آغاز عالم غلغله پایان عالم زلزله
عشقی و شکری با گله آرام با زلزالها
آغاز عالم غلغله پایان عالم زلزله
عشقی و شکری با گله آرام با زلزالها
از آن در خوشاب آن سنگ سوزان
چو آتش گاه موبد شد فروزان
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
از آتش عشق برفروزیم
اما چون برق زو نمیریم
ما خون جگر خوریم چون شیر
چون یوز نه عاشق پنیریم
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
تو میر شکار بینظیری
ما نیز شکار بینظیری
در حسن تو را تنور گرم است
ما را بربند ما خمیریم
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ انداز هجران در کمین است
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم
که دل چه می کشد از روزگار هجرانش
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)