دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم / گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم
بهجای آب روان نیستم دریغ که در جوی / به سر بغلطم و در پیش راه باغ تو گیرم
نه لالهام که برویم به طرف باغ تو لیکن / به دل چو لاله بهر نوبهار داغ تو گیرم
دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم / گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم
بهجای آب روان نیستم دریغ که در جوی / به سر بغلطم و در پیش راه باغ تو گیرم
نه لالهام که برویم به طرف باغ تو لیکن / به دل چو لاله بهر نوبهار داغ تو گیرم
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده خون سرد
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل ودیوانه شد
در نمازند درختان و گل از باد وزان / خم به سرچشمه و در کار وضو میبینم
جوی را شدهئی از لل دریای فلک/ باز دریای فلک در دل جو میبینم
ذره خشتی که فراداشته کیهان عظیم / باز کیهان به دل ذره فرو میبینم
می ریزد آبشار
در هاله های رنگ
دیری ست رفته است مسافر
و جای خالی اش
پر مانده با غبار
و ذره های خاک
شمعی کنار پنجره ی باز روشن است
تو را من چشم در راهم شبا هنگام که میگیرد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
ياران ره عشق منزل ندارد
كين بحر مواج ساحل ندارد
در اين دنياى بى حاصل چرا مغرور ميگردى
سليمان گر شوى آخر نصيب مور ميگردی
یاد آن شب که ترا دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه عشق
قلب مرا شکستی نامهربان پری زاد
گفتی ز بند رستی ای نازنین نگارم
من و باد صبا مسكين دو سرگردان بي حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)