تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 98 از 469 اولاول ... 4888949596979899100101102108148198 ... آخرآخر
نمايش نتايج 971 به 980 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #971
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    سوتی یادم اومد همین امروز دادم تو مغزاه
    آقا نشسته بودم رو صندلی بعد یکی اومد تو گفت آقا پلی استیشن دارین؟؟؟؟؟
    (لازم که اینو بگم تو مغازه کامپیوتری کار میکنم)
    منم که تو بحر دوست دخترم بودم البته صحبت کردن باهاش گفتم نه آقا دسته ها مال کامپیوتره
    یارم گفت ؟؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من دیدم عجب سوتی دادما گفتم نه ما نداریم
    آقا تا 58 دقیقه داشتم به چیزی که گفتم می خندیدم باور کنید مخم حسابی درگیر بود که اینو گفتم

  2. #972
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط سینا2006
    با سلام
    کاظم جون دمت واقعا گرم
    چون من میرم سر کار وقت نمیکنم که سوتی بدم
    شهریار جون کجایی ببینی که آقا کاظم ترکدنه این تاپیکو
    مخلص بروبچ مخصوصا سینا جون و شهریار گل.
    شهریار جون کجایی رفیق؟بیا سوتی هاتو بنویس ملت حال کنن.

  3. #973
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    نقل قول نوشته شده توسط سینا2006
    با سلام
    سوتی یادم اومد همین امروز دادم تو مغزاه
    آقا نشسته بودم رو صندلی بعد یکی اومد تو گفت آقا پلی استیشن دارین؟؟؟؟؟
    (لازم که اینو بگم تو مغازه کامپیوتری کار میکنم)
    منم که تو بحر دوست دخترم بودم البته صحبت کردن باهاش گفتم نه آقا دسته ها مال کامپیوتره
    یارم گفت ؟؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من دیدم عجب سوتی دادما گفتم نه ما نداریم
    آقا تا 58 دقیقه داشتم به چیزی که گفتم می خندیدم باور کنید مخم حسابی درگیر بود که اینو گفتم
    پسر کولاک کردی با این مغازه داری.دمت گرم باحال بود.

  4. #974
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    پسر کولاک کردی با این مغازه داری.دمت گرم باحال بود.
    با سلام
    خواهش میکنم
    شما هم حال دادی با سوتیات
    سوتی بعدس
    تو مغازه بودمداشتم یه مودم زولتریک می فروختم
    بعد از یه روز یاروه اومد گفت من اینو نمی خوام راکول بده من گفتم بابا الان این مودم خوبیه دیسکانتکت نمیشه خلاصه مخه طرفه به کار گرفتم
    بعد از این حرفا یارم هه گفت که این مودمصداش کمهو از این حرفا منم که تو کف توضیح دادن بودم گفتم نه بابا شما یه شب بیا خونمون تا صداشو بهت نشون بدم
    تا اینو گفتم دیدم وای چه سوتی ضایع ی دادم زشت شد اومدم درستش کنم گفتم نمی خواد شب بیان من شب میام
    اینو که دیگه گفتم یارو شد
    منم شدم
    دیدم حرف نزنم بهتره
    به همکارم گفتم بیا تو بهش بگو منم رفتم اون گوشه

  5. #975
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام بر علما
    یه سوتی نوشتم که دختره منو با سوسک ترسوند.حالا اینو بخونین
    پسر عموم کفتر بازه.یه روز رفتم پیشش و گفتم به یه کفتر احتیاج دارم.گفت برای چی؟
    گفتم می خوام حال نوشین(همونی که از جوجه می ترسه)رو بگیرم.پسر عموم جوگیر شد
    گفت اصلا منم باهات میام.خلاصه رفتیم اونجا.با پدر و مادر نوشین احوالپرسی کردم.
    مادرش گفت تو اتاقشه.اتاقش 4در5 متره و پنجره هم نداره.منم گفتم یه حالی از این می گیرم
    که تو تاریخ بنویسن.منم سریع در اتاقو باز کردمو کفتر بیچاره رو انداختو اون تو و زود در رو بستم.
    جیغش رفت هوا.من و پسر عموم هم می خندیدیم.کلید اتاقش روی در و سمت ما بود.
    پسرعموم جوگیر شد در اتاقو قفل کرد.
    نوشین تا چند دقیقه فقط جیغ میزد و ما میخندیدیم.اخر گفت غلط کردم گ...... خوردم.ولم کنید.
    درو باز کردم دیدم داره گریه می کنه.
    تا منو دید یهو قاطی کرد و دنبالم کرد.منم رفتم تو کوچه و دیدم داره تو کوچه با تاپ و سرلخت منو تعقیب می کنه.
    منم با اخرین سرعت میدویدم.بدبخت خسته شد رفت خونه.منم رفتم خونمون.
    اینم از سوتیه نوشین بلا و جوجه ناقلا

  6. #976
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    نقل قول نوشته شده توسط سینا2006
    با سلام
    خواهش میکنم
    شما هم حال دادی با سوتیات
    سوتی بعدس
    تو مغازه بودمداشتم یه مودم زولتریک می فروختم
    بعد از یه روز یاروه اومد گفت من اینو نمی خوام راکول بده من گفتم بابا الان این مودم خوبیه دیسکانتکت نمیشه خلاصه مخه طرفه به کار گرفتم
    بعد از این حرفا یارم هه گفت که این مودمصداش کمهو از این حرفا منم که تو کف توضیح دادن بودم گفتم نه بابا شما یه شب بیا خونمون تا صداشو بهت نشون بدم
    تا اینو گفتم دیدم وای چه سوتی ضایع ی دادم زشت شد اومدم درستش کنم گفتم نمی خواد شب بیان من شب میام
    اینو که دیگه گفتم یارو شد
    منم شدم
    دیدم حرف نزنم بهتره
    به همکارم گفتم بیا تو بهش بگو منم رفتم اون گوشه
    دل درد گرفتم از بس که خندیدم.یارو واست قاطی نکرددمت گرم کولاکی پسر

  7. #977
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام بر علما
    یه سوتی نوشتم که دختره منو با سوسک ترسوند.حالا اینو بخونین
    پسر عموم کفتر بازه.یه روز رفتم پیشش و گفتم به یه کفتر احتیاج دارم.گفت برای چی؟
    گفتم می خوام حال نوشین(همونی که از جوجه می ترسه)رو بگیرم.پسر عموم جوگیر شد
    گفت اصلا منم باهات میام.خلاصه رفتیم اونجا.با پدر و مادر نوشین احوالپرسی کردم.
    مادرش گفت تو اتاقشه.اتاقش 4در5 متره و پنجره هم نداره.منم گفتم یه حالی از این می گیرم
    که تو تاریخ بنویسن.منم سریع در اتاقو باز کردمو کفتر بیچاره رو انداختو اون تو و زود در رو بستم.
    جیغش رفت هوا.من و پسر عموم هم می خندیدیم.کلید اتاقش روی در و سمت ما بود.
    پسرعموم جوگیر شد در اتاقو قفل کرد.
    نوشین تا چند دقیقه فقط جیغ میزد و ما میخندیدیم.اخر گفت غلط کردم گ...... خوردم.ولم کنید.
    درو باز کردم دیدم داره گریه می کنه.
    تا منو دید یهو قاطی کرد و دنبالم کرد.منم رفتم تو کوچه و دیدم داره تو کوچه با تاپ و سرلخت منو تعقیب می کنه.
    منم با اخرین سرعت میدویدم.بدبخت خسته شد رفت خونه.منم رفتم خونمون.
    اینم از سوتیه نوشین بلا و جوجه ناقلا
    با سلام
    خدا بگم چیکارت کنه
    اخه این دخترا چه هیزمه تری بهت فروختن که این بلاهاترو سرش میاری
    شوخی بود ادامه بده منم اینقدر حال میکنم دخترا رو اذیت کنم البته بعضیاشونو

  8. #978
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    با عرض بخشش از پيشکسوتان سوتی ببخشید اگه سوتيم مسخره و طولانيست

    آقا سال پيش مدرسه ما يه اردويه زيارتی گذاشت بود باسه مشهد و فقط بچه هايه
    سر به زيرو ميبردن ما هم که ديگه ختم مسخره بازی و شرارت محض بودم اسمّون خط
    خورده بود 2 روز که مونده بود اينا برن مشهد مديره مدرسه امد پاچه خواری گفت
    فلانی بابات آشنا داره غذا حزرت رو برايه بچه ها بگيريد منم گفتم آره
    گفت پس بهش بگو باسه ما يه چند تا بليت بگيره بچه هارو ببريم يه غذا حضرت بهشون بديم
    منم جلويه بچه ها گفتم به من ربطی نداره مگه من ميخوام غذا بخورم خودتون بهش بگيد
    هيچی مديره جلويه بچه ها هم چپ چپ به ما نگاه کرد زنگ که خورد دوباره سرو کلش پيدا شد
    گفت به خاطر اين که نميبرمت اين کارا رو ميکنی منم گفتم خوب ما شاگرد اول کلاسيم
    گفت نيگاه کن يادت اردويه قبل چه بلايه سر ما اوردی (تو يه اردو من باعث شدم
    که ما رو از هتل بندازن بيرون اونم غزيش مفصله بعد ميگم) اما من يه فرصت بهت ميدم
    که قول بدی تو قتار فقط پيش خودم بيشينه و هيچ کار ازت سر نزنه اگه کاری بکنی خدا
    شاهده يه بليت برگشت ميگيرم برت ميگردونم آقا ما هم ذوق کرديمو گفتيم باشه
    آقا روز حرکت فرا رسيد ما هم همه چيزو اماده کرده بوديم با کلی نقشه
    شب که شده بود اين مديره ما زود کپشو گذاشتو خوابيد چند نفر اومدن دنبال ما
    و ما رفتيم يه کوپه ديگه که ديگه يه قليونی بکشيم ديگه همه وسايلی اورده بوديم
    که يه حاله اساسی تو کوپه بکنيم ديگه قليونو که بستيم اما سر روشن کردن ذغال
    چشتون روز بد نبينه مگه روشن ميشد ديگه داشت روشن ميشد که اين مديره نکبت
    از راه رسيد و در کوپه رو زد ما هم که همگه کوپ کرده بوديم حالا تو اون شرايت ذغال دسته من بودم
    که يدفعه در کوپه باز شد ذغال افتاد رويه پيرهنم ميديرمون آقا ذغالم داغ پيرهنش آتيش
    گرفت از يه طرف داش به من فهشه....... ميداد از يه طرفم حول کرده بود که من يه گنده
    ديگه هم زدم و پارچه ابو ريختم روش که ديگه ديونه شد عوض تشکر که از آتيش
    گرفتنش جلوگيری کرده بودم ما رو گرفت زير بار کتک منم يه دو سه تا خوردم از کوپه زدم بيرون
    همين که رسيديم مشهد يه بليت برگشت برام گرفتو برگردوندم

  9. #979
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط سینا2006
    با سلام
    خواهش میکنم
    شما هم حال دادی با سوتیات
    سوتی بعدس
    تو مغازه بودمداشتم یه مودم زولتریک می فروختم
    بعد از یه روز یاروه اومد گفت من اینو نمی خوام راکول بده من گفتم بابا الان این مودم خوبیه دیسکانتکت نمیشه خلاصه مخه طرفه به کار گرفتم
    بعد از این حرفا یارم هه گفت که این مودمصداش کمهو از این حرفا منم که تو کف توضیح دادن بودم گفتم نه بابا شما یه شب بیا خونمون تا صداشو بهت نشون بدم
    تا اینو گفتم دیدم وای چه سوتی ضایع ی دادم زشت شد اومدم درستش کنم گفتم نمی خواد شب بیان من شب میام
    اینو که دیگه گفتم یارو شد
    منم شدم
    دیدم حرف نزنم بهتره
    به همکارم گفتم بیا تو بهش بگو منم رفتم اون گوشه

    سينا جان خسته نباشي همين طور ادامه بدي اون شركت رو ورشكست ميكني با اين جنس فروختند

    مرسي

  10. #980
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام بر علما
    یه سوتی نوشتم که دختره منو با سوسک ترسوند.حالا اینو بخونین
    پسر عموم کفتر بازه.یه روز رفتم پیشش و گفتم به یه کفتر احتیاج دارم.گفت برای چی؟
    گفتم می خوام حال نوشین(همونی که از جوجه می ترسه)رو بگیرم.پسر عموم جوگیر شد
    گفت اصلا منم باهات میام.خلاصه رفتیم اونجا.با پدر و مادر نوشین احوالپرسی کردم.
    مادرش گفت تو اتاقشه.اتاقش 4در5 متره و پنجره هم نداره.منم گفتم یه حالی از این می گیرم
    که تو تاریخ بنویسن.منم سریع در اتاقو باز کردمو کفتر بیچاره رو انداختو اون تو و زود در رو بستم.
    جیغش رفت هوا.من و پسر عموم هم می خندیدیم.کلید اتاقش روی در و سمت ما بود.
    پسرعموم جوگیر شد در اتاقو قفل کرد.
    نوشین تا چند دقیقه فقط جیغ میزد و ما میخندیدیم.اخر گفت غلط کردم گ...... خوردم.ولم کنید.
    درو باز کردم دیدم داره گریه می کنه.
    تا منو دید یهو قاطی کرد و دنبالم کرد.منم رفتم تو کوچه و دیدم داره تو کوچه با تاپ و سرلخت منو تعقیب می کنه.
    منم با اخرین سرعت میدویدم.بدبخت خسته شد رفت خونه.منم رفتم خونمون.
    اینم از سوتیه نوشین بلا و جوجه ناقلا
    مرسي رفيق شما كه فقط در حال ضدحال ضد به خانم ها هستي جييييگر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •