My immaculate dream
Made of bread and skill
I've been waiting for you
Signed
Within a home tattoo
Happy birthday to you
Was created for you
My immaculate dream
Made of bread and skill
I've been waiting for you
Signed
Within a home tattoo
Happy birthday to you
Was created for you
yesterday i lost
my closest friend
yesterday i wanted
time to bend
i often wonder if my heart would mend
maybe i never see you smile again
maybe you thought that it was all pretend
all these words that i can never mend
i just let them slip away
when the sun comes down
when the rain washes away
on the upside of the brain
until another day
when the trees start to sway
and the rain makes the mood
i can tell that you don't know
as the rain pours in
feel the volume of this guy
mark your place in time
with another christian why ?
tiny fickers in the light
always looking to be right ..
.نوشته شده توسط renfield [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عذرخواهم لطفا ترجمه روان اشعار و بزارید
مرسی
چشم ترجمه اشعار از بالا به پایین به اضافه یک شعر دیگر،نوشته شده توسط green-mind [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رویای ناکامل من
مرکب از نفس و پوست روشن
من منتظر تو هستم
امضا شده
با یک خالکوبی
که تو را به یاد خانه میاندازد
انگار که شعر تولدت مبارک
برای تو سروده شده..
دیروز من باختم
ای صمیمی ترین دوست من
دیروز میخواستم دنیا به پایان برسد
اغلب فکر میکنم
که آیا به مقصود خواهم رسید؟
شاید من دیگر هیچوقت خنده تو را نبینم
شاید تو فکر کردی همش دغل بازی بوده
همه حرف هایی را که نمیتونم به زبان بیارم
با ایهام و اشاره میگویم
وقتی خورشید پایین میرود
وقتی باران میبارد
در پس ناخودآگاه ذهن
تا روز ی دیگر..
وقتی که باد درخت ها را تکان میدهد
و باران حال تو را دگرگون میکند
من متوجه میشم، که تو نمیدانی..
و در حالی که باران به باریدن ادامه میدهد
انگار که سنگینی تمام آسمان بر سرت است
سنگینی را احساس کن
و علامت خود را در امتداد خط زمان بگذار
با یک سوال یا یک جواب..
مثل موقعی که به لامپ چراغ خیره میشوی
و کوچکترین تغییر را متوجه میشوی
چون همیشه بهت یاد دادن که بهترین باشی
و
شعر آخر از یک شاعر عبری که ایدز گرفت مرد،
در آخر زندگی
تو به من ملحق شدی
و داغی را بر من نهادی
در آخر زندگی از تو چه باقیماند؟
وقتی در دام دروغ آلمان ها گرفتار شدی
مثل یک مرد که به بازی و قمار اعتیاد دارد
تا درد خود را تسکین دهد
تو بازی را دوباره و دوباره انجام میدهی
چون تهی از عشق هستی
تو ؛شعرهای عاشقانه زیبا
خوب ترین اتفاق ممکنی …
وقتی که ؛
اولِ صبح در یادم می افتی …قلب من کودکی ستشعر عاشقانه نو
که تا “تو” بیشتر بلد نیست بشماردوقتی با منیشعر عاشقانه زیبا و دلنشین
معجزه ای به نام آرامش
درمن رخ میدهد!بیهوده مگو که دوش حیران شده ایاشعار عاشقانه کوتاه و احساسی
سر حلقه ی عاشقان دوران شده ایاز زمین لرزه و عشق خبر کس ندهد
ان لحظه خبر شوی که ویران شده ای …“شفیعی کدکنی”ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شویشعر عاشقانه زیبا کوتاه
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …“صائب تبریزی”کاش پیدا بشوی … سخت تو را محتاجمشعر عاشقانه حافظچون مرا دوست داریشعر عاشقانه کوتاه برای همسر
دنیا بزرگتر
آسمان وسیعتر
دریا آبیتر
گنجشکها آزادتر
و من هزاران بار زیباتر شدهامبگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است درنظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از ان توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر ان سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی ان که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
ان می برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که دراین حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریمسعدی
تو ؛شعرهای عاشقانه زیبا
خوب ترین اتفاق ممکنی …
وقتی که ؛
اولِ صبح در یادم می افتی …
قلب من کودکی ستشعر عاشقانه نو
که تا “تو” بیشتر بلد نیست بشمارد
وقتی با منیشعر عاشقانه زیبا و دلنشین
معجزه ای به نام آرامش
درمن رخ میدهد!
بیهوده مگو که دوش حیران شده ایاشعار عاشقانه کوتاه و احساسی
سر حلقه ی عاشقان دوران شده ای
از زمین لرزه و عشق خبر کس ندهد
ان لحظه خبر شوی که ویران شده ای …
“شفیعی کدکنی”
ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شویشعر عاشقانه زیبا کوتاه
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …
“صائب تبریزی”
کاش پیدا بشوی … سخت تو را محتاجمشعر عاشقانه حافظ
چون مرا دوست داریشعر عاشقانه کوتاه برای همسر
دنیا بزرگتر
آسمان وسیعتر
دریا آبیتر
گنجشکها آزادتر
و من هزاران بار زیباتر شدهام
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است درنظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از ان توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر ان سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی ان که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
ان می برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که دراین حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
سعدی
.
.
واست بهترینا رو میخوام چون :
واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم
واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت
به عشق تو چشمام و خواب میکنم
اگه صد دفعه به دنیا بیام
میدونم تو رو انتخاب میکنم
.
#
اي قلم بنويس شرح سينه ام ،
ماجراي چشمهاي پينه ام ..
اي قلم بنويس از دوز و كلك ،
عاشقي ، زخم دل و مرهم نمك ..
اي قلم بنويس حاشا ميكنم ،
كرده ام بر عالمي از عشق شك ...!!!
کسی سوال میکند به خاطر چه زنده ای؟
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)