سلام ووکمن جون.بعضی خانوما رو باید مورد عنایت قرار داد تا شاخ نشننوشته شده توسط WooKMaN
منم که تو این کار تبحر پیدا کردم.ولی خودمونیما چه حالی میده ضد حال به خانوما
اوه اوه.........راستی خانومای فروم منو جدی نگیرن.من زیاد چرت و پرت میگم.![]()
--
--
سلام ووکمن جون.بعضی خانوما رو باید مورد عنایت قرار داد تا شاخ نشننوشته شده توسط WooKMaN
منم که تو این کار تبحر پیدا کردم.ولی خودمونیما چه حالی میده ضد حال به خانوما
اوه اوه.........راستی خانومای فروم منو جدی نگیرن.من زیاد چرت و پرت میگم.![]()
نوشته شده توسط MR.Punisher
![]()
افرين خودت زود حرفتو درست كردي![]()
![]()
من کوچیکه خانومای فروم هم هستم.اخر تیریپ مثبت شدم.نوشته شده توسط Mooi
خانوما ریلکس باشین.نازی.....نازیعصبانی نباشین
راستی خانومای محترم هم لطفا سوتی هاشونو بگن.پیشاپیش تشکر می کنم.![]()
باشه حتما
اخه من خودم به شخصه هر چي فكر مي كنم هيچ سوتي يادم نمي ياد.
ولي سعي مي كنم در اولين فرصت يه سوتي توپ بدم .![]()
![]()
سلام
بازم تو مهمونی خانوادگی سوتی دادم.اتفاقا دختر عمه مادرم هم اونجا بود.باهاش کل کل دارم.
دیدم اون و خالم روبروی هم نشستن و دارن صحبت می کنن.منم رفتم کنار میز ایستادم.
دختره هم متوجه حضور من نبود.دختره گفت اره چند دفعه میخواستم برم خونه دوست پسرم
ولی بابا و مامانش خونه بودن.منم بلند گفتم تنهایی چیکار می خواستین بکنین.
دوتایی برگشتن منو نگاه کردن.بد ضایعش کردم.اومدم درستش کنم گفتم حتما می خواستین درس بخونن.نه؟
خالم هم گفت اخه ادم شب با دوست پسرش درس می خونه؟من و خالم مردیم از خنده.
دیدم یارو داره می ترکه از عصبانیت.خلاصه هر چی فحش بلد بود به من داد.
منم که ریلکس بودم و داشتم می خندیدم.خالم بهم گفت خدا تورو نکشه.خیلی خری
اینم از سوتی.
![]()
امروز زنگ زدم جایی یه آدرس بگیرم
یارو گفت : یاد داشت کنید میلاد نور
منم گفتم میلاد نور کجاست؟؟؟
گفت : میلاد نور تو شهرک غرب
گفتم کجای شهرک غرب؟ آدرس دقیقو بدید.
(منم منظورم این بود که آدرس دقیق رو میخواستم میدونستم میلاد نور کجاست)
تا اینکه آدرسو دقیق داد
بعد پرسیدم پولو باید کجا واریز کنم؟
گفت : بانک صادرات
میخواستم بپرسم چه شماره حسابی؟ اما گفتم : چـــــــــــه چــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــه همین چه چیزی؟
که یارو گفت منظورتون اینه که چه شماره حسابی؟
گفتم بله
بعد اومد شماره حساب بده
گفت 19
گفتم بله
گفت 6 تا 5
گفتم 1 لحظه صبر کنید . بعد با کمال خونسردی 6 تا 5 نوشتم555555 بعد هم شمردم
بعد گفتم ادامش:
گفت 3 تا 0- 1
بعدش زود خداحافظی کرد و قطع کرد تا بره حسابی بخنده...
سلام
جمعه بود رفته بودیم خونه مادر بزرگم اینا
منم به سرم زده بود برم موهامو مدل جفنگی بزنم .گیر داده بودم که همون جمعه برم...
خلاصه همه دور هم جمع بودیم منم که جو گیر شده بودم یه دفه با هیجان و زوق و شوق زیاد از زن داییم اینا پرسیدم امروز که جمعست سلمونی خوب این دورو برا سراغ ندارین....
همين الانم يه سوتيه ديگه دادم داشتم ميرفتم تو سايت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] كه بجاي org زدم jpgكه عصباني شدم گفتم چرا نميره بعد فهميدم...
سلام مریم خانوم.
به نظرم شما از بقیه خانوما شجاع تری.سوتی ها هم قشنگ بود .مر30.![]()
شجاعت نميخواد كه مگه خوانمها سوتي نميدن؟؟؟نوشته شده توسط MR.Punisher
بيشتر سوتي ندن كمتر نميدن![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)