تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 95 از 469 اولاول ... 4585919293949596979899105145195 ... آخرآخر
نمايش نتايج 941 به 950 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #941
    Banned RooS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    HOllAND
    پست ها
    856

    پيش فرض

    :
    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام به علما و فضلا
    یه سوتی بگم خدا.دیروز عقد خالم بود.منم گفتم بزن و برقص با من.من ضبط خودمون رو میارم.
    بقیه گفتن باشه.ضبط ما هم خیلی خفنه.اوردم و تو پارکینگ وصلش کردم.پارکینگ زیاد بزرگ نبود
    و صدا می پیچید اساسی.ظهر بود که یکی از دخترای فامیل که من باهاش خیلی کل کل دارم اومد تو
    پارکینگ و ضبط رو دید.گفتم حال می کنی ضبط رو عزیزم.اونم گفت این اشغال چیه دیگه.
    منم گفتم الان امتحانش می کنم تا ببینی این اشغال چیه.ضبط رو روشن کردم اونم رو صدای ماکزیمم.
    بعد گفت کمش کن ملت خوابن.باشه کم اوردم.منم کنترل ضبط رو دادم به دختره و اومدم کنار و گفتم خودت کمش کن.
    در همین حین مادرش اومد پایین و تا کنترل رو دست این دید شترقققققق خابوند تو گوش این بدبخت.
    با داد و بیداد گفت چرا سر ظهری صدای ضبط رو زیاد کردی.همه خواب بودن یهو از خواب پریدن.
    دختره گریش گرفته بودهی به مادرش میگفت به خدا من نبودم
    منم داشتم شیطانی می خندیدم
    از شهاب جون هم به خاطر راهنماییش ممنون.


    اخر سوتي بود
    مرسي
    ولي نام..... مي گفتي كار تو بوده. بيچاره دختره

  2. #942
    پروفشنال shahabmusic's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    New Zealand-Auckland
    پست ها
    687

    پيش فرض

    دلم واسه دختره سوخت!!!چه مظلومانه رفتار كرده.

  3. #943
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط shaparake_sahra
    اینم یکی دیگه از سوتیام:
    کلاس اول دبیرستان بودم . شر و شیطونی زیاد نمیکردم میز سوم هم میشستم یه روز سر زنگ عربی که میز آخر خالی بود با اصرار بچه ها واسه تنوع رفتم میز آخر نشستم دیدم چه جای دبشیه . چرا زود تر این کارو نکردم خلاصه منو جو گرفته بود ندیده بودم میز آخر چه دور نمایی داره خلاصه یکم شیطونی کردم بماند...
    دیگه آخرای زنگ بود که معلمه گیر داد همه با صدای بلند باید صرف کنن تا یاد بگیرن منم اصلا از این حرکتش خوشم نیمد آخه کی حال داشت صرف کنه ؟... خلاصه بچه ها شروع کردن به صرف کردن منم باصدای نازک و مسخره همراهیشون میکردم که و وسایلم رو هم جمع میکردم که زود تر زحمت رو کم کنم یه دفه متوجه شدم کههمه ساکت شدند و دیگه صدایی نمیاد ولی من هنوز دارم با اون صدای مسخره اربده میکشم نگو دبیره بدجنسی کرده اشاره به بچه ها که ساکت ببینم این صدای قشنگ مال کیه یه دفه چشم غره رفته به من و من هم هنوز دارم صرف میکنم !... همه مرده بودن از خنده دبیره هم شروع رده بود متلک گفتن که وسایلتم که جمع کردی میخوای بری
    بعدشم من رفتم بیرون یا به عبارتی منو انداخت بیرون..
    با سلام
    بابا مردم از خنده این کارا چیه سر کلاس میکنی دمت گرم

  4. #944
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    mooi جون و شهاب جون سلام عرض شد.اقا تمام حالش به حال گیری و نامردیش بود.
    ولی خودمونیما بد حالشو گرفتم.هر وقت می بینمش کنترل یه دستگاهی رو بهش نشون میدم قاطی می کنه.
    تصورشو بکنید داری با دستگاه کار می کنی یکی میاد میزنه تو گوشت.
    مخلص بروبچ باحال.

  5. #945
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    mooi جون و شهاب جون سلام عرض شد.اقا تمام حالش به حال گیری و نامردیش بود.
    ولی خودمونیما بد حالشو گرفتم.هر وقت می بینمش کنترل یه دستگاهی رو بهش نشون میدم قاطی می کنه.
    تصورشو بکنید داری با دستگاه کار می کنی یکی میاد میزنه تو گوشت.
    مخلص بروبچ باحال.
    با سلام
    حالا بزرگتر از شماست یا کوچیک تر؟؟؟؟

  6. #946
    داره خودمونی میشه Ladan's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    آرياشهر
    پست ها
    209

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط سینا2006
    با سلام
    این سوتی من نیست ولی خیلی باهاش حال کردم
    یه روز تو مغازه نشسته بودم و داشتم در مورد قطعات جدید کامپیوتر که قراره خریداری بشه صحبت می کردم با همکارم و صاحب مغازه
    دیدم دو تا دختر که یکیشون همسن من بود (من 17 سالم بود) و یکی دیگه با یه وضعی (فجیع) اومد تو مغازه از من درباره فروش اقساطی توضیح خواستن من برگه ای که از قبل آماده کرده بودم رو بهشون نشون دادم و شرایطو گفتم
    تو این برگه قطعات سخت افزاری بود و مدلاشون
    بعد اون یکی که همسن من بود گفت اگه ما چند تا این برنامه ها رو نخوایم قیمتش کمتر میشه؟
    گفتم اینا نیازه برای کامیوتر تا راه اندازی بشه بعد اون یکی گفت بله می دونم من خودم فوق لیسانس سخت افزارم!!!!!
    بعدش گفت میشه اینو حذف کرد با تاکید
    من نگاه کردم دیدم دستشو گذاشته روی مین بورد میگه اینو میشه از توی قطعات حذف کرد !!!!!!
    من با تعجب یه نگاهی کردم به همکارم گفتم بابا بیا براشون توضیح بده اینا هیچی حالیشون نیست؟؟؟؟؟؟
    بعدش اومدو خلاصه براش توضیح داد که اینا چی هستن.
    بعد از رفتن اینا ما کلی به این فوق لیسانس مملکت خندیدیم
    گفتیم اگه این فوق لیسانسه پس ما چی هستیم؟؟؟؟
    ميگم ازشون نپرسيديد
    از كدوم دانشگاه فارغ التحصيل شدن
    تا ما هم انتقالي بگيريم بريم اونجا

  7. #947
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Ladan
    ميگم ازشون نپرسيديد
    از كدوم دانشگاه فارغ التحصيل شدن
    تا ما هم انتقالي بگيريم بريم اونجا
    با سلام
    اگه دیدمش حتما می پرسم

  8. #948
    پروفشنال Old Owl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    In The Wake Of Poseidon
    پست ها
    554

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام به علما و فضلا
    یه سوتی بگم خدا.دیروز عقد خالم بود.منم گفتم بزن و برقص با من.من ضبط خودمون رو میارم.
    بقیه گفتن باشه.ضبط ما هم خیلی خفنه.اوردم و تو پارکینگ وصلش کردم.پارکینگ زیاد بزرگ نبود
    و صدا می پیچید اساسی.ظهر بود که یکی از دخترای فامیل که من باهاش خیلی کل کل دارم اومد تو
    پارکینگ و ضبط رو دید.گفتم حال می کنی ضبط رو عزیزم.اونم گفت این اشغال چیه دیگه.
    منم گفتم الان امتحانش می کنم تا ببینی این اشغال چیه.ضبط رو روشن کردم اونم رو صدای ماکزیمم.
    بعد گفت کمش کن ملت خوابن.باشه کم اوردم.منم کنترل ضبط رو دادم به دختره و اومدم کنار و گفتم خودت کمش کن.
    در همین حین مادرش اومد پایین و تا کنترل رو دست این دید شترقققققق خابوند تو گوش این بدبخت.
    با داد و بیداد گفت چرا سر ظهری صدای ضبط رو زیاد کردی.همه خواب بودن یهو از خواب پریدن.
    دختره گریش گرفته بودهی به مادرش میگفت به خدا من نبودم
    منم داشتم شیطانی می خندیدم
    از شهاب جون هم به خاطر راهنماییش ممنون.
    خيلي باحال بود.بازم از اين سوتي ها بده

  9. #949
    آخر فروم باز Master's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Somewhere nearby,Who Cares
    پست ها
    1,453

    پيش فرض

    الان مي خوام سووتي يهكيو براتون تعريف كنم . اين چند روزه حالا ميفهميد كجا بودم دوبره بايد برم همونجا
    اقايون ماداشتيم مي رفتيم خونه كه كفه ي مرگمونو بذاريمو بخابيم. دير وقت . ساعت 11 اينا بود فكركنم . داشتم تو پياده رو قدم ميزدم تابرسم خونه . بعد يه دفعه ديدم كه يه دفعه يه باد خنكي اوومد عشق كردم . هوا ابري بوود . خلوت . هيچ كس نبود ... اقا ما ششها رو گشاد كرده تا هواي خنك و لطيف وارد بدنم شود و ما به دنياي ديگرين رويم (هبوط و هپلووت ×) . اقا يه دفعه وسط ين دما و دم و گير و دار يك بوي ناااااااااااااااااااااااا ااااااااااموزوني خفه مان نمود از ما تلاش براي رهايي از اين رايحه ي نفس گير و جهنمي بسيار و از منبع نشر اين رايحه چه بسيار تلاش و تداوم براي معطر نمودن محيط اطراف . ما هي در جستجوي راهي گذري براي فرار از اين مرگ و شكنجهي نا جوان مردانه به طرفين رفته همانند مجانين در تكا پو . د رحين تلاشي ناكام براي بقا .. نفس را حبس كرده بر سرعت قدمها افزوده . به جلو رفته زك زاد . ناگهان ديدم كه در حال خفه شدن مي باشيم كه گفتيم لعنت بر اين شانس بي پدر ما كه هي بز اوورد . اين رايحه ي نه دل انگيز خانمان شووز بسيار ميگشت اثرش . ما نيز هر دم به مرگي وحشتناك نزديك تر ... ناگهان خواستم رد شوم . ديدم ديواري جلوست . گفتم . اينجا ديوار نبود كه ديفت كدم ديدم كه زنيست بس كبار و كبيرو وسيع از جهتين بگونه اي كل عرض پياده رو را گرفته . متصور شويد منبع ان رايحه معروضه همين باشد . مرا بگوييد در دم بخوسبيده . جان به جان افرين تسليم كرده . . و ناگهان چشم فروبستيم باز كه نموديم بر ما هويدا گشت كه بعله ... خانوووم از خودشون بادي داده بودند بيرون كه از غدا منه بدبخت پشت ايشون بودم تو هواي خودم . به خدا باور نمي كنيد . هوا چقدر خوب بود . تا من اومدم يه نفس عميق بكشم ... ايشون دست بكار شده و... كل ريه هام پر شد از بوي مزخرف .... حالم بهم خورد .اگه بگم كه چقدر غليظ بود باورتون نميشه . من اومدم در برم هي مي رفتم اينو ر بوش بوود اونور مي رفتم مگه تموم ميشد ... نم واقعا نمي تونستم نفس بكشم . حبس كردم تا رسيدم بهش تا رد بشم . نفس بند اومد داشتم مي موردم . ... مجبوري يه نفس خدا كشيدم ... مردم در دم .... دوييدم . تا خونه . داشتم با لا مي اووردم .... خدا گم انقدر ناسزا بار يارو كردم . بي فرهنگ انتر ... زهر مارم كرد هوارو هيچي اون شب شامم نخوردم ....
    اينم از سووتي يكي ديگه ...
    منم سوووتي دارم ميگم حال كنين ...

  10. #950
    کـاربـر بـاسـابـقـه saeid_ronaldo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    پست ها
    1,180

    پيش فرض

    ببخشيد اين كجاش سوتي بود؟ بدبخت بهش فشار اومده خاليش كرده ديگه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •