خدایا!
درین لحظۀ بی نهایت
مرا لب به لب کن.
خدایا!
درین لحظۀ بی نهایت
مرا لب به لب کن.
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
چه قدر
دوستت دارم......
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون....
حالا تو نیستی و خیسه...
چشمای من و خیابون.....
![]()
Last edited by Alireza_SA; 02-02-2011 at 21:03.
نفرین نمی کنم
که کور شوی!
یا این که یک تصادف سخت
تکه تکه ات کند!
نفرین ات می کنم که درخت شــــــوی!
که هزار بار بمیری و زنده شــــــوی!
کنار تو تنهاتر شده ام.
از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است.
از من تا من، تو گسترده ای.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو براه افتادم، به جلوه رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف!
و با این همه ای شگرف!
مرا راهی از تو بدر نیست.
زمین باران را صدا می زند من تورا.
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
حرفهايم
در دل ميميرند...
اشکهايم
در چشمانم مي خشکند
پاهايم
از حرکت مي ايستند
بغضم در گلو ميميرد...
من مدت هاست
براي خنديدن
از غصه هايم اجازه مي گيرم!!
اينكه گاهي ميزدم بر آب و آتش خويش را
روشني در كار مردم بود مقصودم چو شمع
بارها گفته ام بار دگر می گوییم
که من دلشده این ره نه بخود می پویم
در پس اینه طوطی صفتم داشته اند
انچه استاد ازل گفت بگو می گوییم
ترانه های من یه جور گلایه از غریبیه
به دل میگم یه روز میای اینم یه خودفریبیه...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)