با لبخند
نشانی خانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند سالها پیش
به دریا رفت
کسی دیگر از او
خبر نداد
به خانه ی تو
نزدیک می شوم
تو را صدا می کنم
در خانه را می زنم
باران می بارد
هنوز
باران می بارد
با لبخند
نشانی خانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند سالها پیش
به دریا رفت
کسی دیگر از او
خبر نداد
به خانه ی تو
نزدیک می شوم
تو را صدا می کنم
در خانه را می زنم
باران می بارد
هنوز
باران می بارد
زمانی
با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسی به من در آفتاب
صدندلی تعارف کند
در انتظار گل سرخی بودم
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عشق توست...
برای تویی که احساسم از آن وجود عزيز توست...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...
برای تویی که مرا مجذوب قلب مهربان و احساس پاک خود کردی...
برای تویی که وجود بی ارزشم را محو وجود مهربان خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
برای تویی که سکوتت سخت ترین شکنجه است...
برای تویی که قلبت پاک است...
برای تویی که در عشق، قلبت چه بی باک است...
برای تویی که عشقت معنای بودنم هست...
برای تویی که غم هایت معنای سوختنم هست...
حال که رسوا شده ام می روی
واله و شیدا شده ام می روی
حال که غیراز توندارم کسی
زین همه تنهاشده ام می روی
حال که چون پیکرسوزان شمع
شعله سراپاشده ام می روی
حال که همراه خراباتیان
همدم صبحها شده ام می روی
حال که در واده عشق وجنون
واقع عذرا شده ام می روی
حال که در بهر تماشای تو
غرق تمنا شده ام میروی
ما در ره عشق تو اسيران بلاييم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
بر ما نظری کن که درین شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه، چه قومیم و کجاییم؟
حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم
ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
ما را بتو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم
دریاب دل شمس خدا مفخر تبریز
رحم آر که ما سوختهی داغ خداییم
Last edited by دل تنگم; 04-04-2008 at 22:24.
گنجشک من ! پری بزن درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانه ات خانه را پر ترانه کن
چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانه کن
با نفست خوشبختی را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن
اول این برف سنگین را از سرم پاک کن سپس
موهای آشفته ام را با انگشتانت شانه کن
حتی اگر نمی ترسی از تاریکی و تنهایی
تا بگریزی به آغوشم ترسیدن را بهانه کن
با عشقت پیوندی بزن روح جوانی را به من
هر گره از روح مرا بدل به یک جوانه کن
چنان شو که هم پیرهن هم تن برخیزد از میان
بیش از اینها بیش از اینها خود را با من یگانه کن
زنده کن در غزل هایم حال و هوای پیشین را
شوری در من برانگیز و شعرم را عاشقانه کن
عشق شکسته...
عشق شکسته
عشق ما مثل یه جاده ..ما دوتا مثل مسافر
روی این جاده می رفتیم ..منو تو مثل دوعابر
روی این جاده می رفتیم ..همه جا شونه به شونه
که مبادا یکی از ما ..خسته تو جاده بمونه
من می گفتم که مبادا..گم بشیم دنیا بزرگه
هر جا یه شعله ببینیم ..شعله ی چشمهای گرگه
خنده هامون همه با هم..گریه هامون همه با هم
تو می گفتی که تمومه..قصه حسرت و ماتم
اما از آخر قصه ..کاشکی اول خبرم بود
حالا تو جاده غرت..یکیمون تنها نشسته
می نویسه روی جاده..آه از این عشق شکسته
تو به آخرش رسیدی..واسه من اول راهه
واسه تو جدایی آسون..واسه من مثل یه چاهه
آخر قصه همینه..قصه عشق شکسته
یکیشون رفته رسیده..یکی رو جاده نشست
تو از پی کدوم شب پر از ستاره اومدی
تو از کجای این شروع بی بهانه اومدی
تو از کدوم حادثه ی نیومده باخبری
تو از کجای لحظه های بی اراده اومدی
تو از کدوم غروب سرزمین سرد بی کسی
تو از کجای این طلوع بی دوباره اومدی
تو از کجای گریه ها و ضجه های بی صدا
تو از کجای ناله های بی گلایه اومدی
تو از کدوم ترنم لب های خشک و یخ زده
تو از کجای واژه های این ترانه اومدی
تو از کدوم دو راهی نشسته در کمین عشق
تو از کجای جاده های بی کرانه اومدی
تو از کدوم نگاه بارون زده ی خیره به راه
تو از کجای انتظار جاودانه اومدی
تو از پی نشونی کدوم هوای آشنا
تو از کجای نقشه های بی نشانه اومدی
تو از کجای خاطرات اون دل های بی قرار
تو از کجای قصه های عاشقانه اومدی
ببخش اگه صدای من به گوش تو نمی رسه
ببخش اگه دلم برات عمریه که دلواپسه
ببخش که از نگاه تو نگاه من بی خبره
ببخش که سرنوشت تو با عشق من همسفره
فکر می کردم توی خوابم فکر می کردم این یه رویاست
فکر می کردم بی تو قلبم زیر آوار تمناست
فکر می کردم با تو هستم همسفر همیشه هر جا
فکر می کردم با تو میرم یه نفس تا ته دنیا
فکر می کردم تو همونی که دلش میون ابراست
فکر می کردم تو همونی که چشاش به رنگه دریاست
فکر می کردم دست تقدیر ما رو پیش هم نشونده
فکر می کردم که ستاره دلمو به تو رسونده
فکر می کردم با تو میشه تا ابد عاشق بمونم
فکر می کردم میشه از تو این ترانه رو بخونم
فکر می کردم منو می دید اون نگاه مهربونت
فکر می کردم منو می خواست دل پاک و هم زبونت
فکر می کردم، آره انگار این فقط خیال و خوابه
عمریه که توی رویام شایدم فقط سرابه
میشه تنها تو رو فکر کرد توی نبض این دقایق
میشه با تو آشنا شد با یه قطره اشک و هق هق
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)