تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 96 از 469 اولاول ... 46869293949596979899100106146196 ... آخرآخر
نمايش نتايج 951 به 960 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #951
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام سینا جون.من 1 سال ازش بزرگترم.

  2. #952
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط rammstein
    خيلي باحال بود.بازم از اين سوتي ها بده
    مخلصیم.به روی چشم.

  3. #953
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام
    همین الان یه سوتی دادم خدا.
    تلفن خونمون زنگ زد .من تا شماره رفیقم رو دیدم گوشی رو برداشتم و بی مقدمه
    گفتم سلام عمه ی فلان فلان شدت خوبه؟ بعد دیدم یه صدای کلفتی گفت سلام
    میرسونه.من بابای فلانی هستم.فلانی اونجاست.من خودمو خیس کردم.
    گفتم ن ن ن نن ن نه.بابای رفیقم گفت اول ب÷رس یارو کیه بعدش خارمادر یارو روهوا کن.
    خیلی ضایع شدم.من ادم بشو نیستم

    رفيق اين سوتي رو منم دادم پس بدجور دركت ميكنم كه اون لحظه چه حسي داشتي

  4. #954
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط keyvan_ssi
    من كه تا حالا تاپيك 95 صفحه اي ندديده بودم

    بديش اينه كه 1 دهمشو بيشتر نميشه خوند

    اما يكي از 1 تريليارد سوتتي خودم

    سال سوم دبيرستان يه معللم تاريخ داشتيم كه خيلي تاريخو درس مهممي ميدونست و با مشاهير ايران حال ميكرد
    يه سري هيچي درس نخونده بودم امتحان مستمر داشتيم گفتم ميرم به لطف خدا يه چيزايي مينويسم .. ورقو كه ديدم فميدم 5 تا سواله و خيييلي هم سخته - مدير هم هي رد ميشد از بالاسر بچه ها ديدم مجبورم يه جوري سياهش كنم ورقرو كه نگه كيوان ؟؟ اين چه وضعيه و ...
    سوال اول=درباره ي شيخ فضل الله نوري توضيح دهيد؟
    جواب من =شيــــخ فضل الله نوري خياباني است بين بزرگراه هممت و خيابان يادگار امام كه از مناطقي مثل پارك جنگلي پرديسان و شهرك آزمايش ميگزرد...
    بعد چن وقت معلمه ورقو برد داد به مدير اونم نامرد زدش به تابلو اعلانات و ...
    هي دعا ميكردم دبيرستون تموم شه
    ممنون دوست عزيز مثل اينكه شما هم اهل حاليها
    بيا اينم ماچ

    نقل قول نوشته شده توسط keyvan_ssi
    آقا بيا دسته اول پخش زنده سوتي
    اين دوستمون اونجا يي كه نوشته (( افتادي زحمت , خدا اجرت بده))
    من گفتم اين چه آدم ضايع بي تربيتيه نوشته خدا (جـــــرت) بده



    با معذلت از وكمن جان (به شيوه علي دايي بخونين)
    خواهش عزيز شما نسبت به من لطف بيكران داري

  5. #955
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط shahabmusic
    يه سوتي از خودم مخصوص نويد و برو بچ باحال كرد زبان.
    آقا من بچه بودم از آهنگ "پپو سليماني مالم رماني " خيلي خوشم مي يومد .بعد بابام گفت خواننده اشتباه مي خونه اصلش اينه "پپو سليماني گونم تهراني ".
    منم خوب بچه بودم نمي فهميدم "گون" يعني چي؟ براي همين تو هر مهموني جلوي زن و مرد شروع مي كردم مي خوندم ،همه میگفتن بچه اینا چیه می گی؟ بده! زشته! اوفه! بابامم میزد زیره خنده حال می کرد هی می گفت بچه بخون ، منم با صدای بلد هی می خوندم.
    حالا که فهمید گون یعنی چی انقدر خجالت می کشم.

    عمران تو اهل خجالت كشيدن باشي جيييگر

  6. #956
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام به علما و فضلا
    یه سوتی بگم خدا.دیروز عقد خالم بود.منم گفتم بزن و برقص با من.من ضبط خودمون رو میارم.
    بقیه گفتن باشه.ضبط ما هم خیلی خفنه.اوردم و تو پارکینگ وصلش کردم.پارکینگ زیاد بزرگ نبود
    و صدا می پیچید اساسی.ظهر بود که یکی از دخترای فامیل که من باهاش خیلی کل کل دارم اومد تو
    پارکینگ و ضبط رو دید.گفتم حال می کنی ضبط رو عزیزم.اونم گفت این اشغال چیه دیگه.
    منم گفتم الان امتحانش می کنم تا ببینی این اشغال چیه.ضبط رو روشن کردم اونم رو صدای ماکزیمم.
    بعد گفت کمش کن ملت خوابن.باشه کم اوردم.منم کنترل ضبط رو دادم به دختره و اومدم کنار و گفتم خودت کمش کن.
    در همین حین مادرش اومد پایین و تا کنترل رو دست این دید شترقققققق خابوند تو گوش این بدبخت.
    با داد و بیداد گفت چرا سر ظهری صدای ضبط رو زیاد کردی.همه خواب بودن یهو از خواب پریدن.
    دختره گریش گرفته بودهی به مادرش میگفت به خدا من نبودم
    منم داشتم شیطانی می خندیدم
    از شهاب جون هم به خاطر راهنماییش ممنون.
    تو خجالت نميكشي
    آخه به توام ميگن مرد!!
    مگه دستم بهت نرسه

    (شوخي)

    ولي حال ميده ضدحال بزني به اين دخترهاي پرووووو


    گفتم دخترهاي پرووووو منظورم اون دسته از دختراني هستش كه اگه ضدحال بهشون نزني اموراتشون نميگزره

    حالا خانم هاي فروم موضع گيري نكنن ها منظورم رو گفتم سو تفاهم نشه
    Last edited by WooKMaN; 24-06-2006 at 19:47.

  7. #957
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    پست شماره 1 ويرايش شد ! (سوتي هفته) از دوست تازه سوتي بدهمون keyvan_ssi

  8. #958
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Master
    الان مي خوام سووتي يهكيو براتون تعريف كنم .
    اينم از سووتي يكي ديگه ...
    منم سوووتي دارم ميگم حال كنين ...
    اينو ميگن سوتي بودار
    خودمونيم خدارو شكر كه نسل كامپيوترهاي بو دار هنوز توليد نشده وگرنه هممون يا بن ميشديم يا تاپيك قفل ميشد يا انجمن به علت گاز گرفتگي اعضا تا مدتي تعطيل ميشد

  9. #959
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    نقل قول نوشته شده توسط WooKMaN
    رفيق اين سوتي رو منم دادم پس بدجور دركت ميكنم كه اون لحظه چه حسي داشتي
    این در مقابل سوتی که در مورد مدیرمون دادم چیزی نیست.اونم برات می نویسم.

  10. #960
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام به دوستان
    اون روز از یه قضیه ای به طرز فجیعی عصبانی بودم.کارد میزدی خونم در نمی اومد.
    ساعت دو و نیم ظهر بود که همه خواب بودن.من بیدار بودم و البته عصبانی.یهو تلفن زنگ زد.
    منم قاطی کردم و گوشی رو برداشتم و بی مقدمه گفتم الاغ اخه الان وقت زنگ زدنه.
    ای مادرتو................(اینجای داستان فجیعه)تازه مادربزرگتم.............................. ......
    .................................................. .............(اینجای داستان خیلی فجیعه)
    خلاصه هفت جد طرفو به سیخ کشیدم.یارو با صدایی که معلوم بود ترسیده گفت من از دبیرستان
    فلان مزاحم می شم.فکر کنم اشتباه گرفتم.منم گفتم معلومه که اشتباه گرفتی.یارو هم قطع کرد.
    منم قطع کردم.بعد از ده ثانیه تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده.خودمو خیس کردم.مادرم بلند شد
    گفت کی بود.چرا سر و صدا می کنی.بازم تلفن زنگ زد.رنگم پریده بود.به مادرم گفتم تو گوشی رو بردار.
    خلاصه صحبت کردنو مادرم گوشی رو گذاشت.گفتم چی گفت.گفت مدیرتون بود و در مورد شهریه حرف میزد.
    خدا رو شکر نه مادرم چیزی متوجه شد و نه مدیرمون.من ادم بشو نیستم.
    فکر نکنین من ادم بی ادبی هستم.اون روز فجیع عصبانی بودم.ووکمن دعا کن من به راه راست هدایت بشم.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •