تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 99 از 137 اولاول ... 49899596979899100101102103109 ... آخرآخر
نمايش نتايج 981 به 990 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #981
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    ای کاش! میشد بغض در گلو مانده ام می ترکید و شبنم های خشکیده و یخ زده چشمانم بار دیگر جاری می شد و از التهاب درونی ام می کاهید.
    ای کاش! می توانستم تمامی دردهایم را التهام دهم.
    ای کاش! می توانستم به رویا هایم رنگ حقیقت دهم.
    ای کاش! می توانستم ندای ندامتم را به گوش همگان برسانم.
    ای کاش! می توانستم بر پهنه بی کران این ابی ارام سبکبال پرگشایم.
    ای کاش! می توانستم خوب باشم.
    ای کاش! می توانستم انچه را که می خواستم اثبات کنم.
    ای کاش! می توانستم ،ای کاش می توانستم،...ولی افسوس، ولی افسوس که نتوانستم تمامی کاش هایم را به حقیقت محض پیوند دهم و امروز تمامی این کاش ها بر قلبم سنگینی می کند.

  2. 3 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #982
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    ای صمیمی! . . . ای دوست گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام میایی دیدنت . . . حتی از دور آب بر آتش دل می پاشد آنقدر تشنه ی دیدار تو ام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم دل من لک زده است گرمی دست تو را محتاجم و دل من . . . به نگاهی از دور طفلکی می سازد ای قدیمی! . . . ای خوب تو مرا یادکنی . . . یا نکنی من به یادت هستم من صمیمانه به یادت هستم دایم از خنده لبانت لبریز ای صمیمی! . . . ای دوست گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام میایی دیدنت . . . حتی از دور آب بر آتش دل می پاشد آنقدر تشنه ی دیدار تو ام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم دل من لک زده است گرمی دست تو را محتاجم و دل من . . . به نگاهی از دور طفلکی می سازد ای قدیمی! . . . ای خوب تو مرا یادکنی . . . یا نکنی من به یادت هستم من صمیمانه به یادت هستم دایم از خنده لبانت لبریز دامنت پر از گل باد ...

  4. این کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #983
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    باور نكن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من از من به من نزدیكت تر تو ...از تو به تو نزدیك تر من...
    باور نكن تنهاییت را تا یك دل و یك درد داریم تا در عبور از كوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریم ...دل تاب تنهایی ندارد باور نكن تنهاییت را هرجای این دنیا كه باشی من با توام تنهای تنها ...من با توام هر جا كه هستی حتی اگر با هم نباشیم حتی اگر یك لحظه یك روز با هم در این دنیا نباشیم... این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا كعبه دل باور نكن تنهاییت را من با توام منزل به منزل...

  6. این کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #984
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    مشتری آمد و رفت. در پی این و آن سرسری آمد و رفت.
    ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد.
    دلم قفل بود،کسی قفل قلب مرا وا نکرد.
    یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟
    یکی گفت:چه دیوارهایش سیاه است؟
    یکی گفت: چرا نور این جا کم است؟
    و آن دیگری گفت:چرا هر آجرش از غم و غصه و ماتم است؟
    رفتند و رفتند و رفتند....
    و بعدش دلم ماند بی مشتری و من تازه آن وقت گفتم :
    خدایا تو قلب مرا می خری؟
    و خدا آمد و در قلبم نشست و
    در را به روی همه پشت خود بست و من روی
    آن در نوشتم:
    " ببخشید دیگر برای شما جا نداریم
    از این پس به جز او کسی را نداریم
    ...

  8. این کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #985
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    یه شب که داشتم تو اتاق خستگیم
    از درد میمردم
    يه صدا منو كشوند طرف خودش ...
    وقتی كنجكاو شدم ببينم چيه
    ديدم اون صدا محو شده
    صدا كردم : تو كی هستی؟
    صدای منو میشنوی؟
    كه يه دفعه ديدم صدای ضعيف و دردناك يه ناله، يك درد اومد
    به من گفت : من اينجام
    من هميشه اينجام كنار تو نگاه كن
    الان دارم تو سینه ی تو میتپم
    گ . . . و . . . ش . . . کن
    ااارووووووم....
    حس میکنی منو ؟؟
    من سالهاست كه تو وجود تو مرده ام
    يخ زدم ، پوسيده
    من مرده ام م م م م م م م م . . .
    تو منو مدتهاست كه رها کردی.........
    که با این حرفها نفهمیدم چه جوری اما
    وقتی به خودم اومدم ديدم همه ی صورتم لبريز از اشکه...
    آه ه ه ه ه ه . . .
    يادم افتاد
    من سال هاست كه به قلبم كاری ندارم
    ترکش کردم برای همیشه
    چون يكی كه جنسش از يه تيكه سنگ بود به من ياد داد
    كه هميشه
    سنگ باشم
    و در سنگلاخ ، سنگدلی زندگی کنم
    ولی الان ميخوام بهش بگم
    ميدونم كه مرده ای
    از روز ازل مرده به دنيا اومده بودی
    ای . . .
    سنگین صفت سنگ روی
    با سنگهای سختت هيچ وقت نمی تونی ديگه
    سنگ مدفنم را تكه تكه كنی
    لاشخور پرستِ پست . . . در همه وجودم نابودت كرده ام تا عمق ريشه های سپيدم
    و فرياد كشيدم ااای ی . . . دلم
    ولی دیگه دلم مرده بود !!!

  10. 2 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #986
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    امروز در کوچه پس کوچه های دلم قدم زنان به راه افتادم تا کمی مونس تنهایی شان باشم. امروز دیگر فهمیدم که چرا اینقدر تاریکند و این به خاطر همان ارزوهایست که هرگز نتوانست به خود رنگ حقیقت دهد. و هر بار به مقیاس دردمندی شان تاریک و تاریک شده تا که امروز ظلمت کده ای بیش نیست.

    ای کاش می توانستم دریچه ای از نور به روی ان بگشاییم که تمام تاریکی ان را از بین ببرد و یا لحظه ای او را از این غم و تاریکی برهاند ولی دیگر دیر شده و این غیر ممکن هرگز ممکن نخواهد شد به دیوان خا طراتم باز می گردم اکنون انها تیره وتاریکند و تمامی صفحات ان خاطراتند و در تمام صفحات جمله ای مشترک وجود دارد و ان اینست:
    هرگز فراموشت نمی کنم ...

  12. 2 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #987
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    زندگی به مرگ گفت: چرا آمدن تو رفتن من است؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است؟ مرگ حرفی نزد!!!
    زندگی دوباره گفت: من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی؟ مرگ ساکت بود.
    زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است!!! زنده کجا، گور کجا؟ دخمه کجا، نور کجا؟ غصه کجا، سور کجا؟ اما مرگ تنها گوش می داد.
    زندگی فریاد زد : دیوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟
    و مرگ آرام گفت : تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید!

  14. این کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #988
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    دنیـــای تاریک...
    پست ها
    226

    پيش فرض

    دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.
    هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.
    اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
    دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند .
    بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .
    هرگز لبخند را ترک نکن ‚ حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.
    تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.
    هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران .
    شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب. وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.
    به چیزی که گذشت غم مخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .
    همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی.
    خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد .
    زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری .

  16. 2 کاربر از Nassim999 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #989
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض تولدت مبارک

    برای تو که می نویسم عجیب زیبا می شوم.
    دلم هوای چشم هایت را کرده. هوای دست هایت را. هوای نفسی که وقتی می بویمش
    تمام دنیا را فراموش می کنم. دلم هوای خنده هایت را کرده. که وقتی می خندی
    فقط به لب هایت نگاه می کنم که زیبا تر شده اند. و دل من که عجیب شاد می شود.
    این بار دارم بی هوا می نویسم. بی هیچ فکری از قبل.
    دلم باز تنگ شده. دلم می خواهد باز بیایی. بخندی. بخندیم. حرف بزنیم. در آغوشم بگیری.
    صدایم کنی. صدایم که می کنی آسمان عجیب زیبا می شود.
    نامم را که می بری چقدر خوشحال می شوم. هنوز هم اسمم برایم تازگی دارد٬ وقتی تو صدایم می کنی!
    صدایم کن! اسمم را هزار بار صدا بزن. تا به حال نمی دانستم اسمم این قدر قشنگ است.
    برایم می خندی؟ بگذار اعتراف کنم. بگذار بگویم که دلتنگم.
    بگذار بگویم که هر شب با یاد لبخندهای تو می خوابم.
    با یاد چشم های تو بیدار می شوم. با یاد مهربانی تو زندگی می کنم.
    دلم هوایت را کرده نازنین. کاش باز زود٬ زود ِ زود چشم هایت را ببینم و
    لب هایی که عزیزند و چهره ای که زیباست. کاش باز زود ِ زود تو را در آغوش بگیرم.
    دلم هوای بهشتم را کرده. راست می گویند رفتن به بهشت گاهی دشوار می شود.
    گاهی آنقدر انتظار می کشی که بهشتی شوی. وای از وقتی که بهشتی می شوی.........
    دلم هوای تو را کرده. کاش زود باز کنار هم باشیم.
    کاش برای یکبار هم که شده شب تولدت فقط من بودم و تو!
    کاش می توانستم شب تولدت زیباترین هدیه را تقدیمت کنم:
    قلبم را که عاشقانه می تپد و با هر تپش نام تورا می خواند: "مهتاب من!"
    "تولدت مبارک ای زیبا ترین توصیف عشق"

  18. #990
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض امتحان عشق

    در جلسه امتحان عشق
    من مانده ام و یک برگه سفید!
    یک دنیا حرف ناگفتنی
    و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
    درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!
    در این سکوت بغض آلود.
    قطره کوچکی، هوس سرسره بازی می کند!
    و برگه سفیدم،
    عاشقانه قطره را در آغوش می کشد!
    عشق تو نوشتنی نیست "مهتاب من"
    در برگه ام کنار آن قطره،
    یک قلب کوچک می کشم!
    وقت تمام است،
    برگه ها بالا......

  19. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •