تو را ناديدن ما غم نباشد ===كه در خيلت به از ما كم نباشد
من از دست تو بر عالم نهم روي ===وليكن چون تو در عالم نباشد
تو را ناديدن ما غم نباشد ===كه در خيلت به از ما كم نباشد
من از دست تو بر عالم نهم روي ===وليكن چون تو در عالم نباشد
در شب هجر که از روز قیامت بتر است / مردم دیدهی من غرقه بخون جگر است
به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است / به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر است
ای صبا گر گذری برسرآن کو برسان / خبر ما بر آنکس که ز ما بیخبر است
مردمان منکر عشقند و منم کشتهی او / شیوهی ما دگر و شیوهی مردم دگر است
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروري داند
تبريك مي گم تعدا صفحات به 1000 رسيد
![]()
Last edited by Payan; 19-06-2007 at 12:41.
در درون مسجد و دیر و خرابات و کنشت/ هر کجا رفتم همه شور تو و غوغای تست
جانم از غیرت ز دست جاهلان سوزد از انک/ سرو را گویند مانند قد رعنای تست
وعده دیدار خود کردی به فردا از آن سبب / جان خسرو منتظر بر وعده فردای تست
برشکر خوانند افسون بهر دلجویی ولیک / شکری کو خود فسون خواند لب دلجوی تست
ما و مجنون در ازل نوشیدهایم از یک شراب / در میان ما از آن دو اتحاد مشربست
تو اگر می دانستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجراز دست عزیزان خوردن ،
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهایی؟
منم خوشحالم که به صفحه 1000 رسید
امیدوارم به شعرهای همدیگه هم توجه کنیم
و بیشتر از قبل استفاده ببریم
یک شب
زنی دیوانه
در قماری خونین
زمین را
یک جا خواهد باخت.
تو
معادله ای لاینحل برای من
ومن
معادلهای حل نشدنی برای تو
و این وسط
شیطنت نگاه من و
دویدن های مکرر خون به زیر پوست گونه هایم
احمقانه ترین جریان زندگیست
ترسم نیست بی تردید از جاده ، از سایه
تاریکِ تاریکم ، من از من می ترسم
من از سایه های شب بی رفیقی
من از نارفیقانه بودن می ترسم ...
اتفاقا جریان جالبیه
من مست و تو ديوانه ما را كه برد خانه؟
صد بار تو را گفتم كم خور ، دو سه پيمانه
هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهی دلسوز برآمد
در زمزمهی عشق ندانم که چه ساز است؟
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)