امروز نقاشی کشیدیم یک خانه کوچللو با دودکشی بر آسمان که دودش بر هوا میپراکنیه!! وقتی در گوگل کلمه طنز را جست و جو میکنیم به این معنا از آن میرسیم :
طَنز، هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این "متناسبات" است.
طتز هنری است که اشتباهات یا جنبههای نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوهای خنده دار به چالش میکشد
اثری طنز مانند یک سریال طنز یا فیلم طنز اگرچه در ظاهر می خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می خشکاند و انسان را به تفکر وا میدارد. به همین خاطر در باره طنز گفته اند: «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.»
بله دوستان طنز به معنی لوده گری٬ دلقک بازی و خندیدن همینجوری نیست! کمتر کسی به معنای واقعی طنز توجه میکند! وگرنه فیلم بی سر و تهی مثل اخراجیها میلیاردی فروش نمیکرد! و سینما پر نمیشد از فیلمهای مهمل که به اسم طنز بیرون می آیند! فیلمهایی که پرفروشترین فیلم سال میشوند مانند پوپک و مش ماشالله!
اما در این اوضاع نفهمی روزگار آدمهای هنرمندی هم پیدا میشوند که معنای واقعی طنر را درک کنند مهران مدیری یکی از همان طنز پردازان هنرمندیست که میداند طنز چیست و چگونه باید اجرایش کرد٬او میداند که چگونه جوری مردم را بخنداند که در پس آن خنده تفکری هم باشد٬ تلخی هم باشد٬ چالشی هم باشد٬ معضلی هم باشد٬ حالا چه اجتماعی باشد چه سیاسی٬ البته از همه مهمتر به روز باشد حتی در دل ناکجا آبادی به اسم برره و یا در دل تاریخی نا نوشته از خاندان جهانگیر شاه دولو!
به خاطر همین است که میتوان مهران مدیری را بهترین طنز پرداز رسانه قلمداد کرد.

این روزها مجموعه جدید او به نام قهوه تلخ با آن همه حواشی که در پشتش بود سرانجام نه از تلوزیون بلکه از کلوپها سر در آورده! و این خود آزمونی سخت برای مدیری و گروهش است که به هر حال مخاطب باید برای دیدن اثرش هفته ای ۲۵۰۰ تومان کنار بگذارد البته اگر از این سریال خوشش بیاید و قصد دنبال کردنش را دشته باشد. با گذشت سه هفته از این نوع پخش به نظر میرسد که مدیری باز هم نمره قبولی را از آن خودکرده است دلیل اول این است که پس از پخش چندین مجموعه ی جذاب از او در تلویزیون حالا مدیری به جایی رسیده که هر اثر جدیدش دارای شخصیت است و حامیان خودش را دارد و دلیل دوم این است که این سریال دقیقا همان چیزیست که از او انتظار میرود یعنی او با هنرمندی خود ناهنجاریهای اجتماعی و به ویژه سیاسی این روزهای ما را در قالب مجموعه ای خنده دار به چالش کشیده است.بله شاید علت اصلی پخش نشدن این طنز همان به چالش کشیدن ناهنجاریهای به ویژه سیاسی این روزهای ما باشد نه مشکلات مالی!

از همان ابتدا اگر کمی بیشتر دقت کنیم و فقط دنبال خندیدن و قه قهه نباشیم متوجه طعنه ها و کنایه های تمسخر آمیز سیاسی میشویم مثل
اشتباه یا دروغ گوینده رادیو که طعنه ایست به دروغهای رسانه ی به اصطلاح ملی خودمان!
اون ۵ سالی که از صفحه ی تاریخ روزگار محو شد و در واقع دوران حکومت نا به سامان خاندان دولو بود دقیقا برابر همین ۵ سال حکومت این دولت نا به سامان است که در خواب نیما به عنوان ورطه هولناک یاد میشود!
اعتراف گیریه رییس نظمیه از نیما که بسیار هم خشن هست و طعنه ایست به شکنجه ها و اعتراف گیرهای کهریزکی :
«پدر سوخته ی یک لا قبا کدام پدرسوخته ای تو را اجیر کرده که تا زیز موی دماغ اعلا حضرت بروی نظم و امنیت بلاد را زیر سوال ببری و ما را بی کفایت جلوه دهی ها؟ مغور نیایی دمار از روزگارت در میارم؟»
«شما الا عصبانی هستید ولی اینطوریها هم نیست که بتونید من رو بزنید!»
«ما زدیم و شد!»
در قسمتی دیگر هر کدام از مقامات برای پوشاندن ضعفها و گندکاریهای خود در پی مقصر جلوه دادن دیگری بودند . رئیس نظمیه از ترس اینکه مبادا به خاطر ورود یک دزد به کم کاری متهم شود، دزد را جاسوسی می داند که باید مسئول اطلاعات را به خاطر وی مواخذه کرد. مسئول اطلاعات مسئول دربار را مقصر می داند و مسئول دربار رئیس آشپزخانه را و... و اتفاقا هر کدام با تهدید از دزد می خواهند که به جرمی غیر از آنچه که مسئولیتش متوجه آنان است، اعتراف کند.
بعد از هر شوخیه اعلاحضرت اول اقبال خان اعلام میکند قبله عالم مذاخ فرمودند و بعد همه مییخندند و این طعنه ای است به مزدوارنی که برای تملق نزد اربابشان پس از شنیدن جمله ای مانند« جسم ناقصی دارم» توسط مجلس گردانها سریعا به شکل هماهنگی گریه میکنند !
در جایی نیما یا مستشار الملک جدید به سراغ بی خودی الملک رییس اداره مستعمرات میرود:
شما رییس اداره مستعمرات هستید اما من یادم نمیاد که در طول تاریخ ما مستعمره ای داشته باشیم؟
حال که داریم.............
کجاست اون وقت؟.................
روسیه٬ عثمانی٬ فرانس٬ افریقا!
حتما والی دارید اونجا؟.......
.خیر.......
مالیت میگیرید؟........
خیر.......
نیروی نظامی دارید؟.......
خیر
بخشید شما اصولا به چه جایی میگید مستعمره؟..........
روسیه٬ عثمانی٬ فرانس٬ افریقا!
این هم کنایه ایست به اونهایی که ابرو بالا می اندازند و صیح تا شب توی توهم اینکه قدرت برتر جهان هستند سر میکنند و در حالی که کشورشان رو به نابودیست با این توهم یه دنیال برقراری عدالت در جهان یا گرفتن غرامت جنگ جهانی دوم هستند!
پیرمردی در فیلم هست که دائما به پشت سر خود نگاه میکند و فریاد میزند کیه؟.....کیه؟ که این هم تصویری کاریکاتور گونه از افرادیست که تصور میکنند دشمنی وجود دارد که همواره در حال نقشه کشیدن و سناریو سازی برای ضربه زدن به انها است!
در قسمت هشتم کنایه های سیاسی جدی تری مطرح میشود که نیازی به توضیح ندارد:
با رفتن شاه به سفر٬ مشاور اعظم مقداری پول بین مردم پخش میکند تا رعیت را به نفع خودش و پسرش که میخواهد شاه بشود تحریک کند و بعد رییس خزانه که متوجه این قضیه میشود دامبول یا ملیجک را به بازار میفرستد تا از مردم پول بگیرد و در نهایت رییس نظمیه با زدن رعیت به دنبال کنترل انهاست
دامبول مطرب شاه به بازار میرود و مرشد به او میگوید:
«وای به حال اونایی که تنبک مطربی در دست گرفتن و مجلس ظالم رو گرم کردن»
قرار است برای اعلا حضرت آش بپزند و دامبول از جاسوس دربار میخواهد با ایجاد تجمع ظاهرا خودجوش از مردم پول بگیرد .
نیما در جمعیت خطاب به دامبول:
پول آش پشت پا اعلا حضرتتونم اینا باید بدن؟
به بنده چه مربوطه این یک حرکت خودجوش مردمیه برای عرض ادب و احترام خدمت قبله عالم!
بله خودش جوشیده مشخصه!........
البته ما یکم شعله شو زیاد کردیم تا زودتر هم بجوشه
مقامات با هم درگیر میشوند و در این حین مشاور اعظم شاه میگوید:
بهتر ان است که افراد داموس خان(رییس خزانه) از رعیت پول بگیرند و بعد ما پول بدهیم تا رعیت خوش خوشانشان بشود حالا دست آخر کتکی را هم بخورند راضی خواهند بود
رییس اداره پیشمرگان همایونی: ببخشید ولی این کاملا اشتباهه من میگیم افراد داموس خان بیان پول بگیرن بعد این افراد ما بیان از سر شکم سیری اینا رو سیر بزنن بعدشم بچه های شما بیان به اینا پول بدن که اقلا اینا خوشحال برن خونشون!!
باور کنید ۵ دقیقه به این سکانس خندیدم اما بعد فکر کردم چقدر حال و روز این رعیت بدبخت که پول میدهد٬ پول میگیرد و کتک هم میخورد شبیه حال روز الان ماست . دقت کنید از ما هم به طور هدفمند مالیات میگیرند ٬ به طور هدفمند یارانه میدهند و در نهایت به طور هدفمند سرکویمان میکنند!
در کل هر یک از شخصیتهای خاندان دولو میتوانند تمثیلی از حکمرانان اکنون ما باشند. خودتان تصور میکنید جهانگیر شاه دولو که چون اراده کرده است بادمجان را میوه بنامد، بادمجان جزء میوه جات شده است! شبیه چه کسیست!؟