تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 93 از 138 اولاول ... 4383899091929394959697103 ... آخرآخر
نمايش نتايج 921 به 930 از 1371

نام تاپيک: یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

  1. #921
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    304

    پيش فرض

    کدوماتون با کارتون " تریسی تاکسیدو" حال می کردین، هان!؟

  2. این کاربر از MJNeghabi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #922
    حـــــرفـه ای alex_pk's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2004
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    8,166

    پيش فرض

    خیلی قشنگ و قدیمیه
    تا اونجا که یادمه ورژن اصلیش سیاه سفیده.

  4. #923
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    3





    کسی این کارتون رو یادش میاد ،اسمش رابرته
    اگه یادتونه میشه یه کمش رو تعریف کنین منم یادم بیاد!!!
    راستش اين كارتون را يادمه ...

    همون موقع هم مي خواستم در موردش بنويسم ...

    ولي چطور ميشه با واقعيتي كه اونموقع اين كارتون برامون فرياد ميكشيد كنار اومد ؟

    اون موقع اين واقعيت جزو آرزوهامون بود ؛ اينكه بزرگ بشيم و زودتر دكتر يا مهندس و بريم كار كنيم ، پول دربياريم و پدر يا مادر بشيم ، يه كاره اي بشيم ....

    اين كارتون از همون موقع داشت به كودكانه هامان هشدار ميداد كه بعدها بايد حسرت بخوري خره ...

    رابرت هر قسمت با يك مونولوگ از راوي كه يك زن بود و اون سكانس ميز صبحانه كه رابرت بزرگسال رو در حالتي دپرس و ماتم زده نشون ميداد ، شروع ميشد ... و انتهاي كراواتش كه به عنوان نماد بزرگسالي هميشه داخل بشقاب سوپ افتاده بود و صداي راوي كه با لحن شادي ميخواست از اون دوران خوب ، كه داخل ابر بالاي سر رابرت ذهنيت و دليل اين غم رو نشون ميداد ، برامون بگه ...

    و فلاش بك به دوران بي دغدغه كودكي و همه آن خاطرات دوره اي ناب به اسم كودكي !

    شادي و خاطرات عجيب كودكي رابرت از تابلو گرفتن به دست در روز تولد و چرخيدن در شهر براي گرفتن هديه و بي خيالي محض رابرت و حتي سبك راه رفتنش ... همگي اونموقع براي ما زير آرزوي بزرگسالي محو ميشد ...

    اما ديدن اين قيافه غم زده و خيره رابرت در روزمرگي زندگي كه از اول صبح شروع مي شد و حتي در اتاق كوچكش در اداره هم ادامه داشت ، چيزي جز يك هشدار جدي نبود ؛ هشداري كه تا به سن بزرگسالي نرسيديم دركش نكرديم ...

  5. 5 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #924
    داره خودمونی میشه dislocation's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    67

    پيش فرض

    راستش اين كارتون را يادمه ...

    همون موقع هم مي خواستم در موردش بنويسم ...

    ولي چطور ميشه با واقعيتي كه اونموقع اين كارتون برامون فرياد ميكشيد كنار اومد ؟

    اون موقع اين واقعيت جزو آرزوهامون بود ؛ اينكه بزرگ بشيم و زودتر دكتر يا مهندس و بريم كار كنيم ، پول دربياريم و پدر يا مادر بشيم ، يه كاره اي بشيم ....
    حالا که بزرگ شدم می بینم که شدم مثل همون رابرت

  7. #925
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    من آخر نفهميدم اين رابرت همون "وقتي بابا كوچك بود " نيست ؟

  8. #926
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hesamjm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    452

    پيش فرض

    مرتضی جان مطلبت خیلی تاثیر گذار بود
    من هم وقتی بچه بودم در رویای بزرگ بودن بسر میبردم...اینکه به مدرسه برم و پلیس یشم و...
    ولی الان با تمام وجود میخام بچه بشم و برگردم به همون دوران...ما اون موقع وضع مالی خوبی نداشتیم ولی زندگی خیلی قشنگتر از اینی بود که الان میبینم...حماقتهایی که تو بچگی هام داشتم...الانم میخوام برگردم و همون حماقتها رو دوباره انجام بدم ، یادمه یه بار با یه دوچرخه بچه گونه میخواستم برم آلمان، صبح رفتم و تا ظهر که گرسنه شدم برگشتم خونه و یه کتک هم از بابا نوش جان کردم
    ...واقعا که روزهای خوبی بود ولی دیگه بر نمیگرده و من این کارتونها رو میبینم تا شاید دوباره مثل همون دوران زندگی رو ببینم ولی نمیشه و حتی دیدم نسبت به این کارتونها هم با اون دیدی که تو بچگی ها داشتم متفاوته...

  9. این کاربر از hesamjm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #927
    حـــــرفـه ای Amin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    13,662

    پيش فرض

    من آخر نفهميدم اين رابرت همون "وقتي بابا كوچك بود " نيست ؟
    سلام
    اووون یه کارتون ایرانی بود عزیز

    【ツ】

  11. #928
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    اين كارتون از همون موقع داشت به كودكانه هامان هشدار ميداد كه بعدها بايد حسرت بخوري خره ...


    كارتون قشنگي بودش
    اون صحنه ي سوپ خوردنشو خوب يادمه!

    یادمه یه بار با یه دوچرخه بچه گونه میخواستم برم آلمان، صبح رفتم و تا ظهر که گرسنه شدم برگشتم خونه و یه کتک هم از بابا نوش جان کردم
    آلمان!!!
    منم زياد جوگير مي شدم يادمه اولين كارتون هايي كه از والت ديسني ديدم بمبي بود و جك و لوبياي سحر آميز منم از فرداش توي باغچه خونمون كلي لوبيا كاشتم!!!
    Last edited by Ar@m; 17-08-2008 at 00:26.

  12. #929
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    سلام
    اووون یه کارتون ایرانی بود عزیز

    【ツ】
    سلام

    پس اون كارتوني كه يه مَرده بود كه هر روز صبح پا ميشه ميره اداره و بعد ميشينه پشت ميزش و بجاي كار دستش رو ميزنه زير چونش و ميره به دنياي كوچيكي خودش . و اين ميشه يه داستان. آخرش هم كه تموم ميشه از فكر مياد بيرون و ميبينه كه وقت اداري تمومه و بايد بره خونه. جمع ميكنه ميره. كارتونش هم فكر كنم خارجي بود. اسمش هم بود : وقتي بابا كوچك بود.
    نكنه اين همون رابرته؟ پس اوني كه من ميگم كدومه ؟

    ( :-| ]

  13. #930
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    سلام

    پس اون كارتوني كه يه مَرده بود كه هر روز صبح پا ميشه ميره اداره و بعد ميشينه پشت ميزش و بجاي كار دستش رو ميزنه زير چونش و ميره به دنياي كوچيكي خودش . و اين ميشه يه داستان. آخرش هم كه تموم ميشه از فكر مياد بيرون و ميبينه كه وقت اداري تمومه و بايد بره خونه. جمع ميكنه ميره. كارتونش هم فكر كنم خارجي بود. اسمش هم بود : وقتي بابا كوچك بود.
    نه ايني كه مي گي دقيقا رابرته

    نكنه اين همون رابرته؟ پس اوني كه من ميگم كدومه ؟

    ( :-| ]
    اون يه كارتون ايراني بودش كه اولش نشون مي داد باباهه يه دفه آب ميره كوچيك مي شه چهار دست و پا روي زمين مي خزه و از اين حرفا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •