1-حرف غیرمستقیمی که گفتم و گفتید نمیتونید بگید رو مطرح کنید
2-مستقیما همین حرفایی که به ما گفتید رو صمیمانه باهاشون مطرح کنید
3-از سر کمرویی تحمل کنید!
باور کنید خارج از این حالتها نداریم
موفق باشید![]()
1-حرف غیرمستقیمی که گفتم و گفتید نمیتونید بگید رو مطرح کنید
2-مستقیما همین حرفایی که به ما گفتید رو صمیمانه باهاشون مطرح کنید
3-از سر کمرویی تحمل کنید!
باور کنید خارج از این حالتها نداریم
موفق باشید![]()
مرسی atghia جون ببخشید خستت کردم. این جلسه که رفتم گرم میگیرم باهاشون بعدم میگم من میرم یه جا دیگه اینجا بشینم حرف میزنم هیچی نمیفهمم. سعی میکنم کمرو نباشم![]()
اتفاقی اینجا رو دیدم ...
یه راه دیگه هم دارید
اینکه یه جلسه به صورت خصوصی برید پیش استادتون، قضیه رو صاف و پوست کنده بهش بگید
بگید من دوست ندارم وقتی شما حرف میزنید، با دوستام صحبت کنم ...
اگه میشه، جوری که اونا نفهمن من به شما گفتم و ...، این دو نفر رو یه جای دیگه بنشونید به خاطر حرف زدن (یه جورایی واسه تنبیه اونا)
این جوری راحت میشید! خودتون هم چیزی نگفتید بهشون که بر بخوره !
اره فکر خوبیه مرسی
اقا اونقد هم فکر میکردم داشتن رابطه با اقوام بد نیست حالا کم کم راه میفتم
سلام به همه
سلام دوستان
یه مدتیه با چند تا از دوستام مشکلی دارم..
این دوستانی که می گم ازون دسته آدم هایی هستن که چون فکر می کنن کاری ازم برمیاد باهام دوستن..
بیشتر ازین لحاظ دچار مشکل شدم که مدام انرژی منفی میدن و با این حال که خیلی سعی کردم بهشون کمک کنم ولی دیدم
نمیشه...و مشکل اصلی در دانشگاست که نمیشه کاریش کرد..
بچه های زرنگی نیستن و رفتارشون عصبیم می کنه...حس میکنم ازین دسته آدمهایی اند که شخصیت آدم رو زیر سوال میبرند...
مدام خودمو عقب می کشم ازشون و با دوستان دیگم بیشتر معاشرت می کنم و در واقع آدم خجالتی ای نیستم و
بهشون گفتم که دوست دارم با عده دیگه ای باشم یا گاهی تنها، ولی خب چون حس صمیمیت می کنند فکر می کنند منظور خاصی از حرف هام ندارم
در شرایط عادی داشتن همچین دوستانی سخت نیست ولی انقدر مشکلات دیگه هست راستش واقعا درین مورد در موندم...
ممنون میشم کمک کنید...
البته اگه به نظرتون می رسه که راه دیگه ای مونده
...![]()
اگه خودتون دوست ندارید که باهاشون دوست بمونید، تعارف رو بذارید کنار ...
راه حل مستقیم (یعنی اینکه برین رک و پوست کنده بهشون بگین خوشم نمیاد از رفت و آمد با شما) آخرین گزینه است، و با توجه به اینکه هر روز تو محیط دانشگاه ممکنه باهاشون برخورد داشته باشید، به عنوان آخرین راه حل پیشنهاد میشه ...
اما اگه ازشون واقعاً فاصله بگیرید، کم کم خودشون متوجه میشن که دیگه رابطهی قبلی از بین رفته ...
این فاصله گرفتنتون باید طوری باشه که کاملاً به طرف بفهمونه که من نمیخوام با تو بگردم!
به بهانههای مختلف از معاشرت باهاشون سر باز بزنید
یکی دو ماه به همین منوال بگذره، اگه (با عرض معذرت) شعورش رو داشته باشن خودشون کنار میکشن ...
سلام بچه ها....به نظرتون چه طوری میشه یه مجری خوب واسه مناسبتای جشن های مدرسه بود...؟اخه خیلی استرس اوره..!
وبعضیا ممکنه مسخرت کنن...میدونین یکی از برنامه هام اینه پس خواهش میکنم کمکم کنید میخوام یه خورده از استرسی رو که توی جمع دارم اینطوری بریزم...میدونم کار راحتی نیس اما به دردسرش میارزه....میشه راهکار بدین..من کلا روابط عمومیم بالا نیس...اونقد اما میخوام عوض بشم..راستش ..همین دیگه..!![]()
من هم همین شرایط شما رو داشتم.بهترین کار اینه که ازشون فاصله بگیرید.مثلا درس هایی که اونها بر میدارند رو شما برندارید.
یا اگر امکانش رو دارید یک ترم به یک دانشگاه دیگه انتقالی بگیرید.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)