تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 96 از 109 اولاول ... 46869293949596979899100106 ... آخرآخر
نمايش نتايج 951 به 960 از 1081

نام تاپيک: میزگرد علمی-فلسفی

  1. #951
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    نه این قضیه مطلق و کلی و دائمی نیست
    اما بالاخره طبیعت انسان و محصول عقل انسان یعنی علم و دانش اینکه نسبت به گستره ی اطلاعاتی که بدست میاره کاملتر میشه اما بالاخره توو هر زمانی قابل استناد تر و اجرایی تر از خیلی از عقیده هاست و این موضوع رو میتونید در تمام طول تاریخ بشری ببینید
    قسمت دوم حرفاتون رو نفهمیدم
    لطفا دوباره تایپ کنید و فونتتون رو هم عوض نکنید
    تاجایی که یادمه شما ازاسپرینگ عزیز درمورد الصاق قالب PDFکتاب علم وفلسفه دکترسروش تشکرکرده بودین واحتمالادانلودش کردی. اگرهنوزنخوندیش بخون. اگرخوندی وقبولش نداری پس حرفای منم برات بی اثره چون آدم باسوادی نیستم.رشدعلمی الزاما رشدعقلی نمیاره مفاهیم ماهوی وفلسفی ومنطقی ای که موردبهره برداری عقل قرار میگیرن چه ازنظر تصوروچه ازنظر شیوه بکارگیری درهمه علوم یکسان نیست وحتی درعلوم طبیعی . چرا که این مفاهیم صرفایک مفهوم ذهنی یایک تصورذهنی هستندودرخارج ذهن تشخص وعینیت ندارند. مثلامفهوم کلی نشانه یامرآت امورخارجی نیست زیرا اشیاواشخاص بصورت شخصی موجودبوده وباوصف کلیت تحقق نمی یابند این وصف فقط درامورذهنی بکارمیره.
    والبته همین مفهوم ازنظرحیثیت وجودآنهادرذهن به دو دسته تقسیم میشن. گاهی حدودماهوی مفاهیم رو مشخص میکنن ودرواقع یک قالب یکسان برای این مفاهیم هستند ودیگری منوط به دیدگاه خاصی ست که عقل به انهادارد هرچندعروضشان مختلف باشد. مثلاعلت میتواند مجرد یامادی باشد اما کافیست وجوددیگری برآن متوقف باشدتاآنرا علت بخوانیم.بنابراین یکی از مواردخطایی که درشناخت عقلی ممکن است، به مساله شناخت وبکارگیری همین مفاهیم مربوط میشود.
    البته مسایل مربوط به اشتراکات لفظی ومعنوی روهم بایدبهش اضافه کنیم چراکه بعضیهابخاطرپیوندعمیق لفظ ومفهوم، این مفاهیم رو لفظ قلمدادکردن و...

    تذکرخوبی بود. مرسی. امروز نمیتونم ولی اصلاحش میکنم. فکرمیکنم اگرکسی کتاب منطق وفلسفه دبیرستانی رو بخونه میتونه این مطالبو بفهمه البته قصدجسارت به شمارو ندارم من خودم دبیرستان ریاضی خوندم ولی به توصیه دوستم باهمین کتابای دبیرستانی مطالعه رو شروع کردم.نه اینکه ارتباط ندارن به قول ارشمیدوس هیچ علمی بهترازهندسه ذهن ماروبرای علوم عقلی پرورش نمیده چراکه ساختارذهن انسان هندسیه وبرمبنای تصاویرکارمیکنه. دراولین لحظه تصورذهنی شماهیچوقت بجای شکل سیب کلمه سیب رو تصورنمیکنی ومنظورازعلم درنظراهل منطق همین تصورات ذهنیه ساده اس.
    درموردقسمت دوم هدفم این بود که بگم عقل گرایی چه درشرق وچه درغرب همواره موردهجوم بوده وبطورنمونه جوابهایی رو که به سه گروه عمده منتقدین ارزشهای شناخت عقلانی یعنی سوفیستها،شک گرایان ونسبی گریان داده شده بود رو عنوان کردم.
    ذهن ماشبیه رایانه میمونه باهمون واحدهای ورودی، پردازنده وخروجی. این خطاهایی که صحبت شدبیشتر به واحدورودی وبعضا پردازش مرکزی مربوط میشن. والبته خطادرشناسوندن محصولات عقلی به واحدخروجی مربوط میشن وهمینطور تغایروحتی تناقض بین جهان بینی وایدئولوژی برخی ازمتفکرین واندیشمندان درهمینجا نهفته ست. بخاطرهمینم قدمابین فیلسوف ودانشمندعلم فلسفه تفاوت قائل بودن. البته اینم اینجا بگم چون ازنظرخودم خیلی مهمه وفکرکنم منظورتوام بوده اینه که قواعدوقوانین واصول موضوعه ومتداولی که توجیه میشن همیشه بامذهب یاعقل توجیه نمیشن بلکه با مسایل جامعه شناختی یا حتی شخصیت اجتماعی افراد، بنیادهای فرهنگی ویا عرف وعادات رایج و... توجیه میشن. این بهره گیری درمکاتب وسپس دربنیادهای عالی کشورهای دنیا مشهوده بنابراین باروری اندیشه های ماست که به بهبودبنیادهای سیاسی اجتماعی بهترین کمک رو میکنه. مثلاماده244ق.م عنوان میکنه که الفاظ عقودمحمول است برمعانی عرفیه. پس قاضی درتفسیر قردادبه عرف مراجعه میکنه. ویادربرخی جرائم قانونگزار قاضی رو به حالات وخصوصیات مجرم درتعیین مجازات ارشادنموده و... البته به برخی ازآراء صادره ازمحاکم میشه اشاره که فرصت نیست. امیدوارم شایستگی مباحث علمی رو دست کم نگیریم وبه کاربرانی که گفتگوهای مارو مشاهده میکنن بیشترازهمیشه توجه کنیم. تشکرازتذکرشماهم بهمین جهت بود. منم امیدوارم تنبلی نکنم وبتونم کمکی به مباحث بکنم ولی همیشه مطالبو خوندم وبرام آموزنده بوده این حرفم تعریف وتعارف نیست و واقعیته.
    Last edited by a@s; 11-10-2011 at 09:18.

  2. #952
    داره خودمونی میشه legend.seeker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    پست ها
    51

    پيش فرض

    مثلاعلت میتواند مجرد یامادی باشد اما کافیست وجوددیگری برآن متوقف باشدتاآنرا علت بخوانیم.بنابراین یکی از مواردخطایی که درشناخت عقلی ممکن است، به مساله شناخت وبکارگیری همین مفاهیم مربوط میشود.
    میشه شفاف تر و ملموس تر این قسمت رو توضیح بدبد؟


    مثلامفهوم کلی نشانه یامرآت امورخارجی نیست زیرا اشیاواشخاص بصورت شخصی موجودبوده وباوصف کلیت تحقق نمی یابند این وصف فقط درامورذهنی بکارمیره..
    یامرآت رو میشه توضیح بدبد
    تو فرهنگ دهخدا معنیش اینه
    امرات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مرت . دشتهای بی گیاه . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به مرت شود

    تو این جمله چه معنی میده


    دوست عزیز در فلسفه باید لغاتی استفاده کرد که شفاف باشه دو پهلو نباشه قواعد تعریف رو رعایت بفرمایید و به زبان فارسی توضیح بدید نه عربی که همه بفهمن
    Last edited by legend.seeker; 03-10-2011 at 14:11.

  3. #953
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    تاجایی که یادمه شما ازاسپرینگ عزیز درمورد الصاق قالب PDFکتاب علم وفلسفه دکترسروش تشکرکرده بودین واحتمالادانلودش کردی. اگرهنوزنخوندیش بخون. اگرخوندی وقبولش نداری پس حرفای منم برات بی اثره چون آدم باسوادی نیستم.رشدعلمی الزاما رشدعقلی نمیاره مفاهیم ماهوی وفلسفی ومنطقی ای که موردبهره برداری عقل قرار میگیرن چه ازنظر تصوروچه ازنظر شیوه بکارگیری درهمه علوم یکسان نیست وحتی درعلوم طبیعی . چرا که این مفاهیم صرفایک مفهوم ذهنی یایک تصورذهنی هستندودرخارج ذهن تشخص وعینیت ندارند. مثلامفهوم کلی نشانه یامرآت امورخارجی نیست زیرا اشیاواشخاص بصورت شخصی موجودبوده وباوصف کلیت تحقق نمی یابند این وصف فقط درامورذهنی بکارمیره.
    والبته همین مفهوم ازنظرحیثیت وجودآنهادرذهن به دو دسته تقسیم میشن. گاهی حدودماهوی مفاهیم رو مشخص میکنن ودرواقع یک قالب یکسان برای این مفاهیم هستند ودیگری منوط به دیدگاه خاصی ست که عقل به انهادارد هرچندعروضشان مختلف باشد. مثلاعلت میتواند مجرد یامادی باشد اما کافیست وجوددیگری برآن متوقف باشدتاآنرا علت بخوانیم.بنابراین یکی از مواردخطایی که درشناخت عقلی ممکن است، به مساله شناخت وبکارگیری همین مفاهیم مربوط میشود.
    البته مسایل مربوط به اشتراکات لفظی ومعنوی روهم بایدبهش اضافه کنیم چراکه بعضیهابخاطرپیوندعمیق لفظ ومفهوم، این مفاهیم رو لفظ قلمدادکردن و...

    تذکرخوبی بود. مرسی. امروز نمیتونم ولی اصلاحش میکنم. فکرمیکنم اگرکسی کتاب منطق وفلسفه دبیرستانی رو بخونه میتونه این مطالبو بفهمه البته قصدجسارت به شمارو ندارم من خودم دبیرستان ریاضی خوندم ولی به توصیه دوستم باهمین کتابای دبیرستانی مطالعه رو شروع کردم.نه اینکه ارتباط ندارن به قول ارشمیدوس هیچ علمی بهترازهندسه ذهن ماروبرای علوم عقلی پرورش نمیده چراکه ساختارذهن انسان هندسیه وبرمبنای تصاویرکارمیکنه. دراولین لحظه تصورذهنی شماهیچوقت بجای شکل سیب کلمه سیب رو تصورنمیکنی ومنظورازعلم درنظراهل منطق همین تصورات ذهنیه ساده اس.
    درموردقسمت دوم هدفم این بود که بگم عقل گرایی چه درشرق وچه درغرب همواره موردهجوم بوده وبطورنمونه جوابهایی رو که به سه گروه عمده منتقدین ارزشهای شناخت عقلانی یعنی سوفیستها،شک گرایان ونسبی گریان داده شده بود رو عنوان کردم.
    البته غزالی بخاطر کاهای غیرشرعیه بوعلی مثل تشریح بدن انسان این مطالبوعنوان کرده ضمن اینکه برخلاف شیعه جعفری که قبلا نص صریحشوگفته بودم سایرمذاهب اسلامی عقل رو قبول ندارن واین مطلب بعلاوه ی سایرمنازعات این شکلی همیشه به فرهنگوتمدن ماایرانی ها ضربه زده. امیدوارم ماها یعنی همه جوونای این مملکت که حقیقتا تشنه علم وهنروصنعتن دچارچنین بلاهت هایی نشیم.این حرفم شعاردادن نیست یااینکه دچارتوهم شده باشم بلکه صرفا برخاسته ازنیت خیریه که نسبت به مردمم دارم چون متاسفانه ماایرنی ها همین نیت خیره که نسبت بهم نداریم.
    ذهن ماشبیه رایانه میمونه باهمون واحدهای ورودی، پردازنده وخروجی. این خطاهایی که صحبت شدبیشتر به واحدورودی وبعضا پردازش مرکزی مربوط میشن. والبته خطادرشناسوندن محصولات عقلی به واحدخروجی مربوط میشن وهمینطور تغایروحتی تناقض بین جهان بینی وایدئولوژی برخی ازمتفکرین واندیشمندان درهمینجا نهفته ست. بخاطرهمینم قدمابین فیلسوف ودانشمندعلم فلسفه تفاوت قائل بودن. البته اینم اینجا بگم چون ازنظرخودم خیلی مهمه وفکرکنم منظورتوام بوده اینه که قواعدوقوانین واصول موضوعه ومتداولی که توجیه میشن همیشه بامذهب یاعقل توجیه نمیشن بلکه با مسایل جامعه شناختی یا حتی شخصیت اجتماعی افراد، بنیادهای فرهنگی ویا عرف وعادات رایج و... توجیه میشن. این بهره گیری درمکاتب وسپس دربنیادهای عالی کشورهای دنیا مشهوده بنابراین باروری اندیشه های ماست که به بهبودبنیادهای سیاسی اجتماعی بهترین کمک رو میکنه. مثلاماده244ق.م عنوان میکنه که الفاظ عقودمحمول است برمعانی عرفیه. پس قاضی درتفسیر قردادبه عرف مراجعه میکنه. ویادربرخی جرائم قانونگزار قاضی رو به حالات وخصوصیات مجرم درتعیین مجازات ارشادنموده ومن فکرمیکنم باادامه این روند میتونیم امیدهای بیشتری به دست بیاریم. البته به برخی ازآراء صادره ازمحاکم میشه اشاره که فرصت نیست. امیدوارم شایستگی مباحث علمی رو دست کم نگیریم وبه کاربرانی که گفتگوهای مارو مشاهده میکنن بیشترازهمیشه توجه کنیم. تشکرازتذکرشماهم بهمین جهت بود. یادحرفه مرحوم شریعتی افتادم که گفت اگه رودیواربنویسی مار فقط اونی بتونه بخونه حرفتو میفهمه ولی اگه شکل مارو بکشی همه حرفتو میفهمن. منم امیدوارم تنبلی نکنم وبتونم کمکی به تاپیک بکنم ولی همیشه مطالبو خوندم وبرام آموزنده بوده این حرفم تعریف وتعارف نیست و واقعیته.
    میشه خلاصه تر تایپ کنید و با فونت پیش فرض
    مر13+13+6

  4. #954
    داره خودمونی میشه legend.seeker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    پست ها
    51

    پيش فرض

    اگه دوستان اینجوری بحث کنن خیلی مفید تر گذاره بندی کنید مفروضات و نتیجه ای که می خوا هید بگیرید از مفروضاتتون

    فرض 1
    فرض2
    و

    نتیجه

    انشاء مانند مطلب ننویسید لطفا

  5. #955
    داره خودمونی میشه MostafaMohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    ارهحشیب، ارسبر
    پست ها
    180

    14

    بیایید فرض را بر این بگذاریم که برهان علیت درست باشد و هر چیزی علتی دارد که آن علت هم خود معلول علتی دیگر است و سرچشمه همه این زنجیره های علت و معلولی به چیزی ختم می شود به نام علت العلل. فرض کنیم علت العلل هم همان خدا است.
    تعریف به کل غلط
    ادعای غلط بودن یک حرف که به خودی خود ارزش منطقی نداره، حداقل ادعا کنید درست اش چی میشه.
    من اون سوال رو خونده بودم, به سوال کننده توصیه میکنم خودش یه بار دیگه سوالش ر بخونه اگه خودش متوجه شده چی پرسیده واسه ما هم توضیح بده
    danial_848 من به توصیه شما عمل کردم و یک بار دیگه مسئله ام رو خوندم و خودم متوجه شدم چی گفتم ولی چون بعضی مواقع پیش میاد آدم یک چیزی بگه و برای خودش مفهوم باشه برای دیگران مبهم، از یه شخص ثالتی که اتفاقی در منزل ما مهمان است و هیچ ایده ای از موضوع بحث ما هم ندارد خواستم تا اون مسئله رو بخونه و اگه ابهامی درش میبینه بگه، ایشون هم ادعا کرد که منظور جملات رو می فهه و ابهامی نمی بینه، من همچنان ازش خواستم نظرش رو درباره سوال بگه و ایشون نظرش رو هم گفت و من با شنیدن نظرش اطمینان حاصل کردم که ایشون کاملا منظور مسئله رو فهمیده.
    خلاصه اینکه من تلاش کردم ابهامات مسئله خودم رو بفهمم ولی نتونستم، میشه راهنمایی ام کنید که دقیقا از کدوم قسمت اش به بعد مسئله گنگ شده و دیگران متوجه نمی شوند؟ اینطوری من بهتر می تونم ابهامات رو واضح کنم تا بشینم و هر قسمت سوال رو دانه به دانه توضیح بدم.
    من منظورم این بود که سوال رو احتمالا اشتباه کردی و می خواستی یه چیز دیگه بپرسی. جواب این سوال میشه سلام کردن ما.
    [از اینجا به بعد من اسم اون چیز رو میزارم روبات تا راحت تر بشه تصورش کرد]
    حالا فرض کنید یک روز صبح عصبانی می شوید و شروع می کنید به فحش دادن به اون روبات و اون هم شروع می کنه به فحش دادن به شما. اگر این فرضیات رو یک سیستم بسته در نظر بگیریم (فقط برای اینکه ذهن مان به چیزهای بی تاثیر دیگر منحرف نشود) علت این فحش و فحش کاری همان، اولین فحش ما است، مگرنه؟
    حالا اگر ما در واکنش به فحش اون روبات، باز هم فحش بدهیم و اون روبات هم فحشی در پاسخ به ما بدهد، این فحش و فحش کاری ادامه پیدا کند، ادامه پیدا کردن این فحش و فحش کاری هم خود یک معلول جدید است؟
    یا ادامه پیدا کردن این فحش و فحش کاری را می توان به تعداد بار های تکرار آن تقسیم کرد و علت هر بار اتفاق افتادن آن مثل همیشه فحش ما است؟

  6. 3 کاربر از MostafaMohammadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #956
    داره خودمونی میشه MostafaMohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    ارهحشیب، ارسبر
    پست ها
    180

    پيش فرض

    درود.

    تردید دارم اونچه که خواهم نوشت، پاسخ پرسش شما باشه، ولی حداقل سبب میشه توضیح احتمالی تکمیلی تون، سوال مسئله رو روشن‎تر کنه.

    سازنده‎ی این چیز، سازوکاری درونش گذاشته که در برابر تغییری بیرونی با عنوان انتشار موجی صوتی با فرکانس‎های صوت‎های سلام، خداحافظ و فحش تغییری به همون صورت رو ایجاد می‎کنه. در مثالی که شما زدید زنجیره‎ی ساده‎ای از علت‎ها به این شرح می‎تونه باشه: بیدار شدن من -> سلام کردن -> دریافت امواج صوتی توسط گیرنده‎ی اون چیز -> تشخیص این موج توسط شاید یه ترانزیستور ---> ... تا انتها.

    خب، حالا، پیچیدگی، ابهام، اشکال یا تضاد این پرسش با مفهوم علت، معلول، علت نخستین یا چنین چیزهایی چیه؟! من نمی‎دونم! شما شرح دهید.
    موافقید "بیدار شدن شما" رو از این زنجیره حذف کنیم؟
    فرض کنید شما هر روز برای رفتن به سر کار سوار اتوبوس می شید و یک روزی جیب شما را در اتوبوس میزنند، اگر یک نفر آن روز از شما بپرسد چرا پول ندارید، شما نمی گویید چون امروز به سر کار آمدم. یا مثلا هیچ وقت پیش خودتان نمی گویید اگر آن روز به سر کار نمی رفتم جیب ام را در اتوبوس نمیزدند.
    قبول؟

  8. 3 کاربر از MostafaMohammadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #957
    داره خودمونی میشه MostafaMohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    ارهحشیب، ارسبر
    پست ها
    180

    پيش فرض

    درمورد عقل گرایی همین قضیه كه هیچ قضیه‏اى بطور مطلق صحیح نیست آیا مطلق و كلى و دائمیه؟‏یا نسبى و جزئى و موقت .اگر همیشه و در همه موارد و بدون هیچ قید و شرطى صادقه پس دست كم یك قضیه مطلق و كلى و دائمى ثابت مى‏شه که حرف شمارونقض میکنه و اگرم خود این علم هم نسبى است معنایش این است كه در بعضى از موارد صحیح نیست و ناچار موردى كه این قضیه درباره آن صدق نمى‏كنه قضیه‏اى مطلق و كلى و دائمیه.
    اینکه هیچ قضیه ای به طور مطلق صحیح نیست یک نظری است در شک گرایی مطلق، اگر قبول کنید که شک گرایی مطلق در کنار شک گرایی محدود، خود زیر مجموعه است از عقل گرایی، قبول خواهید کرد که این نظر رو نمیشه عقل گراییان تعمیم داد.
    خود من به شخصه فکر می کنم، نه اینکه هیچ چیزی به طور مطلق صحیح نباشد (یا حقیقت نداشته باشد)، بلکه فکر می کنم ممکن است ما در دانش مون به یک چیزهایی دست پیدا کرده باشیم که به طور مطلق صحیح باشند (یا حقیقت داشته باشند) ولی تجربه نشان می دهد بعضی از چیزهایی که ما قبلا آن را حقیقت می پنداشتیم، امروزه رد شده اند و ممکن است بعضی از چیزهایی که ما حالا حقیقت می پنداریم، فردا روز رد بشه. پس بهترین کار این است که همیشه نه تنها نسبت به گزاره ها شکاک باشیم و سعی در تبدیل کردن آنها به قضیه کنیم، بلکه اصول و قضایا را هم مطلق ندانیم و احتمال رد آنها را هم بدهیم.


    علم و آگاهى هر كسى از خودش به عنوان یك موجود درك كننده علمى است غیر قابل انكار و حتى سوفیستهایى كه مقیاس هر چیزى را انسان دانسته‏اند وجود خود انسان را انكار نكرده‏اند و منكر آگاهى وى از خودش نشده‏اند .
    و به همین دلیل است كه وجود شك و گمان خودمان قابل انكار نیست و هیچ كس نمى‏تواند ادعا كند كه از شك خودش آگاه نیست و در وجود شكش هم شك دارد . مگر مغرض یابیمارباشد.علم هر كس به وجود خودش و به قواى نفسانى و احساسات و عواطف و سایر حالات روانى و به فعلى كه بى واسطه از نفس صادر مى‏شود مانند تصمیم و اراده حضورى است .
    یک نفر می تواند به وجود داشتن خودش شک کند و این علم نیز حصولی است (ناشی از دیده ها و مفاهیم ذهنی نسبت به اشیا است) نه حضوری، به این صورت که مثلا:
    1. من ادعا می کنم که جهان محصول فکر من است و وجود خارجی ندارد، تمام شما فکر می کنید وجود دارید چون من شما رو تصور کرده ام و طوری تصور کرده ام که اینطور فکر می کنید.
    2. فرض کنید تمام دنیا و مادر شما قرار می کنند که بعد از به دنیا آمدن شما، شما را نادیده بگیرند، به طوری که هیچ کس سعی نکند تاثیری از حرکات شما بگیرد یا تاثیری بر حرکات شما بگذارد و اگر هم شما سعی کردید تغییری ایجاد کنید دیگران طوری رفتار کنند که این تغییر طبیعی بوده است و متوجه شما نشده اند. شاید همیشه به وجود داشتن خودتان شک داشته باشید ولی شما نمی توانید به وجود خودتان مطمئن باشید.
    3. اگر علم حضوری غیر از علم حصولی است و هیچ مفهوم و ماهیتی ندارد، پس علم هرکسی به خودش چیست؟ اصلا خودش چیست و از کجا مطمئن است مثلا فلان چیز خودش نیست، غیر خودش چیست و از کجا می داند که خودش مثلا جزئی از فلان چیز نیست؟ اصلا خودش در علم حضوری چه معنی دارد قبل از اینکه علم حصولی داشته باشیم.
    پس همین استدلال مستلزم اعتراف به وجود چندین علم است و با این وصف چگونه مى‏توان امكان علم را مطلقا انكار كرد و یا حتى در وقوع آن تشكیك نمود .
    همین که ماعقل را باعقل بسنجیم دلیل اعتبارعقل است واثبات اینکه عقل میتونه ماورالطبیعه رو درک کنه یانه به هستی شناسی برمیگرده واینکه محدوده واقیات معتبر را مشخص کنیم.
    ببخشیدمن بخاطرکمبودوقت مطالب روکپی پیست کردم چندان متناسب صحبتهای شمانبود.
    اینطور نیست که اگر کسی عقل را با عقل رد کند نشانه اعتبار عقل باشد، این عمل نوعی برهان خلف است که در آن شما موقتا فرضیات را قبول می کنید و با آنها به نتیجه ای میرسید که با فرضیات تناقض داشته باشند و باز می گردید و می گویید پس فرضیات غلط است.

  10. 3 کاربر از MostafaMohammadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #958
    داره خودمونی میشه MostafaMohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    ارهحشیب، ارسبر
    پست ها
    180

    پيش فرض

    تاجایی که یادمه شما ازاسپرینگ عزیز درمورد الصاق قالب PDFکتاب علم وفلسفه دکترسروش تشکرکرده بودین واحتمالادانلودش کردی. اگرهنوزنخوندیش بخون. اگرخوندی وقبولش نداری پس حرفای منم برات بی اثره چون آدم باسوادی نیستم.رشدعلمی الزاما رشدعقلی نمیاره مفاهیم ماهوی وفلسفی ومنطقی ای که موردبهره برداری عقل قرار میگیرن چه ازنظر تصوروچه ازنظر شیوه بکارگیری درهمه علوم یکسان نیست وحتی درعلوم طبیعی . چرا که این مفاهیم صرفایک مفهوم ذهنی یایک تصورذهنی هستندودرخارج ذهن تشخص وعینیت ندارند. مثلامفهوم کلی نشانه یامرآت امورخارجی نیست زیرا اشیاواشخاص بصورت شخصی موجودبوده وباوصف کلیت تحقق نمی یابند این وصف فقط درامورذهنی بکارمیره.
    یامرآت رو میشه توضیح بدبد
    تو فرهنگ دهخدا معنیش اینه
    امرات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مرت . دشتهای بی گیاه . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به مرت شود
    تو این جمله چه معنی میده
    دوست عزیز در فلسفه باید لغاتی استفاده کرد که شفاف باشه دو پهلو نباشه قواعد تعریف رو رعایت بفرمایید و به زبان فارسی توضیح بدید نه عربی که همه بفهمن
    مرآت یعنی آینه، چیزی که از آن برای نشان دادن حقیقت استفاده می کنند. در علم حضوری چون مفاهیم و ماهیت ها وجود ندارند از چیزهای نمادین و آینه برای انتقال حقایق به ذهن مخاطب استفاده می کنند.
    جمله رو اینطوری بخون:
    مثلا مفهوم کلی نشانه یا مرآتِ اموری خارجی نیست، زیرا اشیا و اشخاص به صورت شخصی موجود بوده و با وصف کلیت تحقق نمی یابند، ای وصف فقط در امور ذهنی به کار میره.
    Last edited by MostafaMohammadi; 04-10-2011 at 02:05.

  12. 3 کاربر از MostafaMohammadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #959
    داره خودمونی میشه legend.seeker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    پست ها
    51

    پيش فرض

    درمورد علم حضوری وعلم حصولی یه تعریفی که دیدم این بود
    میان عالم و معلوم یا واسطه ای در کار است یا نیست. اگر واسطه ای موجود باشد، علم حصولی است و در غیر این صورت حضوری خواهد بود.

    سوال من اینه مگه میشه واسطه ای در کار نباشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دست کم مغز خودش یه واسطه
    مثلا درد کشیدن با استفاده از سیستم عصبی به مغز میرسه

    ایا علم حضوری همون مسایل ذهنی و علم حضوری عینیت؟
    اعتبار عینیت خیلی بیشتر از ذهنیت
    چه چالشی برای عقل گرایی ایجاد میکنن؟؟؟
    Last edited by legend.seeker; 04-10-2011 at 10:23.

  14. این کاربر از legend.seeker بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  15. #960
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    1,044

    پيش فرض

    حالا فرض کنید یک روز صبح عصبانی می شوید و شروع می کنید به فحش دادن به اون روبات و اون هم شروع می کنه به فحش دادن به شما. اگر این فرضیات رو یک سیستم بسته در نظر بگیریم (فقط برای اینکه ذهن مان به چیزهای بی تاثیر دیگر منحرف نشود) علت این فحش و فحش کاری همان، اولین فحش ما است، مگرنه؟
    نه. بلکه علت العللش اولین فحش هست
    حالا اگر ما در واکنش به فحش اون روبات، باز هم فحش بدهیم و اون روبات هم فحشی در پاسخ به ما بدهد، این فحش و فحش کاری ادامه پیدا کند، ادامه پیدا کردن این فحش و فحش کاری هم خود یک معلول جدید است؟
    یا ادامه پیدا کردن این فحش و فحش کاری را می توان به تعداد بار های تکرار آن تقسیم کرد و علت هر بار اتفاق افتادن آن مثل همیشه فحش ما است؟
    (مثال بهتر از فحش کاری به ذهنت نرسید؟!!)
    هیچکدام! جوابت تو سوالت بود! هر فحشی که این وسط داده میشه علتش فحش قبلیه، حالا علت العللش رو اگه میخوای بپرسی چیه، میشه فحش اول

  16. این کاربر از danial_848 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •