دلابسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
دلابسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
یا رب این آتش که برجان من است
سردکن،آنسان که کردی بر خلیل
لب تو خضر و دهان تو آب حیوانست
قد تو سرو و میان موی و بر به هیأت عاج
Last edited by D,Freeman; 21-10-2010 at 12:30.
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
ان که او عالم سر است بدین حال گواست///
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)