مشاعره

[sise]

یک روز ز بند عالم آزاد نیم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیم

شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم

[magmagf]

مژده دهم به خستگان
جانب دلشکستگان
لطف الاه می رسد
پای بکوب و کف بزن
عود بساز و دف بزن
شکوه مکن دژم مشو
بار زراه می رسد

[persian365]

دیگر همیشه در شک هستم
من بیهشم یا این بار مستم؟؟؟
از هر چه رویا دیریست خستم
من راه را با بی راه بستم

[magmagf]

من در آن
قرمز مستی
سینه جنگ سراب
سبزی خاطره عاطفه
را می بینم
زردی نفرت یک
قرن فراق
قصه ما و شما

[sooshiyanet]

ابر از آسمان ميگذشت و باد زير شكم آسمان ميخزيد

دست دراز كردم و نوازشت كردم ، تو را كه خورشيد من بودي

==

فرانك حس قافيه نيست

گردن منم كه كلفته

من حيث المجموع ، آخرش ميباشم

[sise]

یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا لاین داوریها را به پیش داور اندازیم

بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازیم

[magmagf]

میگریزم روز و شب از نور
تا نتابد سایه ام بر خک
در اتاق تیره ام با پنجه لرزان
راه می بندم بر وزنها
می خزم در گوشه ای تنها
ای هزاران روح سرگردان
گرد من لغزیده در امواج تاریکی
سایه من کو ؟
نور وحشت می درخشد در بلور بانگ خاموشم
سایه من کو ؟
سایه من کو ؟

[sise]

ولیکن جان این کمتر دعاگو
همه شب روی ماهت را دعا گفت

شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت
برای بنده خود لطف‌ها گفت

چه گویم من مکافات تو ای جان
که نیکی تو را جانا خدا گفت

سایه شما یه تاپیکی ایجاد کرد و خودش رفت و
جمعی را واله و حیران کرد!!

[magmagf]

تو ،‌ به خنیاگری چلچله ها در دل سقف
گوش می دادی و می خندیدی
میوه ی کال خدا را به سرانگشت هوس
از درختان جوان می چیدی
مرگ را چون سرطانی نوزاد
در بن آب روان می دیدی

[sise]

يک‌شب آمدی از راه، شب که نه، غروبی بود
ديدمت دلم لرزيد، اين شروع خوبی بود

چشم‌هايت انگاری چشمه‌ی نجابت بود
- آمد او - به خود گفتم: آن‌که توی خوابت بود

چشم‌هات می‌گفتند: عاشقی نخواهی کرد
دور می‌شدم گفتی: صبر کن! ببين! برگرد!

عاشقانه خنديدی، دستمان به هم پيوست
خلوت قشنگی داشت کوچه‌ای که يادت هست