تاجایی که یادمه شما ازاسپرینگ عزیز درمورد الصاق قالب PDFکتاب علم وفلسفه دکترسروش تشکرکرده بودین واحتمالادانلودش کردی. اگرهنوزنخوندیش بخون. اگرخوندی وقبولش نداری پس حرفای منم برات بی اثره چون آدم باسوادی نیستم.رشدعلمی الزاما رشدعقلی نمیاره مفاهیم ماهوی وفلسفی ومنطقی ای که موردبهره برداری عقل قرار میگیرن چه ازنظر تصوروچه ازنظر شیوه بکارگیری درهمه علوم یکسان نیست وحتی درعلوم طبیعی . چرا که این مفاهیم صرفایک مفهوم ذهنی یایک تصورذهنی هستندودرخارج ذهن تشخص وعینیت ندارند. مثلامفهوم کلی نشانه یامرآت امورخارجی نیست زیرا اشیاواشخاص بصورت شخصی موجودبوده وباوصف کلیت تحقق نمی یابند این وصف فقط درامورذهنی بکارمیره.
والبته همین مفهوم ازنظرحیثیت وجودآنهادرذهن به دو دسته تقسیم میشن. گاهی حدودماهوی مفاهیم رو مشخص میکنن ودرواقع یک قالب یکسان برای این مفاهیم هستند ودیگری منوط به دیدگاه خاصی ست که عقل به انهادارد هرچندعروضشان مختلف باشد. مثلاعلت میتواند مجرد یامادی باشد اما کافیست وجوددیگری برآن متوقف باشدتاآنرا علت بخوانیم.بنابراین یکی از مواردخطایی که درشناخت عقلی ممکن است، به مساله شناخت وبکارگیری همین مفاهیم مربوط میشود.
البته مسایل مربوط به اشتراکات لفظی ومعنوی روهم بایدبهش اضافه کنیم چراکه بعضیهابخاطرپیوندعمیق لفظ ومفهوم، این مفاهیم رو لفظ قلمدادکردن و...
تذکرخوبی بود. مرسی. امروز نمیتونم ولی اصلاحش میکنم. فکرمیکنم اگرکسی کتاب منطق وفلسفه دبیرستانی رو بخونه میتونه این مطالبو بفهمه البته قصدجسارت به شمارو ندارم من خودم دبیرستان ریاضی خوندم ولی به توصیه دوستم باهمین کتابای دبیرستانی مطالعه رو شروع کردم.نه اینکه ارتباط ندارن به قول ارشمیدوس هیچ علمی بهترازهندسه ذهن ماروبرای علوم عقلی پرورش نمیده چراکه ساختارذهن انسان هندسیه وبرمبنای تصاویرکارمیکنه. دراولین لحظه تصورذهنی شماهیچوقت بجای شکل سیب کلمه سیب رو تصورنمیکنی ومنظورازعلم درنظراهل منطق همین تصورات ذهنیه ساده اس.
درموردقسمت دوم هدفم این بود که بگم عقل گرایی چه درشرق وچه درغرب همواره موردهجوم بوده وبطورنمونه جوابهایی رو که به سه گروه عمده منتقدین ارزشهای شناخت عقلانی یعنی سوفیستها،شک گرایان ونسبی گریان داده شده بود رو عنوان کردم.
ذهن ماشبیه رایانه میمونه باهمون واحدهای ورودی، پردازنده وخروجی. این خطاهایی که صحبت شدبیشتر به واحدورودی وبعضا پردازش مرکزی مربوط میشن. والبته خطادرشناسوندن محصولات عقلی به واحدخروجی مربوط میشن وهمینطور تغایروحتی تناقض بین جهان بینی وایدئولوژی برخی ازمتفکرین واندیشمندان درهمینجا نهفته ست. بخاطرهمینم قدمابین فیلسوف ودانشمندعلم فلسفه تفاوت قائل بودن. البته اینم اینجا بگم چون ازنظرخودم خیلی مهمه وفکرکنم منظورتوام بوده اینه که قواعدوقوانین واصول موضوعه ومتداولی که توجیه میشن همیشه بامذهب یاعقل توجیه نمیشن بلکه با مسایل جامعه شناختی یا حتی شخصیت اجتماعی افراد، بنیادهای فرهنگی ویا عرف وعادات رایج و... توجیه میشن. این بهره گیری درمکاتب وسپس دربنیادهای عالی کشورهای دنیا مشهوده بنابراین باروری اندیشه های ماست که به بهبودبنیادهای سیاسی اجتماعی بهترین کمک رو میکنه. مثلاماده244ق.م عنوان میکنه که الفاظ عقودمحمول است برمعانی عرفیه. پس قاضی درتفسیر قردادبه عرف مراجعه میکنه. ویادربرخی جرائم قانونگزار قاضی رو به حالات وخصوصیات مجرم درتعیین مجازات ارشادنموده و... البته به برخی ازآراء صادره ازمحاکم میشه اشاره که فرصت نیست. امیدوارم شایستگی مباحث علمی رو دست کم نگیریم وبه کاربرانی که گفتگوهای مارو مشاهده میکنن بیشترازهمیشه توجه کنیم. تشکرازتذکرشماهم بهمین جهت بود. منم امیدوارم تنبلی نکنم وبتونم کمکی به مباحث بکنم ولی همیشه مطالبو خوندم وبرام آموزنده بوده این حرفم تعریف وتعارف نیست و واقعیته.