایع
و اتفاقاتی می شود که "هم اکنون " در حال وقوع است. بنابراین ذهن به شکلی ناخواسته با
سیر طبیعی زمان پیش می رود وکمتر مجال وفرصتی به دست می آورد تا خویش رادرگیر و
گرفتار خاطرات گذشته وخیالات آینده سازد. آدمی به هنگام سفر، کمتر به مشغله ها و
گرفتاری های روزمره ای که درشهر ودیارخویش دارد فکر می کند . بسیار پیش می آید که در
طول سفر حساب روز و ساعت را از یاد می برد.در واقع ذهن به دلیل شناور شدن در رود
همیشه جاری زمان و پیش رفتن با آن، کمتر مجالی به دست می آورد تا خودرا درگیر حل وفصل
امور روزمره ی مربوط به محیط کار و زندگی وهمچنین دلگیری وگلایه مندی . از این وآن سازد.
نباید این نکته را از نظر دور داشت که ذهن ما به دلیل مواجهه همیشگی با رویدادهای
زندگی، رفتهرفته عادت می کند همه چیز را تکراری و یکنواخت ببیند. لذا ازبه سر بردن درحال و
امروز فاصله گرفته وبه آه وحسرت خوردن نسبت به وقایع دیروز ویا خیال بافی و رویا پردازی در
مورد اتفاقات فردا خو می گیرد؛ دیروز وفردایی که درواقع وجود خارجی ندارند.
این امری طبیعی است که ذهن با فاصله گرفتن از رود پویا وهمیشه جاری زمان ، یا به
جستجو در لجن زار راکد رویدادهای گذشته مشغول شود ویا به دست و پازدن در سراب خیالات
آینده بپردازد. دربسیاری از مواقع مشغول شدن به گذشته موجب می شود که بوی نا مطبوع
کهنگی وماندگی سراسر وجود ما را فرا گیرد و روانمان از استشمام تازگی وطراوتی که
همراهی بارویدادهای " حال " واکنون با خود دارد محروم شود. پرداختن به آینده نیزیا اغلب
موجب نوعی دلخوشی خیالی می شود ویا منجربه نگرانی در مورد حوادثی که هنوز اتفاق
نیو فتاده وچه بسا هرگز اتفاق نیوفتد، می گردد.
در این میانه، سفر به دلیل ویژگی خاصی که در خود دارد ، می تواند به فرصتی تبدیل شود تا
تجربه ی شیرین شناور شدن در زلال جاری زمان را در اختیار ما قرار دهد. البته شاید کسانی به
دلیل شرایط نامناسب مالی ، یا به بهانه ی گرفتاری های روزمره ،ازگام نهادن درراه پرهیز
کنند.اما باید دانست،این کجایی وطول سفرنیست که آن مهم می سازد؛ این خود سفروحرکت
می باشد که دارای ارزش واهمیت است. در اینجا مهم، رفتن وجاری شدن است.
سفرآغازی برای حرکت وحرکتی برای آغازدوباره است. سفر ما را قادربه دیدن ولمس طراوت
وتازگینهفته در پدیده ها ورویدادهای اطرافمان می کند.سفر به ما می آموزد که سختی ها
وناملایمات را همراه با گذر زمان به فراموشی بسپاریم وذهنمان را به انباری از کینه ودشمنی
تبدیل نسازیم.
وسرانجام سفر موجب می شود زنگار کهنگی را از آیینه ی وجودمان بزداییم، تا شاهد تجلی
و بروز نورعشق ومحبت ودوستی در آن باشیم.
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یکدم عمررا غنیمت شمریم
فردا که از این دیرفنا در گذریم
باهفت هزارسالگان سربه سریم
(خیام )
( فرهنگ )