متروکه های شهر ، پُر بود
از زوزه ی سگ های ولگرد
بر سقف هر خانه نشانی
از خاموشی ها ، خستگی ، درد
باران گلویش بسته می شد
از بغض های بی سرانجام
یا ردپای کودکانی
پای برهنه بر سرِ بام
متروکه های شهر ، پُر بود
از زوزه ی سگ های ولگرد
بر سقف هر خانه نشانی
از خاموشی ها ، خستگی ، درد
باران گلویش بسته می شد
از بغض های بی سرانجام
یا ردپای کودکانی
پای برهنه بر سرِ بام
من چرا دل به تو دادم که دلم مي شکني
يا چه کردم که نگه باز به من مي نکني
چشم رضا و مرحمت بر همه باز مي کني
چون که به بخت ما رسد اين همه ناز مي کني
سلام
دوستان
ما که عملا درسامون تموم شد
فعلا هم بیکاریم در خدمت شما
فرانک خانوم از وقتی همکار شدی کمتر میای مشاعره؟نه؟
یک روز می بینی تو را نازک تر از گل زاد
با خون دل پرورد
روز دگر پژمرده و پرپر کرد !
آنگاه
خاکت را به دست باد صحرا داد !
Last edited by S.A.R.A; 16-06-2007 at 18:02.
دل به آواز بنان بسپار کز کار جهان
نیست خوش تر هیچ کار از (( یاد یار مهربان ))
Last edited by S.A.R.A; 16-06-2007 at 18:06.
نمی توانستم دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه بر می خاست
و یاسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت ، با دلم می گفت
" نگاه کن
تو هیچ گاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی ."
Last edited by S.A.R.A; 16-06-2007 at 18:11.
يا بخت من طريق مروت فروگراشت
يا او به شاهراه طريقت گرر نكرد
Last edited by mohammad99; 16-06-2007 at 18:22.
دوید مادر و در چشمهای او نگریست
- «سلام...» بعد در آن بازوان خسته گریست
که تشنه است کویری که در تنش دارد
که هفت سال و دو ماهست که عطش دارد
سلام اقا محمد
سلام
تبریک
همکار شدی
ما که درسام تموم شد و دیگه در خدمتیم
ديوان عشقت را جايي نظر افتادست
کانجا نتواند رفت انديشه دانايي
مرسی از تبریکت
چه خوب
یکی را دوست میدارم …آری ، او همان مهتاب روشن بخش شبهای من است …
قلبم او را دوست میدارد و من هم تسلیم احساست پاک قلبم میباشم
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقيا
آن جام جان افزاي را برريز بر جان ساقيا
بر دست من نه جام جان اي دستگير عاشقان
دور از لب بيگانگان پيش آر پنهان ساقيا
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)