سلام سینا جون.من 1 سال ازش بزرگترم.
--
--
سلام سینا جون.من 1 سال ازش بزرگترم.
مخلصیم.به روی چشم.نوشته شده توسط rammstein
نوشته شده توسط MR.Punisher
رفيق اين سوتي رو منم دادمپس بدجور دركت ميكنم كه اون لحظه چه حسي داشتي
![]()
ممنون دوست عزيزنوشته شده توسط keyvan_ssi
مثل اينكه شما هم اهل حاليها
![]()
بيا اينم ماچ
خواهش عزيز شما نسبت به من لطف بيكران دارينوشته شده توسط keyvan_ssi
![]()
نوشته شده توسط shahabmusic
عمران تو اهل خجالت كشيدن باشيجيييگر
![]()
تو خجالت نميكشينوشته شده توسط MR.Punisher
![]()
آخه به توام ميگن مرد!!![]()
مگه دستم بهت نرسه![]()
(شوخي)![]()
![]()
ولي حال ميده ضدحال بزنيبه اين دخترهاي پرووووو
گفتم دخترهاي پرووووو منظورم اون دسته از دختراني هستش كه اگه ضدحال بهشون نزنياموراتشون نميگزره
![]()
حالا خانم هاي فروم![]()
![]()
موضع گيري نكنن ها
![]()
منظورم رو گفتم
سو تفاهم نشه
![]()
Last edited by WooKMaN; 24-06-2006 at 19:47.
پست شماره 1 ويرايش شد !(سوتي هفته)
از دوست تازه سوتي بدهمون keyvan_ssi
![]()
اينو ميگن سوتي بودارنوشته شده توسط Master
![]()
![]()
خودمونيم خدارو شكر كه نسل كامپيوترهاي بو دار هنوز توليد نشده وگرنه هممون يا بن ميشديم يا تاپيك قفل ميشد يا انجمن به علت گاز گرفتگي اعضا تا مدتي تعطيل ميشد
این در مقابل سوتی که در مورد مدیرمون دادم چیزی نیست.نوشته شده توسط WooKMaN
اونم برات می نویسم.
![]()
سلام به دوستان
اون روز از یه قضیه ای به طرز فجیعی عصبانی بودم.کارد میزدی خونم در نمی اومد.
ساعت دو و نیم ظهر بود که همه خواب بودن.من بیدار بودم و البته عصبانی.یهو تلفن زنگ زد.
منم قاطی کردم و گوشی رو برداشتم و بی مقدمه گفتم الاغ اخه الان وقت زنگ زدنه.
ای مادرتو................(اینجای داستان فجیعه)تازه مادربزرگتم.............................. ......
.................................................. .............(اینجای داستان خیلی فجیعه)
خلاصه هفت جد طرفو به سیخ کشیدم.یارو با صدایی که معلوم بود ترسیده گفت من از دبیرستان
فلان مزاحم می شم.فکر کنم اشتباه گرفتم.منم گفتم معلومه که اشتباه گرفتی.یارو هم قطع کرد.
منم قطع کردم.بعد از ده ثانیه تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده.خودمو خیس کردم.مادرم بلند شد
گفت کی بود.چرا سر و صدا می کنی.بازم تلفن زنگ زد.رنگم پریده بود.به مادرم گفتم تو گوشی رو بردار.
خلاصه صحبت کردنو مادرم گوشی رو گذاشت.گفتم چی گفت.گفت مدیرتون بود و در مورد شهریه حرف میزد.
خدا رو شکر نه مادرم چیزی متوجه شد و نه مدیرمون.من ادم بشو نیستم.
فکر نکنین من ادم بی ادبی هستم.اون روز فجیع عصبانی بودم.ووکمن دعا کن من به راه راست هدایت بشم.
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)