ناتانائیل ، آرزو مکن که حدا را جز در همه جا ، در جایی دیگر بیابی.
هر آفریننده نشانه ی خداوند است . اما هیچ آفریده ای نشاندهتده ی او نیست.
همین که آفریده ای نگاهمان را به خویش معطوف کند ، ما را ار راه آفریدگار باز می دارد.
ما همه می پنداریم که باید خدا را پیدا کنیم . اما افسوس که نمی دانیم در انتظار یافتن « او» دعاهایمان را به کدامین سو حواله کنیم.سرانجام به خود می گوییم که او در همه جا هست ... و بی هدف زانو می زنیم. . تو ناتانائیل ، به کسی مانند خواهی بود که برای هدایت خویش در پی نوری می رود که خود به دست دارد.
ای کاش اهمیت در نگاه تو باشد ، نه در آن چیزی که بدان می نگری .
دل بستگی نه ناتانائیل ، عشق! بی گمان می فهمی که این دو ، یکی نیستند. از بیم از دست دادن عشق بود که من گاه توانستم با غم ها ، دل تنگی ها و دردهایی بسازم که اگر جز این بود ، به آسانی دربرابرشان تاب نمی آوردم.
می گریم ، چوت بیش از این چیزی برای گفتن ندارم.
اعمال ما ، وابسته به ماست. هم چنان که روشنایی فسفر به فسفر. راست است که ما را می سوزاند، اما برایمان شکوه و درخشش به ارمغان می آورد.. و اگر جان ما ارزشی داشته باشد، برای این است که سخت تر از برخی جان های دیگر سوخته است.
زمان حال سرشار از آینده هاست. اما افسوس گذشته ای یگانه ، زمینه ساز آینده ای یگانه است!.
ناتانائیل ، کاش هیچ انتظاری در وجودت ، حتی رنگ هوس هم به خود نگیرد. بلکه تنها آمادگی برای پذیرش باشد. منتظر هر آنچه به سویت می آید، باش و جز آنچه به سویت می آید آرزو مکن.. تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود. در انتظار خدا بودن ، ناتانائیل ، یعنی در نیافتن این که او را هم اکنون در وجود خود داری ...
زیبا ترین چیزی که روی زمین یافته ام ، آه ناتانائیل ، گرسنگی من است .که همواره وفادار مانده ، به هر آن چه در انتظارش بوده است.
من بیش از این نمی توانم سپاس گزار خدا باشم که مرا آفریده است. همچنان که اگر وجود نداشتم ، نمی توانستم به سبب نبودنم، از او گله مند باشم.
ناتانائیل ، در کنار آنچه به تو ماننده است ، ممان. هرگز ممان. ناتانائیل ، همان که فضای پیرامونت رنگ تو را به خود گرفت یا تو به رنگ آن در آمدی ، دیگر سودی برایت نخواهد داشت. باید آن را ترک بگویی..
" مائده های زمینی "