سبک هندی گرچه سبکی تازه بود
لیک او را ضعف بی اندازه بود
سست و بی شیرازه بود
فکرها سست و تخیل ها عجیب
شعر پرمضمون ولی نادلفریب
وز فصاحت بی نصیب
شعر هندی سر به ملیون می کشید
هر سخنور بار مضمون می کشید
رنج ِ افزون می کشید
....
سبک هندی گرچه سبکی تازه بود
لیک او را ضعف بی اندازه بود
سست و بی شیرازه بود
فکرها سست و تخیل ها عجیب
شعر پرمضمون ولی نادلفریب
وز فصاحت بی نصیب
شعر هندی سر به ملیون می کشید
هر سخنور بار مضمون می کشید
رنج ِ افزون می کشید
....
دردي است غير مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گويم کاين درد را دوا کن
سلام
نه در رفتن حرکت بود
نه درماندن سکونی.
شاخه ها را از ریشه جدایی نبود
و باد سخن چین
با برگ ها رازی چنان نگفت
که بشاید.
دوشیزه عشق من
مادری بیگانه است
و ستاره پر شتاب
در گذرگاهی مایوس
بر مداری جاودانه می گردد.
دل ربودي و بحل کردمت اي جان! ليکن
به از اين دار نگاهش که مرا مي داري
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست-----------جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تـا در نگيـن چشـم تـو نقـش هـوس نهـم
نــاز هــــزار چشـــم سيـــه را كشيــــده ام
مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم
ما حريف غم و پيمانه کشی پيشه ما
ديده ما قدح ما دل ما شيشه ما
ما در اين باديه آن خارين تشنه لبيم
که رهين نمی٬ از خاک نشد ريشه ما
**
آرزو دارم مرگت را ببينم
بر مزارت دسته هاي گل بچينم
آرزو دارم ببينم
پر گناهي در دوزخي و رو سياهي
این است و جز این نیست.
مرگ گوید: هوم!چه بیهوده!
زندگی می گوید: اما باز باید زیست ،
باید زیست !
باید زیست!...
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)