نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ئی
دل بسته بودم ...
نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ئی
دل بسته بودم ...
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
Last edited by linchan; 18-06-2007 at 20:45.
مانده ام در این حکایت شب بیم
بارک ا.. احسن التقویم
میان خورشید های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند
در بلور اشک من یاد تو بود
در سکوت سینه فریاد تو بود
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
آرامش روح من در اين دير خراب
هرگز نشود فراهم الا به شراب
هر روز كه نوشم آنچه بايد نوشيد
آن روز ز عمر خود نيارم به حساب
Last edited by Payan; 18-06-2007 at 21:30. دليل: دوستان زودتر پست دادند
آرزو دارم مرگت را ببينم
بر مزارت دسته هاي گل بچينم
آرزو دارم ببينم
پر گناهي در دوزخي و رو سياهي
بگذار تا مقابل روی تو بگذریمآرامش روح من در اين دير خراب
هرگز نشود فراهم الا به شراب
هر روز كه نوشم آنچه بايد نوشيد
آن روز ز عمر خود نيارم به حساب
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
Last edited by sise; 18-06-2007 at 21:43.
من از روييدن خار بر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمي گردد بدين بالا نشيني ها
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)