کرا رسد که عیب کند دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
کرا رسد که عیب کند دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابیها فزاید
دگر با خردمند مردم نشین
که نادان نباشد بر آیین و دین
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
اي کم شده وفاي تو اين نيز بگذرد
و ا فزون شده جفاي تو اين نيز بگذرد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)