
نوشته شده توسط
javid_blogsky
والا امین جان تو قرار قبلی مثل اینکه شما نبودی چون یه چیزایی یادمه بچه ها منتظرت بودن منم که بودم انگار نبودم ! بیشترین کسی که با من صحبت کرد الفین بود( که من نمی دونم چرا همش فکر می کنم دلفینه اسمش) که فکر کنم یه بیست باری به من گفت دیگه چه خبر منم که نمی دونستم چی بگم !!! یعنی می خواستم یه چیزی بگم ولی خوب روم نمی شد واسه همین گفتم !!!!
من معمولا زود با همه قاطی می شم مخصوصا کسایی که اصلا نمی شناسم که اصولا بهم می گن چایی نخورده فامیل شدی از این حرفا ولی تو قرار که اون دفعه کسی ما رو تحویل نگرفت البته خوب همه مدیرن و درجه دار معلومه سرباز صفره تحویل نمی گیرن ! آدم هم می ترسه شوخی غار نشینی کنه با هاشون یه وقت بن شه یا اخراج !
به هر حال این بارم تقریبا صد در صد می آم ناظر بودن هم عالمی داره من اصولا از جمع های اینچنینی خوشم می آد شایدم با دوستم اومدم که تنها نباشم ! حداقل یکی باشه که بزنم تو سرش !