درختیست مرد کرم باردار....................وزو بگذری هیزم کوهسار
حطب را اگر تیشه بر پی زنند....................درخت برومند را کی زنند
درختیست مرد کرم باردار....................وزو بگذری هیزم کوهسار
حطب را اگر تیشه بر پی زنند....................درخت برومند را کی زنند
در هفته های دور و نزدیک
وقتی که تنها می دویدم
دستی به عکسی خاک خورده
آهسته با غم می کشیدم
من ساقیم به محفل سرمستان
تا کی ز درد عشق سخن گویی
گر بوسه خواهی از لب من بستان
عشق تو همچو پرتو مهتابست
تشنگی امید
به دلکدهٔ چشمانش بردم
با جرعه ای سیراب شوم
با بیحساب دلها صف کشیدم
هزار هزار دل
قطار قطار دل
هر دلی دیدم تشنه
هم واله هم سر گشته
بسیار زیباست
ممنون
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد
در یک اطاق گِرد نشسته مرد یک گوشه مثل بچه آدم که...
امّا اطاق گوشه ندارد که! تف می کند تفاله جانش را
با عشق و مرگ و فلسفه و فریاد با خون و اشک و وسوسه و پوچی
یک قصّه ساخته ست مگر شاید ساکت کند دل نگرانش را
فریاد می زند همه خود را در این ترانه های غبارآلود
با اینکه اهل شهر نمی دانند معنای واژه های زبانش را
امروز می رود به دیاری دور مردی که خوابهای بدی می دید
و صفحه ای سیاه به نام مرگ پر می کند تمام جهانش را
مرسی مهرداد جان
شما هم امیدوارم زودتر سرت خلوت شه بیای شعرای قشنگتو بذاری تا همه مون استفاده کنیم![]()
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
هرکه عاشق شد منت از صد يار ميبايد کشيد
بهر يک گل منت از صد خار ميبايد کشيد
من به مرگم راضيم اما نمی ايد اجل
بخت بد بين از اجل هم ناز ميبايد کشيد
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)