قربان وفاتم به وفاتم گذری کن .... تابوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن .... تابوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت
«تندی مکن که رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمی// همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمی»
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد .... به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
در پيروزه گون گنبد گشادند
به پيروزي جهان را مژده دادند
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک / خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
دم اسپ کوته شد و تک دراز
فرازی ببد پست و پستی فراز
درو کرد گندمزار دلهايمان را
و تهي شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده هاي غمگين
در آن کوير آرزو
شاعري دل شکسته و تنها
مي نوشت شعري به ياد با هم بودن ها
دادا باید با ز شروع کنی نه با د: حالا ما حواسمون نبود ادامه شعر شما را گفتیم.
تازه تاپیک مشاعره سنتیه نه شعر نو:
از آن ترس کو از تو ترسان بود
وگر با تو هزمان دگرسان بود
Last edited by My_Beauty; 29-10-2010 at 11:22.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)