درود
داشتم نهج البلاغه مطالعه میکردم و در قسمت احادیث به این روایت رسیدم که به اشتراک گذاری اون خالی از لطف نیست
روایت 271 :
روایت شده است که دو مرد را نزد او (ینی امام علی) اوردند که از مال خدا دزدیده بودند!!!
یکی از ان دو . برده ای از بیت المال . و دیگری برده ای از آن مردم بود . پس امام علی فرمود : اما این یک (ینی برده ای که از بیت المال است) از مال های خداست حدی بر او نیست . مال خداست و برخی از مال خدا را خورده است!!!
و اما آن دیگری (ینی برده ای که متعلق به مردم است). بر او حدی شدید است . پس دستش برید!!!
------------------------------
نتیجه گیری
1- در دوران زمامداری امام علی برده داری مرسوم و متداول بوده و نظام حکومتی خود برده داشته و آن را مالی از اموال بیت المال میدانسته و از انها کار میکشیده و ایشان هیچ کوششی برای تضعیف نظام برده داری انجام ندادند
2- ایا کسی که دزدی کرده باید دستش را قطع کرد؟! اگر ان دزد از کار خود پشیمان شود با این کار دیگر نمیتواند مانند یک فرد عادی در جامعه سودمند باشد و بخاطر یک خطا باید تا اخر عمر گدایی کند چون از کار افتاده محسوب میشود . از این نوع دست بریدن ها در دوران بنیان گذار مکتب عربی هم کم نداریم که بخاطره دزدیدن چند متر پارچه دستور دست بریدن میدادند
3- این دیگر چگونه قضاوتی است؟ دو نفر دزدی کردند یکی را بخاطره اینکه از برده های بیت المال است مرخص و دست دیگری را چون از بردگان مردم است قطع کنیم؟! مثله اینکه نفس کار برای ایشان مهم نبوده و فقط به نسبت های مردم با خدا توجه داشتند . حالا فهمیدیم پارتی بازی تا کجاها بوده!!!