تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 94 از 129 اولاول ... 4484909192939495969798104 ... آخرآخر
نمايش نتايج 931 به 940 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #931
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض راهنمایی موثر برای تقویت حافظه

    روان شناسان شناختی، به روش های مختلفی دست یافته اند که می تواند به نحو چشمگیری حافظه شما را تقویت کند. راهبردهایی مانند بسط، مرور ذهنی و وسایل یاد یار می توانند به شما در بهتر به خاطر سپردن آنچه مطالعه می کنید کمک کنند. به خدمت گرفتن چند تا از این راهبردهای اثبات شده در هنگام مطالعه می تواند تفاوت بارزی در عملکرد درسی و نتایج امتحانی شما به وجود آورد.
    در این زمینه، دو تا از مهم ترین کارهایی که می توانید بکنید، یکی اجتناب از حفظ کردن و با عجله آماده شدن برای امتحان و دیگری یک خواب خوب شبانه است. پژوهش ها نشان می دهد که شب تا صبح درس خواندن، روش بسیار غیرموثری برای یادگیری معلومات جدید است و خواب می تواند به استحکام حافظه و عملکرد بهتر در امتحان کمک کند.
    در حوزه روان شناسی شناختی، چند راهبرد مختلف برای تقویت حافظه وجود دارد که اثر بخشی آن ها مورد آزمایش قرار گرفته و به اثبات رسیده است. در این مقاله با برخی از این روش ها آشنا می شویم:
    ۱) توجه خود را بر روی آن چه مطالعه می کنید متمرکز سازید
    توجه یکی از مؤلفه های عمده حافظه است. به منظور آن که اطلاعات از حافظه کوتاه مدّت به حافظه بلند مدّت منتقل گردند، شما باید به طور فعّال به آن ها توجه کنید. سعی کنید در محیط هایی بدون سر وصدای موجب حواس پرتی مثل تلویزیون، موسیقی و ... مطالعه کنید.
    ۲) از حفظ کردن مطالب و با عجله برای امتحان حاضرشدن بپرهیزید
    جلسات منظمی برای مطالعه در نظر بگیرید. مطالعه مطالب در طول چند جلسه، زمان کافی برای پردازش مناسب اطلاعات را در اختیار شما قرار می دهد. پژوهش ها نشان می دهد که دانش آموزانی که به طور مرتب مطالعه می کنند بسیار بهتر از کسانی که تمام مطالب را در یک جلسه طولانی مطالعه می کنند، مطالب را به یاد می آورند.
    ۳) اطلاعاتی که مطالعه می کنید را سازماندهی کنید
    پژوهشگران دریافته اند که اطلاعات در حافظه به صورت خوشه ای سازماندهی شده اند. شما نیز می توانید به بهره گیری از این ویژگی به ساختاردهی و سازماندهی مطالبی که مطالعه می کنید بپردازید. سعی کنید مفاهیم و عبارت های مشابه یا مرتبط را با هم گروه بندی کنید.
    ۴) از وسایل یاد یار برای به خاطر سپردن اطلاعات استفاده کنید
    منظور از وسایل یادیار، روشی است که دانش آموزان معمولاً از آن ها برای یادآوری مطالب کمک می گیرند. برای مثال، شما می توانید عبارتی که باید به یاد آورید را به چیزی که خیلی برایتان آشناست مرتبط سازید. بهترین یادیارها آن هایی هستند که تصورات مثبت، شوخی ها یا چیزهای تازه و ابتکاری را به خدمت می گیرند. مثلاً قافیه یک شعر، یک آواز و یا یک جوک ممکن است به شما در به یادآوردن بخش خاصی از اطلاعات کمک کنند.
    ۵) اطلاعات را در ذهن تان بسط دهید و مرور کنید
    برای به خاطر آوردن اطلاعات، شما باید آنچه مطالعه کرده اید را در حافظه بلند مدّت خود قرار دهید. یکی از موثرترین روش ها، بسط و مرور نام دارد. یک مثال از این روش این است که ابتدا تعریف عبارت های کلیدی را بخوانید، سپس با دقت بیشتر آن تعریف ها را مطالعه کنید و سرانجام به مطالعه تشریح جزئیات معنی آن عبارت ها بپردازید. پس از چند بار تکرار این فرایند، یادآوری این اطلاعات بسیار بهتر و آسانتر خواهد شد.
    ۶) اطلاعات تازه را با چیزهایی که قبلاً می دانستید ارتباط دهید
    هنگامی که مطالب ناآشنا و تازه ای را مطالعه می کنید، مدتی را به فکر کردن در مورد این که این اطلاعات چه ارتباطی با دانسته های قبلی شما دارد اختصاص دهید. با ارتباط برقراری کردن بین ایده های جدید و دانسته های موجود قبلی، احتمال به خاطر آوردن اطلاعات تازه به نحو چشمگیری افزایش خواهد یافت.
    ۷) مفاهیم را در ذهن تان مجسّم کنید
    بسیاری از افراد با مجسّم کردن اطلاعاتی که مطالعه کرده اند، قدرت حافظه و به یادآوری خود را بهبود چشمگیری می بخشند. به عکس ها، نمودارها و سایر تصاویر کتاب های درسی تان توجه کنید. حتی اگر چنین تصاویری وجود ندارد می توانید خودتان ایجاد کنید. در حاشیه یادداشت هایتان شکل یا نمودار بکشید یا از ماژیک های رنگی برای برجسته سازی و گروه بندی مطالب مرتبط استفاده کنید.
    ۸) مفاهیم جدید را به فرد دیگری آموزش دهید
    پژوهش ها نشان می دهد که خواندن مطالب با صدای بلند، در به خاطر سپردن آن ها بسیار موثر است. روان شناسان همچنین دریافته اند که در صورتی که دانش آموزان به «تدریس» مفاهیم جدید به دیگران بپردازند، درک و یادآوری آن ها بهبود پیدا خواهد کرد. شما می توانید با آموزش دادن مفاهیم و اطلاعات جدید به دوست یا همکلاس خود، این رویکرد را امتحان کنید.
    ۹) به اطلاعات پیچیده توجه بیشتری کنید
    آیا تا کنون متوجه شده اید که به یاد آوردن اطلاعات ابتدایی یا انتهایی یک فصل، گاهی چقدر آسانتر است؟ پژوهشگران دریافته اند که موقعیت قرار گرفتن اطلاعات می تواند در به یادآوردن آن ها نقش داشته باشد. در حالی که به یاد آوردن اطلاعات میانی ممکن است دشوار باشد، شما می توانید با صرف وقت بیشتر و مرور اطلاعات از اوّل و یا تجدید ساختار اطلاعات، بر این مشکل فائق آیید. هنگامی که به یک مفهوم پیچیده و سخت برخوردید، زمان بیشتری را صرف به خاطر سپاری آن کنید.
    ۱۰) روش مطالعه خود را تغییر دهید
    یک راه عالی برای افزایش قدرت یادآوری مطالب، تغییر گاه به گاه روش مطالعه است. اگر به مطالعه در یک مکان معین عادت کرده اید، سعی کنید جایتان را عوض کنید. اگر بعد از ظهرها مطالعه می کنید، هر روز صبح چند دقیقه ای را به مرور اطلاعاتی که روز قبل مطالعه کرده اید اختصاص دهید. با افزودن یک عنصر جدید به جلسات مطالعه خود می توانید اثربخشی تلاش هایتان را افزایش دهید و قدرت یادآوری خود را بهبود بخشید.

  2. 5 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #932
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض احساس خود ارزشمندی، کلید شادکامی

    سایت روانشناسی آمریکا مقاله ای جالب درباره احساس خود ارزشمندی منتشر کرده است. در این مقاله می خوانیم: یکی از ویژگی های مهم شخصیت است. میزان این احساس در فرد به عوامل مختلف از جمله اعتقادات، احساسات و ارزش های شخص بستگی دارد.
    ● اهمیت
    احساس خود ارزشمندی یعنی داشتن احساسی مثبت درباره خود و توانایی های شخصی، توانایی و تمایل فرد را در تعامل با دیگران افزایش می دهد و تجربه کردن چیزهای جدید را آسانتر می کند و در مقابل، فقدان یا میزان پایین این احساس از عوامل مهم شکست، در خود فرو رفتن و دوری از افراد و تجربه های جدید است. فقدان یا کمبود احساس خود ارزشمندی مقدمه نفرت از خود و خود تخریبی است. ما بر مبنای میزان احساس خود ارزشمندی، با چالش های زندگی مقابله و در راه رسیدن به اهداف حرکت می کنیم. احساس خود ارزشمندی همچنین حاصل موفقیت های ما در زندگی مثل تکمیل تحصیل، یافتن شغل، ازدواج یا خرید خانه است. تشویق و تایید دیگران به رشد این احساس در فرد کمک می کند.
    ● تشخیص
    بهترین معیار تشخیص میزان این احساس، شدت مقایسه خود با دیگران است. معمولا افرادی که دچار کمبود یا فقدان احساس خود ارزشمندی هستند، دائما خود را با دیگران مقایسه می کنند، خود را نسبت به دیگران پایین تر می دانند و معتقدند توانایی مبارزه با مشکلات را ندارند و نمی توانند خود را در آینده تغییر دهند.
    ● تاثیرات
    احساس خود ارزشمندی تاثیرات مثبت و منفی زیادی دارد. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود ندارند، از دیگران دوری می کنند و معمولا چه مایل باشند چه نباشند طبق تصمیم دیگران رفتار می کنند. گرایش به مواد مخدر حاصل احساس تنفر از خود است که زمینه آن، فقدان احساس خود ارزشمندی است. برعکس، احساس قوی خود ارزشمندی زمینه روابط صمیمانه با دیگران، تعیین اهداف بزرگ در زندگی، حل موثر مشکلات و ... را فراهم می کند. پذیرش خود و داشتن احساس خوب نسبت به خود به فرد امکان می دهد به روشی سالم و صحیح با مشکلات و شکست ها مقابله کند. در این حالت شکست ها واقع بینانه تحلیل می شوند و فرد شکست را امری بیرونی و نه حاصل نقصی غیر قابل رفع در درون خود می داند، نقصی که می توان بر آن غلبه کرد.
    در حقیقت احساس خود ارزشمندی، ارزیابی کلی فرد از خود است. معمولا این احساس بسیار تحت تاثیر محیط قرار دارد زیرا ضمیر ناخودآگاه ما، تمام اطلاعات ورودی و رفتارهای دیگران را به عنوان واقعیت می پذیرد. بدین ترتیب میزان احساس خود ارزشمندی دائما در حال تغییر است اما نکته بسیار مهم این است که فرد با آموختن نحوه داشتن برداشتی مثبت از خود می تواند با عواملی که باعث کاهش احساس خود ارزشمندی می شوند مقابله کند.
    در ادامه به چند روش برای تقویت احساس خود ارزشمندی اشاره می شود:
    ۱) تحقیقات درباره این احساس نشان می دهد سه عامل مستقل اما مرتبط با هم بر احساس خود ارزشمندی تاثیر می گذارند. آگاهی از این سه عامل به فرد در تقویت این احساس کمک فراوان می کند.
    ۲) این سه عامل عبارت هستند از: احساس کنترل یعنی این اعتقاد که ما بر نتایج و رویدادها کنترل داریم، احساس تعلق و پذیرش یعنی اینکه فرد چه میزان حس می کند مورد پذیرش دیگران قرار می گیرد و سوم احساس لیاقت یعنی اعتماد به اینکه فرد توانایی های لازم را برای موفقیت در تلاش هایش دارد و اگر تلاش کند موفق خواهد شد.
    ۳) برای تقویت احساس خود ارزشمندی با نخستین عامل که مهمتر از دو عامل دیگر است شروع کنید یعنی احساس کنترل. باید اعتقاد داشته باشید که اعمال ما نتایجی در بر دارد یعنی اصل علت و معلول همه جا صادق است. وقتی به این باور می رسید که می توانید نتیجه ای مثبت بوجود آورید احساس خود ارزشمندی در شما تقویت می شود. هنگامیکه نتیجه تلاش ها، وضعیتی مثبت است و فرد خود را صاحب آن نتیجه می داند، احساس خود ارزشمندی بالاتری پیدا می کند زیرا می بینید توانمند است و می تواند بر امور کنترل داشته باشد. بدین ترتیب برای تقویت احساس خود ارزشمندی خود، هدفی را برای تغییری مثبت تعیین کنید، برنامه ای برای تحقق هدف تدوین کرده و به آن عمل کنید. بر پیشرفت خود نظارت کنید. حتی موفقیت های کوچک نیز بر احساس مثبت شما درباره خود می افزاید.
    ۴) قدم بعدی این است که درک کنید اکثر انسان ها به احساس تعلق و مورد پذیرش دیگران قرار گرفتن تمایل دارند. برای تقویت احساس خود ارزشمندی، باید پذیرفتن خود و علاقه داشتن به خود را بیاموزید. مهم است که بپذیرید گاه حال خوشی ندارید و دیگران از رفتار شما یا وضعیت تان خشنود نیستند. هر چه هستید را بپذیرید و سپس بر نکات مثبت شخصیت خود تمرکز کنید. با نقاط قوت خود زندگی کنید و هر روز این نقاط و ویژگی ها را به خود یاد آور شوید. در نهایت دیگران این ویژگی ها را خواهند دید. هر چه شما اعتقاد بیشتری به خود داشته باشید دیگران نیز اعتقاد بیشتری به شما خواهند داشت.
    ۵) و در نهایت اعتقاد به لایق بودن قرار دارد، یعنی اعتقاد به اینکه فرد نه تنها توانایی انجام کارها را دارد بلکه با تلاش به موفقیت دست خواهد یافت. به موفقیت های پیشین خود فکر کنید. سپس به اهداف پیش رو نگاه کنید. با یادآوری موفقیت های گذشته این دید را در ذهن بپرورانید که موفق شدن بار دیگر نیز امکان پذیر است و بدانید گاه میزان احساس خود ارزشمندی به واسط وضعیت های مختلف زندگی در شما کم می شود. مطلق گرایی را کنار بگذارید. هیچکس همواره موفق با همواره شکست خورده نیست.
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:05.

  4. 5 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #933

    پيش فرض

    افسردگی مشكل رایج‌ نوجوانان

    نوجوانان همانند سایر گروه‌های سنی در مقابل انواع ناراحتی‌های روحی و اختلال‌های رفتاری آسیب‌پذیرند و غالبا 7نوع اختلال در بین نوجوانان شیوع بیشتری دارد:
    افسردگی، خودكشی، اسكیزوفرنی، بی‌اشتهایی روانی، پرخوری روانی، اعتیاد و بزهكاری.
    تا چند سال پیش تصور كلی در بین متخصصان بالینی این بود كه كودكان و نوجوانان به ندرت به افسردگی مبتلا می‌شوند، اما پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند كه درصد قابل ملاحظه‌ای از نوجوانان به افسردگی‌هایی از نوع خفیف و یا شدید مبتلا هستند.

    افسردگی رایج‌ترین مشكل روانی نوجوانان است كه نزدیك به 20 الی 35 درصد از نوجوانان به افسردگی خفیف،12 الی15 درصد به افسردگی متوسط و نهایتا 5 درصد به افسردگی عمیق مبتلا هستند. افسردگی نوجوانان به عوامل مختلفی مربوط می‌شود :


    1 - وراثت : افسردگی تا اندازه‌ای جنبه ارثی دارد به طوری كه در بین اعضای یك خانواده شایع است. 2 -شكست: قطع یك رابطه یا شكست در یك واقعه مهم می‌تواند باعث افسردگی شود.
    3 - استرس: افسردگی در بین نوجوانانی كه به دلیل فقر مالی، استرس روزمره و مداومی را تجربه می‌كنند بیشتر است.
    4 - جنسیت: نرخ افسردگی دختران 2برابر بیشتر از پسران است.
    5 - افكار بیهوده: رسیدن به درماندگی اكتسابی، یعنی این باور كه سختكوشی نمی‌تواند به بهبود اوضاع یا شرایط منفی زندگی منجر شود.
    افسردگی مشكل رایج‌ نوجوانان
    والدین- همدم ملاجعفر:
    نوجوانان همانند سایر گروه‌های سنی در مقابل انواع ناراحتی‌های روحی و اختلال‌های رفتاری آسیب‌پذیرند و غالبا 7نوع اختلال در بین نوجوانان شیوع بیشتری دارد:
    افسردگی، خودكشی، اسكیزوفرنی، بی‌اشتهایی روانی، پرخوری روانی، اعتیاد و بزهكاری.
    تا چند سال پیش تصور كلی در بین متخصصان بالینی این بود كه كودكان و نوجوانان به ندرت به افسردگی مبتلا می‌شوند، اما پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند كه درصد قابل ملاحظه‌ای از نوجوانان به افسردگی‌هایی از نوع خفیف و یا شدید مبتلا هستند.

    افسردگی رایج‌ترین مشكل روانی نوجوانان است كه نزدیك به 20 الی 35 درصد از نوجوانان به افسردگی خفیف،12 الی15 درصد به افسردگی متوسط و نهایتا 5 درصد به افسردگی عمیق مبتلا هستند. افسردگی نوجوانان به عوامل مختلفی مربوط می‌شود :
    1 - وراثت : افسردگی تا اندازه‌ای جنبه ارثی دارد به طوری كه در بین اعضای یك خانواده شایع است.

    2 -شكست: قطع یك رابطه یا شكست در یك واقعه مهم می‌تواند باعث افسردگی شود.
    3 - استرس: افسردگی در بین نوجوانانی كه به دلیل فقر مالی، استرس روزمره و مداومی را تجربه می‌كنند بیشتر است.
    4 - جنسیت: نرخ افسردگی دختران 2برابر بیشتر از پسران است.
    5 - افكار بیهوده: رسیدن به درماندگی اكتسابی، یعنی این باور كه سختكوشی نمی‌تواند به بهبود اوضاع یا شرایط منفی زندگی منجر شود.

  6. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #934

    پيش فرض

    اصولی كه به ما می‌آموزند نوجوانان خود را چگونه پرورش دهیم



    مهم‌ترین اصلی كه به برقراری رابطه انسانی میان شما و فرزندانتان كمك می‌كند، اصل صداقت یا صادق بودن در گفتار و رفتار است.
    فرزندان به سهولت به میزان صداقت شما پی می‌برند و میزان اعتماد خود را به شما، بر حسب آن تنظیم می‌كنند. نوجوانان به خوبی متوجه رفتارهای صادقانه یا رفتارهای ریاكارانه بزرگ‌ترها هستند و با كمال خلوص در جای خودش به آنها تذكر می‌دهند. اعمال ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زیرنظر فرزندان ماست و از سوی آنان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

    جوهره جلب اعتماد، صادق بودن و صداقت داشتن است. رعایت این اصل، مایه استحكام روابط افراد با یكدیگر می‌شود. هرگز به نوجوانان وعده یا قولی ندهید كه نتوانید آن را عملی كنید، چون در صورت عدم وفای به عهد یا قول خود، این موضوع را با شما در میان می‌گذارند و آن را به عنوان عدم صداقت شما تعبیرمی كنند.
    پس بیایید میان آنچه می‌گویید و آنچه عمل می‌كنید و آنچه واقعا هستید، هماهنگی ایجاد كنید. گاهی اوقات نوجوان میزان صداقت پدر یا مادر خود را امتحان می‌كند. برای مثال، نوجوان پاسخ سؤالی را می‌داند و صرفا برای آنكه ببیند پدر یا مادر تا چه میزان با او صادق هستند، آن سؤال را می‌پرسد.
    در این وضعیت اگر در امتحان صداقت موفق شوند، می‌توانند اعتماد نوجوانشان را به خود جلب كنند. از این‌رو باید گفت كه جوهره یك رابطه سالم و انسانی، جلب اعتماد و زمینه اساسی جلب اعتماد، رعایت اصل صداقت در گفتار و رفتار است.
    برخی از والدین با فرزندانشان بسیار خشك، رسمی و قاطع یا برعكس بسیار مهربان و نرم رفتار می‌كنند؛ در حالی كه معدودی از والدین به موقع مهربان و به موقع قاطع هستند. هرگز قاطع و جدی بودن را با عصبانیت، خشونت و سختگیری یكی ندانید. قاطع و جدی بودنتان به رفتار و شیوه برخورد شما و اصولگرایی در امر تعلیم و تربیت و رعایت هنجارها و ارزش‌ها در زندگی فردی و خانوادگی مربوط می‌شود. بدیهی است كه خشونت و عصبانیت، شما را از هدف‌هایتان دور می‌سازد.
    آهنگ صدا و حالت چهره شما نشان دهنده تمایل و تأكید شما بر قاطع بودن و در عین حال دلسوزی و مهربان بودن است و همزمان، پیگیری شما با عمل و رفتار مناسب، جدی بودن شما را نشان می‌دهد.
    منظور این است كه همواره میان شما و فرزندتان باید اصول و ضوابطی حاكم و رعایت شود و طبق آیات شریفه قرآن، بیان لیّن را باید با زبان قاطع و صریح و به نیكوترین وجه و قابل فهم‌ترین روش به كار برد. زمانی كه توصیه می‌شود با فرزند یا فرزندان خود دوست شوید، این توصیه به این معنا نیست كه با آنها جدی نباشید و اجازه دهید آنها هر كاری خواستند بكنند و هر جایی خواستند بروند و از دوستی شما سوءاستفاده كنند.
    نوجوان باید بداند كه هیچ‌كس از آزادی بی‌قید و شرط برخوردار نیست و او ملزم است ضوابط و اصول وضع شده در خانواده، مدرسه و جامعه را رعایت كند. در غیر این صورت نوجوان منع می‌شود و پدر و مادرو در نهایت جامعه با او برخورد جدی می‌كند.
    راهنمای دوست داشتن
    شما به فرزند نوجوانتان چگونه نشان می‌دهید كه او را دوست دارید؟ زیرا اساس یك رابطه سالم و درست میان شما و فرزندانتان، محبت كردن، دوست داشتن و مبادله مهر و عطوفت است. یك نگاه محبت‌آمیز یا یك نوازش مهربانانه معجزه می‌كند و رفتار نوجوان را به سوی خلاقیت و خیر و نیكی تغییر جهت می‌دهد. بی‌شك توجه كردن و محبت كردن یك نیاز روانی و یك تقویت‌كننده مثبت است. اما باید آگاه باشید كه كجا، كی، به چه میزان و چگونه از این تقویت‌كننده استفاده می‌كنید.
    بدیهی است روش و میزان محبت كردن مانند استفاده از دارو برای درمان بیماری‌های جسمانی، باید با سن و دیگر ویژگی‌های فرد تناسب داشته باشد. همان‌طور كه نمی‌توان برای همه افراد یك نسخه واحد پیچید، به همه افراد نیز نمی‌توان به یك میزان و به یك طریق واحد محبت كرد.
    بدون شك اگر كودك یا نوجوان در دوران رشد به قدر كافی دوست داشته شود، یاد می‌گیردكه خود و دیگران را دوست بدارد. محبت كردن باید بدون قید و شرط باشد تا موجب رشد كودك شود و در او امنیت روانی ایجاد كند. به نواجوان اطمینان بدهید كه وجود او را با تمام ویژگی‌هایش دوست دارید، چه نمره20 بیاورد، چه نیاورد، چه دیپلم بگیرد، چه نگیرد.
    البته شایان ذكر است كه مانند هر امر دیگری نباید در محبت ورزیدن به دامن افراط و تفریط افتاد یا محبت‌كردن و دوست داشتن فرزند به معنای تسلیم‌شدن به خواب‌های غیرمنطقی نوجوان تعبیر شده و در نتیجه موجب «فرزند سالاری» شود.
    شهامت ابراز عقیده
    از سوی دیگر بسیاری از مشكلات خانواده‌هایی كه فرزند نوجوان دارند، نتیجه عدم مشورت با آنهاست. برخی از پدران و مادران در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی یا در امور مربوط به تحصیل، شغل و ازدواج فرزندشان با وی مشورت نمی‌كنند و به قول معروف او را به حساب نمی‌آورند در حالی كه مشاركت دادن نوجوان در این‌گونه امور موجب می‌شود احساس مسئولیت و توانایی تصمیم‌گیری در او ایجاد شود.
    اكنون زمان آن رسیده است كه با نوجوان به عنوان فردی بزرگسال رابطه برقرار كنید، با او مشورت كرده و در انجام امور نظر او را جویا شوید و برخی از مسائل خانوادگی را با وی در میان بگذارید (مانند زمان تماشای تلویزیون، میهمانی رفتن، مسافرت رفتن، تعمیر خانه و نظایر آن).
    به فرزند نوجوان خود اعتماد كنید و پس از دادن آگاهی‌های لازم، به او اجازه دهید كه به تدریج در امور گوناگون تصمیم بگیرد و تصمیم‌گیری در امور زندگی، تحصیلی و شغلی را تمرین كند. لازمه این كار، قراردادن نوجوان در فرآیند تصمیم‌گیری‌های خانواده است. نوجوان را نباید در محیط بسته و قرنطینه‌ای قرار داد. به نوجوان كمك كنید تا هنگام تصمیم‌گیری، راه‌های گوناگون را بررسی و پیامدهای مثبت و منفی هر كدام را پیش‌بینی و ارزیابی كند.
    موقعیت‌هایی ایجاد كنید تا فرزند شما با مشكل روبه‌رو شده و ملزم به تصمیم‌گیری شود. در این شرایط او را به طور غیرمستقیم همراهی كنید و راه‌های متفاوت را نشانش دهید اما اجازه دهید كه او خود تصمیم بگیرد و به حل مشكلش بپردازد. نكته ظریف این است كه هیچ‌گاه برای نوجوان تصمیم نگیرید بلكه با نوجوان تصمیم بگیرد و تا جایی كه مقدور است به او كمك كنید تا او خود تصمیم بگیرد برای مثال نوجوان باید قادر شود با افراد گوناگون برخورد كند اما بهترین آنها را برای دوستی برگزیند.
    هماهنگی و همكاری
    در نظام آموزش و پرورش یك جامعه به‌طور اعم و در نظام تعلیم و تربیت یك خانواده به طور اخص، باید میان كلیه عاملان تربیتی و تعلیمی همدلی، همفكری، همكاری و هماهنگی وجود داشته باشد. رشد سالم و مطلوب در یك فضای هماهنگ صورت می‌گیرد.
    در خانواده‌هایی كه بین مادر و پدر هماهنگی‌های ضروری در امر تربیت و تعلیم فرزندان وجود ندارد، برای مثال مادر، پدر را تحقیر می‌كند یا پدر، با مادر مخالفت می‌كند، درون فرزندان سرشار از تعارض‌ها و كشاكش‌های روانی است. در چنین شرایطی نوجوان نمی‌تواند به حیات سالم خود ادامه دهد و دچار اضطراب و ناامنی می‌شود.
    بدین ترتیب اگر بین خانه و مدرسه، خانه و جامعه و مدرسه و جامعه هماهنگی‌لازم برقرار نباشد، نوجوان دچار سردرگمی و تناقض می‌شود. در چنین موقعیتی، نوجوان ناامن و مضطرب می‌شود و احتمال بروز رفتارهایی مانند بی‌تفاوتی، دورویی، ریاكاری و تظاهر و تزلزل رواج پیدا می‌كند. نوجوان به قول معروف نان را به نرخ روز می‌خورد و از پیروان یا باوركنندگان «خواهی‌نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» می‌شود و به تدریج اصالت شخصیت او كمرنگ و كمرنگ‌تر می‌شود.
    همدلی و همفكری
    خانواده سالم و با نشاط، خانواده‌ای است كه میان اعضای آن همدلی، همفكری، همكاری و هماهنگی وجود دارد و اعضای خانواده در كنار هم احساس امنیت و آرامش می‌‌كنند. اگر می‌خواهید به عنوان پدر یا مادر، خودتان را ارزیابی كنید و مورد بررسی قرار دهید كه تا چه میزان با فرزندتان همدل و همفكر هستید، به این سؤال‌ها پاسخ دهید:
    آیا با فرزندتان زبان مشترك، فكر مشترك و احساس مشترك دارید؟ آیا فرزند شما، زبان شما را می‌فهمد؟
    آیا شما، زبان فرزندتان را درك می‌كنید؟ آیا فرزندتان، شما را محرم و امین خود می‌داند؟ البته همدلی و همزبانی با نوجوان، به معنای تسلیم شدن به تمام خواست‌ها و تقاضاهای او نیست.
    مشكلی كه امروز برخی از خانواده‌ها از آن رنج می‌برند، مسئله فرزندسالاری است كه براثر محبت بیش از حد و توجه بیش از اندازه حاصل می‌شود. همزبانی با نوجوان به معنای شناخت زبان و منطق او و برقراری ارتباط براساس ویژگی‌های شناختی و عاطفی اوست. سعی كنید شرایط اجتماعی و زمانی فرزند نوجوانتان را درك كنید و به علل رفتار او پی ببرید. نوجوان دارای امیدها، ترس‌ها و نگرانی‌هایی است كه باید آنها را جدی گرفت.

    خانواده- كبری مملوكی

  8. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #935

    پيش فرض

    پرخاشگری نوجوانان



    والدین- «دلم می‌خواهد مثل بمب بتركم و همه چیز را خراب كنم تا از شرخیلی‌ها راحت شوم» این جمله شیما دانش‌آموز 13ساله‌ای است كه در كلاس دوم راهنمایی درس می‌خواند.
    او تازه پا به دوران حساس نوجوانی گذاشته است. نوجوانی برزخ میان كودكی و بزرگسالی است. نوجوانی دوره‌ای انتقالی است كه طی آن فرد فضای روحی كودكی را ترك می‌كند و وارد مرحله دیگری می‌شود.

    در این مرحله نوجوان علاوه بر اینكه با تغییرات بیولوژیكی، شناختی و رشد جنسی روبه‌رو است، بایستی خود را با انتظارات والدین، مدرسه و گروه همسالان كه با سرعت تغییر می‌كنند،‌سازگار كند.

    عده‌ای از روان شناسان معتقدند نوجوانی دوره «توفان و فشار» است در حالی‌كه عده دیگری می‌گویند نوجوانی الزاما زمان توفان و فشار شدید نیست. این‌كه ‌نوجوانی تا چه حد توفانی و پرفشار باشد بستگی زیادی به تقاضاها و انتظارات در حال تغییر والدین، همسالان، مدرسه و جامعه و فرهنگی دارد كه نوجوان در آن زندگی می‌كند.
    به نظر می‌رسد یكی از ویژگی‌های دوران نوجوانی احساس خشم و رفتار پرخاشگرانه باشد. منظور از پرخاشگری، رفتار منفی‌ای است كه باعث آ‌سیب‌های عاطفی، روانی و جسمانی به خود، دیگران یا اشیا و حیوانات می‌شود.
    مكتب‌های گوناگونی روان‌شناسی، درباره خشم، نظرات متفاوتی ارائه داده‌اند. از دیدگاه روانكاوان یا روان تحلیل‌گران ابراز خشم به تخلیه هیجانی و كاهش هیجان می‌انجامد.
    در پرخاشگری مستقیم آسیب زدن به دیگران به صورت آشكار و علنی است مثل كتك زدن برادر كوچكتر، اما فرد در پرخاشگری غیرمستقیم مثل مسخره كردن، شایعه درست كردن درباره دیگران و... به شكلی موذیانه به دیگران آسیب‌های روانی و عاطفی وارد می‌كند.
    در پرخاشگری خصمانه، هدف اولیه پرخاشگر آسیب وارد كردن به دیگران است زیرا فرد پرخاشگر از درد و رنجی كه برای قربانی ایجاد می‌شود، لذت می‌برد.

    اما در پرخاشگری وسیله‌ای فرد برای به دست آوردن چیزی كه می‌خواهد، پرخاشگری می‌كند. مثلا نوجوانی كه با دادوفریاد و فحش از والدین خود پول می‌گیرد یا از خانه بیرون می‌رود تا با دوستانش باشد.
    با این همه، نباید فراموش كنیم كه احساس خشم و ابراز آن گاهی می‌تواند مفید باشد؛ مثلا ابراز خشم در برابر بی‌انصافی دیگران ممكن است آنها را به تجدیدنظر در رفتارشان وادار سازد. همچنین ابراز خشم می‌تواند از افسردگی جلوگیری كند و گاهی باعث می‌شود فرد از بی‌حالی و سستی‌ رها شود و بتواند برای پیشرفت كار خود و برداشتن قدم‌های مثبت انرژی بیشتری به دست آورد.
    تحقیقات نشان می‌دهد كه پرخاشگری مستقیم در پسران و پرخاشگری غیرمستقیم در دختران رایج‌ترین گونه پرخاشگری است. یعنی پسران تمایل دارند از طریق پرخاشگری بدنی و كلامی به دیگران آسیب برسانند و دختران بیشتر پرخاشگری ارتباطی دارند.
    مواردی كه سبب ساز خشم می‌شود
    تجاوز به مالكیت فرد: یعنی زمانی كه كسی بدون اجازه و با زور و قلدری و یا پنهانی وسایل ومتعلقات نوجوان را برمی‌دارد و در امور شخصی وی دخالت می‌كند.
    تحقیركردن: مانند تمسخر كردن،‌ بی‌احترامی كردن، فحش و ناسزا گفتن و...
    حمله فیزیكی: مانند
    هل‌دادن، كتك زدن، پرت‌كردن شیء و فشار دادن.
    طرد كردن: وقتی نوجوان توسط فرد یا گروهی طرد می‌شود و یا به جمع سایر همسالانش پذیرفته نمی‌شود.
    اصرار و پافشاری برای انجام كاری: زمانی كه نوجوان مایل نیست كاری را انجام دهد ولی والدین و اطرافیان وی با اصرار و زور او را مجبور به انجام كاری می‌كنند.
    حال می‌خواهیم به این سؤال مهم كه گهگاه والدین از خود می‌پرسند جواب دهیم؛ «چرا فرزند نوجوانم پرخاشگری می‌كند؟ با او چه كار كنم؟ آیا باید او را تنبیه كنم و سرجایش بنشانم یا اینكه صبر كنم و كوتاه بیایم به این امید كه به مرور خوب می‌شود؟» در مطالعه‌ای طولی(هیرسمن و همكاران، 1984) میزان پرخاشگری تعدادی كودك در زمان‌های مختلف و طی سال‌های متمادی( از 8سال تا 30سال) اندازه‌گیری شد. نتایج تحقیق نشان داد كودكانی كه در 8سالگی از سوی همسالانشان به عنوان پرخاشگر معرفی شده بودند در سال‌های بعد نیز توسط دیگران به عنوان پرخاشگر معرفی می‌شدند.
    این افراد از كودكی تمایل داشتند كه خود و دیگران را به عنوان پرخاشگر به حساب آورند و دنیا را یك مكان پرخاشگرانه در نظر می‌گرفتند. آنهایی كه در سن 8سالگی به عنوان پرخاشگرانه‌ترین افراد معرفی شده بودند به احتمال زیاد در بزرگسالی سه مرتبه بیشتر با پلیس سروكار داشتند.
    بیشتر آنها در سن 30سالگی به زندان و دادگاه رفته بودند و با همسر و كودكان خود رفتارهای پرخاشگرانه‌ای داشتند. با در نظر گرفتن این تحقیق و تحقیقات مشابه دیگر، روان‌شناسان بر لزوم مداخله و اصلاح رفتار پرخاشگرانه نوجوانان تاكید دارند و عوامل چندی را برای پرخاشگری دوران نوجوانی مهم می‌دانند.
    یكی از دلایل پرخاشگری نوجوانان پسر افزایش ترشح هورمون تستوسترون(معروف به هورمون پرخاشگری) در دوران بلوغ است. با افزایش ترشح این هورمون، نوجوان دچار برانگیختگی‌های جنسی می‌شود كه ناتوانی در ارضاء این برانگیختگی می‌تواند منجر به پرخاشگری شود. پایین بودن قند خون به عنوان یك عامل خصومت و تمایلات پرخاشگرانه عمل می‌كند.
    از دیگر عوامل مهم رفتار پرخاشگرانه، اعمال شیوه‌های تربیتی مستبدانه و پرخاشگرانه در خانواده است. اگر نوجوانی پرخاشگری می‌كند قبل از آنكه به او بپردازید به والدین وی و نوع تربیتی كه در خانواده از ابتدای تولد به او اعمال شده است بنگرید.
    پدر یا مادری كه در خانواده پرخاشگری می‌كند، سرمشقی برای نوجوان خود می‌شود، نوجوان با مشاهده و تقلید رفتار پرخاشگرانه والدین، پرخاشگری را یاد می‌گیرد و از آن برای غلبه بر ناكامی‌ها و كنار آمدن با موقعیت‌های سخت زندگی، استفاده می‌كند.
    والدینی كه از شیو‌ه‌های تربیتی مستبدانه مثل تنبیه بدنی، دستورات مستقیم بدون توجیه كردن آنها ( تو باید این كار را انجام دهی چون من می‌خواهم)، تهدید(اگر این كار را انجام ندهی از بیرون رفتن خبری نیست) و محرومیت (حق نداری دوستت را به خانه بیاوری چون من از او خوشم نمی‌آید) استفاده می‌كنند، احتمال پرخاشگری فرزند خود را افزایش می‌دهند.
    همچنین در این خانواده‌ها روابط صمیمانه بین اعضا كمرنگ است، افراد خانواده احساس محبت و علاقه خود را به‌صورت كلامی و غیركلامی به یكدیگر نشان نمی‌دهند، در نتیجه احساس طرد شدن و دوست داشتنی نبودن تا حد زیادی رفتار پرخاشگرانه را افزایش می‌دهد.
    معمولاً والدین در چنین خانواده‌هایی، در پاداش و تنبیه رفتارهای نوجوانشان، طریقه ثابتی ندارند یعنی وقتی والدین در حالت روانی خوبی هستند رفتارهای پرخاشگرانه را به شكل‌های گوناگون (توجه كردن و یا برآورده كردن خواسته نوجوان) تقویت می‌كنند و زمانی كه والدین در حالت روانی خوبی نبوده و حوصله ندارند، همان رفتار نوجوان را تنبیه و سرزنش می‌كنند. از این‌رو شدت تنبیه به عمل و رفتار پرخاشگرانه نوجوان ارتباط چندانی ندارد بلكه نوع احساسات والدین شدت آن را معین می‌كند.
    یكی از دلایل تكرار رفتار پرخاشگرانه این است كه نوجوان به این نتیجه می‌رسد كه نه‌تنها رفتار پرخاشگرانه‌اش منجر به پیامد بدی نمی‌شود بلكه تقویت هم می‌شود. مثلاً والدین گاهی چون حوصله سر و صدا و داد و فریادهای نوجوان خود را ندارند یا از رفتارهای پرخاشگرانه او می‌ترسند، هنگام بروز رفتار پرخاشگرانه از سوی نوجوان سریع او را به خواسته‌اش می‌رسانند تا او را آرام كنند، در نتیجه نوجوان یاد می‌گیرد برای رسیدن به خواسته‌اش پرخاشگری كند.
    گاهی هم نوجوان تنها برای جلب توجه والدین به خود و قراردادن خود در كانون توجه خانواده پرخاشگری می‌كند و والدین نیز بدون آنكه متوجه باشند با توجه به او (توجه مثبت مثل دلسوزی كردن) او را به خواسته‌اش می‌رسانند و به این ترتیب احتمال اینكه در دفعات بعد برای جلب توجه والدین، پرخاشگری كند را افزایش می‌دهند. از طرف دیگر تصوری كه نوجوان از پدر و مادرش در این سن دارد با گذشته تفاوت پیدا می‌كند او در گذشته نظر بهتری نسبت به پدر و مادر و خانواده خود داشته اما اكنون متوجه اشتباهات و نقایص آنها می‌شود و همین مسئله در نوجوانان ایجاد بحران می‌كند و باعث ناسازگاری نوجوان با والدین و نپذیرفتن خواسته‌های آنها می‌شود. ارزش‌های والدین به تدریج برایش كم‌رنگ می‌شود و نسبت به این ارزش‌ها دچار شك و تردید می‌شود و حتی گاه آنها را آشكارا تحقیر می‌كند.
    سن بحرانی
    دوران نوجوانی، دوران جدایی از خانواده و پیوستن به گروه همسال است. اگر دوستان و افرادی كه نوجوان در بیرون از خانه با آنها دوستی می‌كند، افرادی پرخاشگر و زورگو باشند، احتمال اینكه نوجوان نیز پرخاشگر شود افزایش می‌یابد.چون نوجوان مجبور است برای پذیرفته شدن در گروه دوستان خود، ارزش‌ها و قوانین آنها را بپذیرد و مشابه آنها رفتار كند.جوان پرخاشگر به‌خاطر رفتار پرخاشگرانه و زورگویی به دیگران مخصوصاً همسالان، از سوی همسالان خود طرد می‌شود و درنتیجه این طرد شدن، وی از همسالان خود جدا مانده و فرصت‌های یادگیری زیادی را كه ممكن است مهارت‌های اجتماعی او را بهبود بخشند، از دست می‌دهد.
    به نظر‌ می‌رسد اگر افرادی كه نوجوان درصدد كسب تایید آنهاست، افرادی باشند كه خود به ارزش‌های اخلاقی و انسانی از جمله همدلی با دیگران، توجه به حقوق دیگران، خوش‌خلقی و... پایبند نباشند، یا اینكه اگر اطرافیان نوجوان را مجبور به رعایت ارزش‌ها كنند و یا وی را به دلیل عدم رعایت ارزش‌ها تنبیه و تحقیر كنند، نوجوان نیز در خود نیازی برای رعایت این ارزش‌ها نمی‌بیند و یا این ارزش‌های تحمیلی برایش تبدیل به ضد ارزش شده و از آنها گریزان می‌شود.

  10. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #936

    پيش فرض

    بررسی ابعاد خیانت در خانواده

    خیانت. نه، به هیچ وجه قصد نداریم شما را به یاد همه سوءظن هایی که ممکن است در زندگی مشترک نسبت به همسرتان داشته یا دارید، بیندازیم. اگر یک روز شوهرتان موقع رفتن به محل کار، بهترین لباس هایش را می پوشد و خوشبوترین عطر موجود را استفاده می کند، اگر خانم خانه با گوشی تلفن، آرام صحبت می کند...، شما حق ندارید به بدترین حالت ممکن، یعنی «خیانت» فکر کنید، چون همه اینها بخشی از جریانات طبیعی زندگی است که تردیدهای شما تنها باعث می شود همسرتان را هیچ وقت نبخشید و برای انتقام از او دست به هر عمل غیرمنطقی بزنید.

    اگر مثل روزهای اول زندگی وقت بیشتری را به او اختصاص دهید، متوجه خواهید شد که حرف های زیادی برای گفتن دارید که مدت هاست موقعیتی برای مطرح کردن شان فراهم نشده بود. آن وقت می فهمید که اگر آن روز شوهرتان شیک تر از همیشه سر کار رفت به این خاطر بود که یک موقعیت شغلی بهتر قرار بود به او پیشنهاد شود یا اگر خانم خانه در حضور شما به آرامی با تلفن صحبت می کرد، به این دلیل بود که نمی خواست مزاحم استراحت شما شود.خیانت، حق دارید از این واژه بترسید اما بیشتر از آن از همه سوءظن هایی که ممکن است به شما خیانت کنند، بترسید،
    ● خیانت در عالم خیال
    بارها و بارها حکایت بدبینی و شکاک بودن زنان و مردان به همدیگر را خوانده و شنیده ایم و حتی در اطرافیان خود نیز شاهد چنین بدبینی هایی بوده ایم. شنیده ایم از مردانی که سراسیمه از محل کار خود به خانه آمده اند تا بتوانند زنان خود را کنترل کنند. از مردانی شنیده ایم که موقع خارج شدن از خانه علامتی پشت در می گذارند تا موقع باز شدن در - در غیاب آنها - متوجه رفت و آمدهای مشکوک شوند یا زنانی که کوچک ترین تغییر در رفتار، پوشاک و قیافه شوهرشان برایشان معنی دار است.
    آنها همواره در پی کشف یک توطئه و خیانت هستند و با هیچ منطقی نمی توان باورهای این افراد را تغییر داد. چنین بیمارانی طعم امنیت و اطمینان را تجربه نمی کنند و همواره با اضطراب و ناکامی و نارضایتی از تمام وضعیت های زندگی شان به سر می برند و با ازدواج مشکل شان حادتر و آزاردهنده تر می شود و به خودآزاری و همسر آزاری می پردازند. این رفتارهای بیمارگونه که بدون درمان و تشخیص هستند، به خشونت منجر می شوند و خانواده ها، رعایت و مدارای بیشتر با همسر را توصیه می کنند. این بیماران تظاهرات بیماری را در قالب الگوهای جامعه پسند نشان می دهند. یعنی بدبینی بیش از پیش خود را با غیرت، عشق و نگرانی از خانواده توجیه می کنند و گاهی به خاطر همین کنترل مورد تشویق و تایید قرار می گیرند.
    اما «حسادت جنسی» در واقع نوعی از تظاهرات «پارانوئیدی» است که مشخصه اصلی آن باور به خیانت شریک زندگی است و ممکن است با باورهای غیرعادی دیگر همراه باشد. خلق شخص به صورت درماندگی، نگرانی و تحریک پذیری و خشم است. این افراد با جست وجوی دفتر خاطرات و نامه ها، تلفن ها و بررسی لباس های همسران شان سعی می کنند نشانه هایی برای خیانت همسر خود پیدا کنند. همسران شان را تعقیب یا بی مورد سوال پیچ می کنند. این بیماران می گویند صدایی از درون، آنان را از فریب خوردن و از باور اعتماد به همسر بازمی دارد و مدام تذکر می دهد که مبادا محبت را که فریبی بیش نیست، باور کنند.
    ● خیانت در عالم واقع
    اما همه آنچه گفته شد به این معنا نیست که خیانت در زندگی مشترک تنها در عالم توهمات بیماران «پارانوئیدی» رخ می دهد و هیچ مرد یا زنی را در واقعیت نمی توان پیدا کرد که به همسر خود خیانت کند.
    با توجه به ساختار فرهنگی جامعه ایرانی و بنابر تجربیات تاریخی خیانت اغلب موضوعی مردانه تلقی می شود اما طی سال های اخیر شواهد موجود نشان می دهد آمار زنان نیز در این مقوله رو به افزایش نهاده، اگرچه هنوز در مقایسه با آمار خیانت مردان کمتر است.
    فرهاد عبادی، مشاور خانواده و روانشناس، درباره دلایل خیانت همسران به یکدیگر می گوید؛ «اگر بخواهیم به صورت موردی به این موضوع بپردازیم شاید به جرات بتوان گفت به تعداد موارد موجود علت برای خیانت وجود دارد اما اگر بخواهیم تمامی آنها را در یک دسته بندی کلی جای دهیم، عدم ارضای نیازهای جنسی در نهاد خانواده، تنوع طلبی، عدم جذابیت همسر، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنت ها، مشکل جسمی یا شخصیتی و روانی یکی از زوجین و ازدواج اجباری و انتقام جویی از جمله آنهاست.»
    عبادی در ادامه می افزاید؛ «البته این دلایل در دو گروه جنسیتی تا حد زیادی متفاوت است. مردان معمولاً به دو دلیل تنوع طلبی و مسائل جنسی و زنان در بیشتر موارد به خاطر مشکلات مالی، مسائل عاطفی یا انتقام جویی دست به این کار می زنند. با توجه به این واقعیت ها اگر زن و مرد شناخت کاملی از همسر خود و نیازهای او داشته باشند و در چارچوب خانواده به آن توجه کنند از بسیاری از اتفاقات می توان پیشگیری کرد.»
    شهلا عباسی، مددکار اجتماعی، نیز با تاکید بر اینکه تعداد پرونده های خیانت در سطح کلانتری ها، دادسراها و دادگاه ها در مقایسه با سال های پیش افزایش یافته، می افزاید؛ «از جمله تفاوت های موجود در خیانت مردان و زنان این است که خیانت مردان بیشتر قابل پذیرش است، به همین دلیل است که بسیاری از زنان پس از اطلاع از خیانت همسرشان با وجودی که ممکن است هیچ گاه این واقعیت تلخ را فراموش نکنند و همیشه به همسرشان به چشم یک خائن نگاه کنند، بنا به دلایلی چون وابستگی های اقتصادی، یا به خاطر فرزندان شان به زندگی مشترک ادامه می دهند و جالب است که به آنها توصیه می شود از هر نظر بیش از گذشته به همسرشان محبت کنند تا زندگی شان را از دست ندهند،»
    وی در مورد دیدگاه موجود درباره خیانت زنان توضیح می دهد؛ «مبحث زنان در این باره کاملاً متفاوت است، در بیشتر موارد کمترین واکنش هنگام سوءظن به زن طلاق است که وجود همین زنان مطلقه که معمولاً از هیچ منبعی حمایت نمی شوند باعث می شود تبعات اجتماعی آن به صورت خیانت همسران در خانواده های دیگر خود را نشان دهد.»
    عباسی درباره دیگر تبعات خیانت می گوید؛ «در بسیاری موارد، افرادی که به همسر خود خیانت می کنند از طریق مدارکی که از آنها تهیه می شود، مورد تهدید واقع می شوند که این تهدیدها در مورد مردان معمولاً به شکل سوءاستفاده های مالی و برای زنان اغلب به صورت سوءاستفاده های جنسی ادامه پیدا می کند.»
    ● خیانت؛ جنسی، احساسی، اینترنتی
    شما هر طور که به قضیه نگاه کنید، خیانت کردن یکی از راه های برهم خوردن ارتباط میان همسران است. اغلب زمانی که یکی از طرفین مرتکب خیانت می شود، اطمینان موجود از بین می رود و به دست آوردن مجدد آن بسیار دشوار است و چه بسا دیگر اطمینان اولیه هیچ گاه حاصل نمی شود.
    به طور کلی سه نوع خیانت یا رابطه پنهانی وجود دارد؛ رابطه احساسی، جنسی و اینترنتی.
    یکی از انواع خیانت، خیانت جنسی است. این امر زمانی روی می دهد که هیچ گونه پیوند عاطفی میان فرد و طرف مقابلش وجود نداشته و او تنها به دلیل برقراری روابط جنسی و هیجانی جذب شده است. دومین نوع خیانت، احساسی است و زمانی روی می دهد که فرد احساس می کند از نظر عاطفی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه پیدا کرده است. وی از همراهی، صحبت کردن و در میان گذاشتن افکار و علایق خود با شخص دوم لذت می برد و کم کم به این نتیجه می رسد که ترجیح می دهد اوقات فراغت خود را به جای اینکه با همسر یا نامزدش بگذراند، با دیگری سپری کند.
    سومین نوع خیانت که چند سالی است رواج پیدا کرده و ماهیت آن با دو نوع پیشین کاملاً متفاوت است، خیانت اینترنتی است که شامل گفت وگو، تبادل تصاویر و مشخصات یک فرد متاهل با فرد دیگری است که همسر قانونی وی نیست که از طریق اینترنت و چت صورت می گیرد و اغلب محتوای گفت وگوها و تبادل تصاویر و مشخصات، در رابطه با مسائل خصوصی است.
    ● خویشتندار باشید
    دکتر شهلا کاظمی پور عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تزلزل شخصیتی را یکی از عوامل اصلی زمینه ساز بروز خیانت می داند و با اشاره به بررسی های علمی می گوید؛ «امروزه افرادی که خود را باور نداشته یا با احساس حقارت و ضعف اجتماعی مواجهند یا در کودکی با کمبودهای شدید عاطفی و خانوادگی روبه رو بوده اند، اغلب گرفتار این معضل هستند.»این استاد دانشگاه همچنین معتقد است؛ «گرایش مردان متاهل به سوی زنان دیگر صرفاً با نیل به اهداف جنسی نیست، بلکه با مشکلات عاطفی، روحی و روانی دوره های مختلف زندگی در این باره نقش بسزایی دارد چرا که این افراد وقتی به هر دلیلی در خانه، مدرسه، اجتماع و زندگی مشترک با کمبودها و بی توجهی های عاطفی روبه رو می شوند، ناخواسته از مسیر اصلی زندگی منحرف می شوند.»
    عضو هیات علمی دانشگاه، به زنان و مردانی که در زندگی زناشویی با خیانت همسرشان مواجه می شوند، توصیه می کند ابتدا با خویشتنداری، موضوع را از طریق مراکز مشاوره تا رسیدن به نتیجه مطلوب پیگیری کنند. او در عین حال می گوید؛ «همسری که به عهد زناشویی اش ثابت قدم نمانده، چندان قابل اعتماد نیست.»به اعتقاد دکتر کاظمی پور یکی از دلایل افزایش خیانت های زناشویی در جامعه امروزی ما به رشد بی پایه و اساس زندگی شهرنشینی همراه با افکار سنتی بازمی گردد. بنابراین اغلب زنانی که با خیانت همسرشان مواجه می شوند، به دلیل برخی تفکرات سنتی و القائات خانوادگی به ادامه زندگی می پردازند. اما در کشورهای توسعه یافته مرد و زن می دانند تا زمانی به یکدیگر وفادار خواهند بود که به عهد و پیمان عاطفی شان پایبند باشند.
    وی در عین حال خواستار علاج واقعه قبل از وقوع شده و با بیان اینکه حل موضوع خیانت مشکل است، خواستار توجه جدی کارشناسان و برنامه ریزان دستگاه ها و نهادهای مسوول درباره عوارض خطرناک بروز این معضل اجتماعی می شود چرا که آمار همسرکشی ها و پرونده های قضایی مختلف در این باره زنگ خطری جدی را به صدا در آورده است.

    فریده عباسی

  12. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #937

    پيش فرض

    آرامش در چارچوب خانواده


    یادتان هست یا نه، نمی‌دانم اما خانواده آقای هاشمی - همان خانواده گرم و صمیمی کتاب تعلیمات اجتماعی دبستان- نخستین نماد خانواده برای خیلی از ماها بود؛
    الگویی که بچگی اجازه نداد بازی نقش‌های آن را به خوبی بیاموزیم. شاید هم از این جهت به آن بی‌توجه بودیم که نمی‌دانستیم به زودی باید بعضی نقش‌های آن مثل خواهر یا برادربودن را بازی کنیم و برای بازی در نقش‌های دیگر باید بزرگ‌تر شویم. خانواده دکتر ارنست، مهاجران، بچه‌های مدرسه والت و... هم نمادهایی از خانواده بودند اما تنهایی پسرک کارتون رامکال یا بی‌پناهی قهرمان کتاب بابا لنگ دراز، انواع دیگری از زندگی را برایمان تعریف می‌کردند؛ خانواده‌های تک سرپرست و کودکان بی‌سرپرست.

    حالا از آن روزها خیلی فاصله گرفته‌ایم ولی کم و بیش باید نقش همان آدم‌های کارتونی را در خانواده واقعی‌مان بازی کنیم. اینکه هرکدام از ما تا اینجای قصه چقدر موفق بودیم را نمی‌دانم ولی بهانه‌ها همیشه فرصتی برای نگاهی دوباره است و ما، شنبه 15 دی‌ماه - روز خانواده- را بهانه‌ای برای نگاهی دوباره به خانواده و راهکارهای رسیدن به کانونی شاد و منسجم قرار دادیم.
    خانواده‌هایی که می‌شناسیم
    شكل کامل: تصور اغلب ما از خانواده، جمعی چند نفری است که ارکان اصلی آن را زن و شوهر (با نقش پدر و مادری) تشکیل می‌دهند و فرزندان، مکمل یا پیونددهنده این جمع 2نفره‌اند. این مجموعه، نماد کاملی از یک خانواده است. اما همین خانواده كامل و مهم می تواند به 2گونه بسیار متفاوت وجود داشته باشد:
    خانواده‌ای كه به ظاهر سالم و پا برجاست اما در واقعیت هریک از اعضای آن از هم دور افتاده‌اند و هریک به سویی در حال حرکت‌اند. به این ترتیب، زندگی در بستر جدایی عاطفی در جریان است ولی هیچ‌یک از افراد خانواده این جدایی را جدی نمی‌گیرند یا ترجیح می‌دهند در برابر آن سکوت اختیار کنند.
    خانواده منسجم: در این جمع به همان نسبت که هریک از افراد نقش و وظایفی دارند، نیازهایی هم دارند که به بهترین نحو ممکن به آن پاسخ داده می شود. در این مجموعه سالم، ارتباطی دوستانه، منطقی، صمیمی و قانونمند بین افراد برقرار است. در این خانواده، وظایف، نیازها، ارتباط‌ها و ... تعریف درست و کاملی دارند.
    اما جز شكل سنتی، خانواده‌های دیگری هم وجود دارند كه نباید نادیده گرفته شوند. خانواده های تك سرپرست یا خانواده‌هایی كه درآنها، جای والدین را خواهر یا برادر بزرگ‌تر پر كرده اند یا پدر بزرگ و مادر بزرگ با نوه هایشان یك خانواده را تشكیل داده اند.
    بسیاری از ما در همین خانواده‌ها زندگی می‌کنیم و به تصور اینکه خانواده کاملی نداریم، بسیاری از نیازهای طبیعی‌مان را نادیده می‌گیریم و در خود می‌کشیم اما حقیقت آن است که هرچند نبودن یکی از اعضای خانواده مشکلاتی ایجاد و وظیفه فرد حاضر (زن یا شوهر) یا حتی فرزندان را سنگین‌تر می‌کند ولی این مسئله نباید دلیلی برای نادیده‌گرفتن نیازهای طبیعی‌مان باشد. این نادیده‌گرفتن‌ها باعث بروز بیماری‌های روحی – روانی در همه افراد خانواده می‌شود.

    مثلا برای صرف وعده‌های غذایی سفره‌ای نمی‌اندازیم؛ تنها به این دلیل که تعداد ما کم است و نیازی به این کار نیست. گردش و تفریح نمی‌رویم یا از خانواده دوری می‌کنیم به این دلیل که رفت و آمد ما به منزل دیگران تصوراتی را در آنها ایجاد می‌کند. اما شده برای یک لحظه به تاثیر ویرانگر این رفتارها فکر کنیم؟ حالا که یکی از ما نیست، آنهایی که هستند حق حیات ندارند؟
    کامل اما ناقص
    با وجودی که الگوی زندگی همه ما نسبت به گذشته تغییر کرده است و به دلیل کار و گرفتاری نمی‌توانیم همیشه دور یک سفره بنشینیم و برنامه‌های دسته‌جمعی داشته باشیم، اما در بعضی خانواده‌ها این فرصت‌ها به عمد نادیده گرفته می‌شوند؛ در واقع اعضای خانواده در کنار هم زندگی می‌کنند اما «با هم» نیستند. این حالت در هر دو نوع خانواده (کامل و تک سرپرست) دیده می‌شود.

    از میان شاخص‌ترین نمادهای جدایی اعضای خانواده می‌توان به این موارد اشاره کرد:
    - تصمیم‌گیری‌ها تک نفره یا در نهایت 2 نفره است.

    افراد خانواده از برنامه‌های جمعی کمتر استقبال می‌کنند و برنامه‌های تک نفره یا دوستانه برای آنها ارجح است.
    ارتباط کلامی بین اعضای خانواده - به ویژه زن و شوهر - حداقل است و بسیاری از این ارتباط‌های کلامی به مشاجره ختم می‌شوند.
    وابستگی بین اعضای خانواده از حالت طبیعی هم کمتر است.
    زن و شوهر دائما از هم ایراد می‌گیرند و بی‌اعتنایی، کج‌خلقی، قهر‌های طولانی و... ازجمله رفتارهای طبیعی بین آنهاست.
    اعضای خانواده برای بهبود روابط هیچ تلاشی نمی‌کنند و تلاش‌های انجام‌شده نیز به شکست می‌انجامد.
    چیزی به اسم سفره خانوادگی برای صرف هیچ‌یک از وعده‌های غذایی وجود ندارد، حتی اگر همه افراد خانواده در منزل باشند.
    خانه را از نو بسازیم
    فرقی نمی‌کند متعلق به خانواده تک سرپرست هستیم یا خانواده کامل؛ مهم آن است که بتوانیم با رفتارمان، با جمع بزرگ یا کوچک خانواده «کاشانه‌ای گرم» بسازیم. برای این کار به چند کلید نیاز داریم:

    از وجود هم لذت ببریم: به قول رابی بوچ - یکی از مشاوران طراز اول اروپایی - مهم نیست ما چند نفریم، مهم آن است که وجود و حضور یکدیگر را احساس کنیم و از بودن در کنار هم لذت ببریم. به عقیده او همین که والدین منتظر بازگشت فرزندشان هستند یا فرزندان در انتظار بازگشت والد یا والدین، یا زن و شوهر برای بودن در کنار هم لحظه شماری می‌کنند، زندگی شکل‌گرفته و به زیباترین شکل خود در جریان است. خانواده یعنی احساس لذت از کنار هم‌بودن و لحظه شماری برای بازگشت دیگری به خانه.
    داستان‌ها را بشنویم: خانواده زمانی به مکانی امن تبدیل می‌شود که بدانیم کسی در خانه هست که حرفمان را بشنود و غم‌مان را سبک کند. برای رسیدن به این آرامش کافی است حرف همدیگر را «بشنویم» و راهی برای حل مشکلات بیابیم. تقسیم‌کردن شادی‌ها هم مهارتی است که باید به آن توجه کنیم. در یک کلام «غم و شادی» را با هم تقسیم کنیم. با یادگرفتن این مهارت‌ها، دیگر همخانه ما برای تقسیم‌کردن غم و شادی‌هایش به دنبال گوشی شنوا بیرون از منزل نمی‌گردد.
    ركن های اصلی را فراموش نكنیم: رابطه صمیمی، دوستانه، منطقی و عاشقانه زن و شوهر، باعث تحکیم روابط زناشویی آنها می‌شود. رابطه درست بین زن و شوهر خود به‌خود بسیاری نکات را به فرزندان می‌آموزد و کانون خانواده را به مکانی امن تبدیل می‌کند. در خانواده‌های تک‌سرپرست، این رابطه به شکلی دیگر می‌تواند بین پدر یا مادر و فرزندان برقرار شود. به عبارتی، زمانی که ارکان خانواده (زن و شوهر در خانواده کامل و پدر یا مادر در خانواده‌های تک‌سرپرست) از شرایط روحی- روانی مناسبی برخوردار باشند، می‌توان به سلامت و موفقیت آن خانواده مطمئن بود.
    با هم باشیم: تمرین باهم‌بودن را می‌توانیم از سفره گرم و صمیمی شروع کنیم. هدف، در کنارهم‌بودن به هر شکل ممکن است.
    مهارت‌های فوق برنامه را کم کنیم: اینکه فرزند ما به انواع و اقسام مهارت‌ها مسلط باشد، اصلا بد نیست، به شرط آنکه آموختن این مهارت‌ها او را از خانواده دور نکند. کودکی که نتواند ساعتی با والدین‌اش باشد و با آنها صحبت کند، با آنها غریبه می‌شود. نادیده‌گرفتن نیاز کودک به حضور در منزل و بودن در کنار والدین، او را به انواع اختلالات روحی- روانی دچار می‌کند.
    مراسم را فراموش نکنیم: یکی از راه‌های برقراری ارتباط صمیمی با اعضای خانواده، به یاد داشتن و برگزاری مراسم مختلف است. جشن تولد، سالگرد ازدواج، مراسم آیینی و سنتی و... همگی شیوه‌هایی برای ابراز محبت و در نتیجه نزدیکی بیشتر ما با هم است. هم‌خانه ما باید محبتمان را ببیند، حتی اگر خانواده مافقط از 2 نفر تشكیل می شود.
    گاهی دیگران را نادیده بگیریم: خیلی از تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های خانوادگی ما تحت‌تاثیر حرف و سخن دیگران، هر لحظه تغییر می‌کنند و همین مسئله باعث کلافگی و سردرگمی ما می‌شود. این مسئله به ویژه برای خانواده‌های تک‌سرپرست، گاهی به معضلی جدی تبدیل می‌شود و آنها را مجبور به فاصله‌گرفتن از جامعه و حتی اقوام نزدیک می‌کند؛ بنابراین اگر به درستی عملی که انجام می‌دهیم مطمئن هستیم، به نظرهای نادرست و مغرضانه دیگران اهمیت ندهیم و آن‌طور که می‌دانیم تصمیم بگیریم و رفتار کنیم.
    اگر دیگران بگذارند
    هرچند قصد نداریم در اینجا به مباحث اجتماعی بپردازیم اما دیدگاه اجتماع و رفتارهای فردی و اجتماعی هریک از ما در مقابل خانواده‌های تک‌سرپرست، عاملی مزاحم، مخرب و آسیب‌رسان است؛ به این معنی که همپا با تلاش خانواده‌های تک سرپرست برای حضور در اجتماع و تاییدشدن از سوی جمع، دیدگاه اجتماع هم باید تغییر کند.

    این نکته به ویژه درباره خانواده‌هایی که مادر و دختر با هم زندگی می‌کنند، به وضوح دیده می‌شود. در واقع نباید هیچ تفاوتی بین نیازها، حقوق، جایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانواده‌های تک‌سرپرست و کامل قائل بود. به همان نسبت که ترحم و دلسوزی بیجای ما می‌تواند مخرب و آسیب‌رسان باشد، دیدگاه‌های متحجر و نادرست ما نیز می‌تواند مخرب و آزاردهنده باشد. کافی است کمی انسانی‌تر بیندیشم.
    و در نهایت اینکه آنچه می‌تواند خانواده را به کانونی باثبات و محکم تبدیل کند و آن را به‌سوی تعالی و ترقی سوق دهد، رفتار و عملکرد تک‌تک اعضای آن است. به عبارتی، زندگی - چه در خانواده‌های تک‌سرپرست و چه کامل - می‌تواند همواره شاد و آرام باشد؛ اگر هریک از اعضای آن به سهم خود برای رسیدن به این جایگاه تلاش کنند.

  14. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #938

    پيش فرض

    خواب هم حساب و كتاب دارد!


    اگر دقت كرده باشید حتما تا به‌حال متوجه شده‌اید كه خواب دختر یا پسر نوجوان شما بطور قابل ملاحظه‌ای زیاد شده و مثل یك گربه خانگی از هر فرصتی برای لمیدن یا چرت زدن استفاده می‌كند
    نوجوان‌ها در سنینی قرار دارند كه خواب صحیح و درست نقش مهمی در سلامت روحی و جسمی آنها ایفا می‌كند. اثرات مخرب اختلال دائمی در خواب فقط منحصر به دوران نوجوانی نمی‌شود و قطعا تا سال‌های بعد ادامه خواهد داشت. البته تنها كمیت خواب نیست كه باید مورد اندازه‌گیری قرار گیرد، شاید كیفیت خواب از آن هم مهم‌تر باشد.

    بدخوابی خیلی بدتر از كم‌خوابی است و علاوه بر تاثیرات منفی‌ای كه در طول روز بر كارایی و عملكردهای اجتماعی می‌گذارد، منجر به ایجاد اختلالات روانشناختی در فرد می‌شود.
    افسردگی‌های دوران نوجوانی ممكن است در قالب كم خوابی و یا پرخوابی خود را نشان دهند. البته به ندرت پیش می‌آید كه نوجوانی طبق یك برنامه منظم بخوابد و بیدار شود.
    همه بچه‌هایی كه در این سنین قرار دارند عادات رفتاری مشابهی دارند، همه تا آخرین لحظه انجام تكالیف خود را به تعویق می‌اندازند، دوست دارند تا دیروقت پای برنامه‌های تلویزیونی بنشینند و صبح برای یك دقیقه خواب بیشتر به هر ترفندی متوسل می‌شوند.
    اما اگر از این وضعیت خسته شده‌اید بهتر است به نوجوانتان كمك كنید تا وضعیت خوابی خود را تغییر دهد تا سلامت جسمی و روانی او بیش از این در معرض خطر قرار نگیرد (بین خودمان باشد اگر شما هم دست كمی از فرزندتان ندارید بهتر است با دقت بیشتری این مطالب را بخوانید و خودتان را مخاطب آن فرض كنید)

    • خواب هم حساب و كتاب دارد:

    حتما برای خوابیدن و بیدار شدن خود برنامه زمانی مشخصی داشته باشید. سعی كنید هر روز ساعت مشخصی بیدار شوید و هر شب هم سر ساعت مشخصی بخوابید. این‌كار باعث می‌شود بدن شما و خود شما عادت كنید فقط هنگامی كه واقعا به خواب احتیاج دارید به رختخواب بروید و صبح‌ها هم به محض تكمیل شدن خوابتان بیدار شوید.
    • چرت زدن ممنوع:
    فرقی نمی‌كند در چه شرایطی هستید، اگر شب قبل فقط به اندازه یك پلك بر هم زدن خوابیده‌اید، حق ندارید در طول روز حتی 5 دقیقه هم چرت بزنید.
    چرت نیمروزی فقط كارتان را سخت‌تر كرده و باعث می‌شود شب به سختی بخوابید. اگر واقعا تحمل این كم خوابی برایتان عذاب‌آور بود، تنها راه‌حل ممكن این است كه شب زودتر به رختخواب بروید، آن هم فقط به اندازه‌ای كه شب قبل كمتر خوابیده‌اید.
    • با چشم باز در رختخواب ماندن ممنوع:
    اگر شب‌ها مدتی طول می‌كشد تا خوابتان ببرد، به هیچ‌وجه این مدت را در رختخواب نمانید و وقت خود را صرف خیره شدن به ساعت و شمردن تیك‌تاك‌های آن نكنید. به‌جای این كارها از جایتان بلند شده و به اتاق دیگری بروید و آنقدر كتاب، روزنامه یا مجله بخوانید كه احساس كنید بالاخره خوابتان گرفته است. سپس خیلی سریع به رختخواب برگردید و تا خواب دوباره از چشمانتان نپریده، آنها را ببندید.
    • یك لیست بلند بالا:
    اگر فكر می‌كنید علت بی‌خوابی شما كارهای عقب افتاده‌ای‌ است كه ذهنتان را به‌خود مشغول كرده، بهتر است برای خلاص شدن از فكر و خیال، لیستی از كارهای انجام نداده خود تهیه كنید. وقتی افكار مزاحم را به‌صورت فیزیكی به روی كاغذ منتقل می‌كنید، از لحاظ ذهنی نیز می‌توانید آنها را از خود دور كنید .
    • از كافئین پرهیز كنید:
    هیچ چیز به اندازه یك استكان چای یا یك فنجان قهوه كه آخر شب خورده شود شما را بی‌خواب نخواهد كرد. كافئین موجود در چای و قهوه خیلی سریع خستگی و خواب را از میدان به‌در كرده و دست كم مانع از این می‌شود كه خوابی خوب و عمیق داشته باشید.
    • ورزش كنید:
    هرچه قدر كه در طول روز بیشتر از بدن خود كار بكشید، شب هنگام وقتی كه سرتان را روی بالشت بگذارید، یا بهتر بگوییم هنوز سرتان به بالشت نرسیده، سریعا خوابتان خواهد برد. اگر كارتان به گونه‌ایست كه از تحرك لازم برخوردار نیستید بهترین راه برای خسته شدن، ورزش كردن است.
    هر چقدر كه در طول روز بیشتر انرژی مصرف كنید، خواب شبانه عمیق‌تر و بهتری خواهید داشت و روز بعد سرحال‌تر و سرزنده تر از خواب برمی‌خیزید.
    • مثبت فكر كنید:
    اگر فكر می‌كنید هیچ كدام از این روش‌ها مشكل بی‌خوابی شما را حل نمی كند، اصلا نگران بی‌اعتبار شدن توصیه‌های ما نباشید. آخرین راه حل رد خور ندارد ! چگونه ؟
    اصلا چرا به بی‌خوابی‌هایی كه هر چندوقت یكبار به سراغتان می‌آید به دید مشكل نگاه می‌كنید، دید خود را عوض كنید و این بار به چشم یك راه‌حل به آن نگاه كنید. شاید بی‌خوابی چهره مثبت‌تری هم داشته باشد.
    از این فرصت استفاده كرده و شب‌هایی كه خوابتان نمی‌برد به انجام كارهایی بپردازید كه باید انجام شوند. اگر مثبت فكر كنید، بی‌خوابی زمان اضافه‌ای است كه فقط در اختیار شما قرار داده شده، پس تا می‌توانید از این موقعیت استفاده كنید
    همشهری امارات

  16. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #939

    پيش فرض

    چگونه می‌توان یك خانواده خوشبخت داشت؟



    خانواده، نهادی مقدس است كه از پیوند ازدواج زن و مرد، هسته اولیه آن شكل می‌گیرد.
    این دو موجود، هر كدام با سرشت و ویژگی‌های منحصر به فرد خویش، توافق می‌كنند تا طرحی نو دراندازند و در كنار یكدیگر، مسیر حیات خود را به گونه‌ای مشترك و متفاوت با حال و هوای دوران مجردی سپری كنند.

    برخی اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه‌ها، ممكن است كشتی زندگی زناشویی را دچار تب و تاب كرده و مخاطراتی را متوجه زندگی مشترك كند.
    قدر مسلم آن است كه هر پسر و دختری ازدواج می‌كنند به امید خوشبختی. ولی واقعا این سعادت و خوشبختی چیست؟ و چگونه حاصل می‌شود؟
    هر چقدر فهم، درك، گذشت، بینش و خداترسی طرفین (زن و شوهر) بیشتر باشد، قدرت و توان مقابله و رویارویی آنان با حوادث و ناملایمات و اختلافات بیشتر می‌شود. به دیگر سخن، ضعف شخصیتی، كوته‌فكری، تك روی، تنگ نظری و در نظر نگرفتن رضای خداوند و... عواملی می‌شوند برای كاهش علاقه‌و در نهایت به دلسردی‌، بی‌تفاوتی و سست شدن و فرو ریختن پایه‌های خانواده منجر می شود.
    بدین ترتیب، اگر نگاهمان به همسر و زندگی،‌نگاهی عمیق و واقع‌بینانه و نگرشمان به ازدواج و روابط زناشویی،‌نگرش الهی و انسانی، مبتنی بر احترام و گذشت و عشق و ایثار باشد، خواهیم دید كه طعم شیرین و لذت بخش زندگی، سالیان سال در دل و جانمان ماندگار خواهد ماند.
    به راستی چگونه می‌توان یك زندگی و خانواده خوشبخت داشت؟ و معیارهای سعادت و خوشبختی كدام‌ها هستند؟
    این نوشتار سعی دارد با بررسی لایه‌های مختلف مرتبط با زندگی زناشویی، در نهایت راه‌ها و شیوه‌ها و شاخص‌های خانواده خوشبخت را معرفی كند . چرا كه اگر پدر و مادر خوشبخت نباشند، فرزندان آنان هم طعم خوش خوشبختی را نخواهند چشید و چه بسا در جامعه با خطرات و تهدیدات فراوانی روبه‌رو شوند كه حل و فصل آنها بسیار مشكل و هزینه‌بر است.
    اگر زن و مرد بلد نباشند كه به هم عشق بورزند، فرزندانشان هم در زندگی آینده نصیب و بهره مناسبی از عاطفه و عشق و محبت نخواهند داشت. پس اگر مرد و زن(پدر و مادر) روش زندگی خوش و خرم و عاشقانه را یاد بگیرند، خوشبختی بچه‌هایشان هم تا حدود زیادی تضمین شده است.
    زنده بودن یا زندگی كردن
    حقیقت امر آن است كه اغلب ما زنده هستیم ولی زندگی نمی‌كنیم. مثالی هست كه می گویند « از یك نفر پرسیدند چقدر درآمدداری؟ گفت 30هزار تومان. گفتند راضی هستی؟ گفت: آری. از فرد دیگری پرسیدند: چقدر حقوق می‌گیری؟ گفت 300هزارتومان.
    گفتند راضی هستی؟ گفت: نه!!؟؟ گفتند نفر قبلی با 30هزار تومان راضی ولی تو با 300هزار تومان ناراضی. چگونه ممكن است؟ گفت: او می‌خواهد زنده بماند و من می‌خواهم زندگی كنم؛ و فرق است بین این دو.» پس بیایید اول این موضوع را با خودمان حل و فصل كنیم.
    زندگی برای چه؟
    بیایید بگویید كه شما برای چه كسی و برای چه چیزی زندگی می‌كنید؟ پاسخ‌ها ممكن است به قرار زیر باشد:
    زندگی برای : خدا،فرزندانمان، همسایه‌ها، فامیل،پدر و مادرمان، مردم و دوستان.
    به راستی اگر ما برای خدا و با توكل بر خدا و بنا بر دستورات خدا زندگی كنیم آیا خوشبخت نخواهیم بود؟ پس بیایید برای خدا زندگی كنیم نه برای خواست مردم، میل فامیل و دستورات و خواسته‌های نابجا بچه‌ها و دوستانمان.

    استراتژی‌های زندگی
    نگاه شما به طرف مقابل (همسر) چگونه است؟ ما سه نوع نگاه یا استراتژی را برای روابط فی‌مابین زن و شوهر ذكر می‌كنیم!
    1 - استراتژی برد- برد(برنده- برنده)
    در این نوع استراتژی، هر دو طرف (زن و شوهر) به دنبال تایید، تقویت و تكامل و موفقیت هم هستند. مرد می‌گوید: عزیزم من قصد دارم به تو كمك كنم تا ادامه تحصیل بدهی و زن می‌گوید: من هم برای موفقیت تو در كار جدید تا جایی كه مقدور باشد حداكثر تلاشم را می‌كنم كه تو مشكلی در زندگی نداشته باشی.

    من با صرفه جویی كمك می‌كنم تا مثلا اقساط ماشین را سر موقع بدهی. به این می‌گویند برنده- برنده. یعنی هر دو طرف می‌خواهند پیروز و برنده میدان زندگی باشند. این حالت چیزی شبیه بهشت است. اگر اینگونه می‌اندیشید و تلاش می‌‌كنید، پس بهشت گوارایتان باد و صفایش را ببرید.
    2 - استراتژی برد- باخت (برنده-بازنده)
    در این نوع استراتژی،‌یكی از طرفین دنبال تقویت و تایید و تكامل است و طرف دیگر نمی‌خواهد پیروز باشد. فرد می‌گوید:خانم! شما در امور من دخالتی نكن و سرگرم بچه‌ها و مدرسه‌ آنها و مسائل خانه باش، فلان جا و فلان جا هم نرو، با در و همسایه هم كاری نداشته باش، آموزشگاه و آرایشگاه هم نمی‌خواهد بروی، از فلان هنر می‌خواهی سر در بیاوری كه چه بشود؟ و...

    در این نوع استراتژی، مرد علاقه مند است در جامعه فرد موفقی باشد و هر كجا خواست برود و در فلان جلسه و برنامه شركت داشته باشد ولی زن او نه.
    این حالت در خانواده‌ها بسیار اتفاق می‌افتد و شاید بتوان گفت كه حالت برزخی و عدم اطمینان كامل در زندگی است. انگار دچار نوعی شك و تردید هستیم.

    3 - استراتژی باخت- باخت( بازنده- بازنده)
    در این نوع نگاه، مرد نمی‌خواهد زن در جامعه برنده و موفق باشد و زن هم متقابلا كاری می‌كند كه مرد آنچنان كه باید و شاید آب خوش از گلویش پایین نرود و به هر چه كه می‌خواهد نرسد. در این نوع زندگی، حالتی كج‌دار و مریض دیده می‌شود. در واقع آنان برای خود جهنمی می‌سازند و كارشان می‌شود سوختن و ساختن. تفاهم، عشق و محبت در این نوع استراتژی بسیار كمرنگ است و هر دو طرف دچار نوعی لجبازی و تك روی و غرور كاذب هستند.

    پس بیایید، نوع نگاه و نوع استراتژی زندگی مشترك‌مان از نوع برنده - برنده باشد.
    31 جمله سازنده
    در این قسمت 31 جمله كوتاه، مفید و مختصر عاشقانه و سازنده را برای شما می‌آوریم باشد كه برای تقویت زندگی ما و روابط مناسب و عاشقانه‌مان خوب و مؤثر باشند. این 31 جمله مشت نمونه خروار است.
    1 - یاد خدا باش – با خدا باش – شاد باش.
    2 - سینه خود را پر از انرژی مثبت كنید.
    3 - در پشت‌بام ذهن خود سبزه و گل بكارید.
    4 - به تمام اعضای بدن خود بگو فریاد بزنند: الهی شكر.
    5 - مسیر زندگی را از وجود تیغ‌ها و خارها پاك كنید.
    6 - تانكر عشق و محبت را همیشه پر نگه دارید.
    7 - دشمنی و كدورت را ذوب كنید و در چاه بریزید.
    8 - هوای پاك تنفس كنید. فكر منفی سینه شما را مریض می‌كند.
    9 - همیشه در كوچه زندگی، دنبال خانه مهربانی باشید.
    10 - ورد زبانتان كلمه: دوستت دارم، عاشقتم، باشد.
    11 - با چشم خود همسرتان را شیفته كنید.
    12 - هر كسی پرسید: حالت چطوره؟ بگویید: خیلی خوبم.
    13 - همواره تصور كنید خوشبخت‌ترین آدم دنیا هستید.
    14 - خوب گوش كن: كسی در دوردست برایت دعای خیر می‌كند كه سلامت و موفق باشی. جوابش را بده.
    15 - توجه كن! دلت می‌گه تا دوستی هست چرا دشمنی؟
    16 - سعی كن برای همسرت، زیباترین باشی.
    17 - گاهی اوقات فكر ما نیاز به سمپاشی داره تا سالم و خوب باشیم.
    18 - بگذار دیگران هر چه می‌خواهند بگویند مهم این است كه ما با هم هستیم.
    19 - هرشب فكر می‌كنم كه آیا فردا زنده هستم كه باز هم تو را ببینم.
    20 - اگر بگویی بمیر، نمی‌میرم. چون می‌خواهم تا انتها با تو باشم.
    21 - تا وقتی خنده و شادی هست چرا گریه و غم. پاشو به دنیا بخند پاشو.
    22 - چه بوی خوبی می‌دی، چه دست مهربون و گرمی داری.
    23 - چقدر مزرعه دل شما سبز و خرم است. باغت آباد.
    24 - می‌دونی چیه؟ تا حالا از گل نازك‌تر به من نگفتی. ممنون تو هستم.
    25 - نمی‌دونم اگر تو نبودی چه كسی می‌توانست مرا خوشبخت كند.
    26 - پدر و مادرم به خاطر زحمات و محبت‌های تو همیشه دعایت می‌كنند.
    27 - راستی چرا آماده نمی‌شوی برویم پارك، قدری قدم بزنیم. به یاد گذشته‌ها.
    28 - آدم وقتی وارد این خونه می‌شود. همه ناراحتی‌هاش برطرف می‌شه.
    29 - خدایا! زندگی از این زیباتر و بهتر دیگه نمی‌شه. شكر شكر شكر...
    30 - می‌دونی عزیزم، خیلی دوستت دارم، خیلی زیاد. ما بیشتر.
    31 - بی‌خیال غم دنیا، بیا چند دقیقه با هم از ته دل بخندیم و برای زندگی بهتر برنامه ریزی كنیم!

    خانواده- حسن خسروی

  18. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #940

    پيش فرض

    گر خانواده ای خوشبخت است...

    خانواده، نهادی مقدس است كه از پیوند ازدواج زن و مرد، هسته اولیه آن شكل می‌گیرد.
    این دو موجود، هر كدام با سرشت و ویژگی‌های منحصر به فرد خویش، توافق می‌كنند تا طرحی نو دراندازند و در كنار یكدیگر، مسیر حیات خود را به گونه‌ای مشترك و متفاوت با حال و هوای دوران مجردی سپری كنند.
    برخی اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه‌ها، ممكن است كشتی زندگی زناشویی را دچار تب و تاب كرده و مخاطراتی را متوجه زندگی مشترك كند.
    قدر مسلم آن است كه هر پسر و دختری ازدواج می‌كنند به امید خوشبختی. ولی واقعا این سعادت و خوشبختی چیست؟ و چگونه حاصل می‌شود؟
    هر چقدر فهم، درك، گذشت، بینش و خداترسی طرفین (زن و شوهر) بیشتر باشد، قدرت و توان مقابله و رویارویی آنان با حوادث و ناملایمات و اختلافات بیشتر می‌شود. به دیگر سخن، ضعف شخصیتی، كوته‌فكری، تك روی، تنگ نظری و در نظر نگرفتن رضای خداوند و... عواملی می‌شوند برای كاهش علاقه‌و در نهایت به دلسردی‌، بی‌تفاوتی و سست شدن و فرو ریختن پایه‌های خانواده منجر می شود.
    بدین ترتیب، اگر نگاهمان به همسر و زندگی،‌نگاهی عمیق و واقع‌بینانه و نگرشمان به ازدواج و روابط زناشویی،‌نگرش الهی و انسانی، مبتنی بر احترام و گذشت و عشق و ایثار باشد، خواهیم دید كه طعم شیرین و لذت بخش زندگی، سالیان سال در دل و جانمان ماندگار خواهد ماند.
    به راستی چگونه می‌توان یك زندگی و خانواده خوشبخت داشت؟ و معیارهای سعادت و خوشبختی كدام‌ها هستند؟
    این نوشتار سعی دارد با بررسی لایه‌های مختلف مرتبط با زندگی زناشویی، در نهایت راه‌ها و شیوه‌ها و شاخص‌های خانواده خوشبخت را معرفی كند . چرا كه اگر پدر و مادر خوشبخت نباشند، فرزندان آنان هم طعم خوش خوشبختی را نخواهند چشید و چه بسا در جامعه با خطرات و تهدیدات فراوانی روبه‌رو شوند كه حل و فصل آنها بسیار مشكل و هزینه‌بر است.
    اگر زن و مرد بلد نباشند كه به هم عشق بورزند، فرزندانشان هم در زندگی آینده نصیب و بهره مناسبی از عاطفه و عشق و محبت نخواهند داشت. پس اگر مرد و زن(پدر و مادر) روش زندگی خوش و خرم و عاشقانه را یاد بگیرند، خوشبختی بچه‌هایشان هم تا حدود زیادی تضمین شده است.
    زنده بودن یا زندگی كردن
    حقیقت امر آن است كه اغلب ما زنده هستیم ولی زندگی نمی‌كنیم. مثالی هست كه می گویند « از یك نفر پرسیدند چقدر درآمدداری؟ گفت 30هزار تومان. گفتند راضی هستی؟ گفت: آری. از فرد دیگری پرسیدند: چقدر حقوق می‌گیری؟ گفت 300هزارتومان.
    گفتند راضی هستی؟ گفت: نه!!؟؟ گفتند نفر قبلی با 30هزار تومان راضی ولی تو با 300هزار تومان ناراضی. چگونه ممكن است؟ گفت: او می‌خواهد زنده بماند و من می‌خواهم زندگی كنم؛ و فرق است بین این دو.» پس بیایید اول این موضوع را با خودمان حل و فصل كنیم.
    زندگی برای چه؟
    بیایید بگویید كه شما برای چه كسی و برای چه چیزی زندگی می‌كنید؟ پاسخ‌ها ممكن است به قرار زیر باشد:
    زندگی برای : خدا،فرزندانمان، همسایه‌ها، فامیل،پدر و مادرمان، مردم و دوستان.
    به راستی اگر ما برای خدا و با توكل بر خدا و بنا بر دستورات خدا زندگی كنیم آیا خوشبخت نخواهیم بود؟ پس بیایید برای خدا زندگی كنیم نه برای خواست مردم، میل فامیل و دستورات و خواسته‌های نابجا بچه‌ها و دوستانمان.

    استراتژی‌های زندگی
    نگاه شما به طرف مقابل (همسر) چگونه است؟ ما سه نوع نگاه یا استراتژی را برای روابط فی‌مابین زن و شوهر ذكر می‌كنیم!
    1 - استراتژی برد- برد(برنده- برنده)
    در این نوع استراتژی، هر دو طرف (زن و شوهر) به دنبال تایید، تقویت و تكامل و موفقیت هم هستند. مرد می‌گوید: عزیزم من قصد دارم به تو كمك كنم تا ادامه تحصیل بدهی و زن می‌گوید: من هم برای موفقیت تو در كار جدید تا جایی كه مقدور باشد حداكثر تلاشم را می‌كنم كه تو مشكلی در زندگی نداشته باشی.

    من با صرفه جویی كمك می‌كنم تا مثلا اقساط ماشین را سر موقع بدهی. به این می‌گویند برنده- برنده. یعنی هر دو طرف می‌خواهند پیروز و برنده میدان زندگی باشند. این حالت چیزی شبیه بهشت است. اگر اینگونه می‌اندیشید و تلاش می‌‌كنید، پس بهشت گوارایتان باد و صفایش را ببرید.
    2 - استراتژی برد- باخت (برنده-بازنده)
    در این نوع استراتژی،‌یكی از طرفین دنبال تقویت و تایید و تكامل است و طرف دیگر نمی‌خواهد پیروز باشد. فرد می‌گوید:خانم! شما در امور من دخالتی نكن و سرگرم بچه‌ها و مدرسه‌ آنها و مسائل خانه باش، فلان جا و فلان جا هم نرو، با در و همسایه هم كاری نداشته باش، آموزشگاه و آرایشگاه هم نمی‌خواهد بروی، از فلان هنر می‌خواهی سر در بیاوری كه چه بشود؟ و...

    در این نوع استراتژی، مرد علاقه مند است در جامعه فرد موفقی باشد و هر كجا خواست برود و در فلان جلسه و برنامه شركت داشته باشد ولی زن او نه.
    این حالت در خانواده‌ها بسیار اتفاق می‌افتد و شاید بتوان گفت كه حالت برزخی و عدم اطمینان كامل در زندگی است. انگار دچار نوعی شك و تردید هستیم.

    3 - استراتژی باخت- باخت( بازنده- بازنده)
    در این نوع نگاه، مرد نمی‌خواهد زن در جامعه برنده و موفق باشد و زن هم متقابلا كاری می‌كند كه مرد آنچنان كه باید و شاید آب خوش از گلویش پایین نرود و به هر چه كه می‌خواهد نرسد. در این نوع زندگی، حالتی كج‌دار و مریض دیده می‌شود. در واقع آنان برای خود جهنمی می‌سازند و كارشان می‌شود سوختن و ساختن. تفاهم، عشق و محبت در این نوع استراتژی بسیار كمرنگ است و هر دو طرف دچار نوعی لجبازی و تك روی و غرور كاذب هستند.

    پس بیایید، نوع نگاه و نوع استراتژی زندگی مشترك‌مان از نوع برنده - برنده باشد.
    31 جمله سازنده
    در این قسمت 31 جمله كوتاه، مفید و مختصر عاشقانه و سازنده را برای شما می‌آوریم باشد كه برای تقویت زندگی ما و روابط مناسب و عاشقانه‌مان خوب و مؤثر باشند. این 31 جمله مشت نمونه خروار است.
    1 - یاد خدا باش – با خدا باش – شاد باش.
    2 - سینه خود را پر از انرژی مثبت كنید.
    3 - در پشت‌بام ذهن خود سبزه و گل بكارید.
    4 - به تمام اعضای بدن خود بگو فریاد بزنند: الهی شكر.
    5 - مسیر زندگی را از وجود تیغ‌ها و خارها پاك كنید.
    6 - تانكر عشق و محبت را همیشه پر نگه دارید.
    7 - دشمنی و كدورت را ذوب كنید و در چاه بریزید.
    8 - هوای پاك تنفس كنید. فكر منفی سینه شما را مریض می‌كند.
    9 - همیشه در كوچه زندگی، دنبال خانه مهربانی باشید.
    10 - ورد زبانتان كلمه: دوستت دارم، عاشقتم، باشد.
    11 - با چشم خود همسرتان را شیفته كنید.
    12 - هر كسی پرسید: حالت چطوره؟ بگویید: خیلی خوبم.
    13 - همواره تصور كنید خوشبخت‌ترین آدم دنیا هستید.
    14 - خوب گوش كن: كسی در دوردست برایت دعای خیر می‌كند كه سلامت و موفق باشی. جوابش را بده.
    15 - توجه كن! دلت می‌گه تا دوستی هست چرا دشمنی؟
    16 - سعی كن برای همسرت، زیباترین باشی.
    17 - گاهی اوقات فكر ما نیاز به سمپاشی داره تا سالم و خوب باشیم.
    18 - بگذار دیگران هر چه می‌خواهند بگویند مهم این است كه ما با هم هستیم.
    19 - هرشب فكر می‌كنم كه آیا فردا زنده هستم كه باز هم تو را ببینم.
    20 - اگر بگویی بمیر، نمی‌میرم. چون می‌خواهم تا انتها با تو باشم.
    21 - تا وقتی خنده و شادی هست چرا گریه و غم. پاشو به دنیا بخند پاشو.
    22 - چه بوی خوبی می‌دی، چه دست مهربون و گرمی داری.
    23 - چقدر مزرعه دل شما سبز و خرم است. باغت آباد.
    24 - می‌دونی چیه؟ تا حالا از گل نازك‌تر به من نگفتی. ممنون تو هستم.
    25 - نمی‌دونم اگر تو نبودی چه كسی می‌توانست مرا خوشبخت كند.
    26 - پدر و مادرم به خاطر زحمات و محبت‌های تو همیشه دعایت می‌كنند.
    27 - راستی چرا آماده نمی‌شوی برویم پارك، قدری قدم بزنیم. به یاد گذشته‌ها.
    28 - آدم وقتی وارد این خونه می‌شود. همه ناراحتی‌هاش برطرف می‌شه.
    29 - خدایا! زندگی از این زیباتر و بهتر دیگه نمی‌شه. شكر شكر شكر...
    30 - می‌دونی عزیزم، خیلی دوستت دارم، خیلی زیاد. ما بیشتر.
    31 - بی‌خیال غم دنیا، بیا چند دقیقه با هم از ته دل بخندیم و برای زندگی بهتر برنامه ریزی كنیم

  20. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •