واسه تازه واردا ميگم:
به نظر من نه سرماي زياد و نه گرماي زياد رو نميشه تحمل كرد. ما اعزامي برج 89/11 بوديم. يعني به معني واقعي سرما رو با استخونامون لمس كرديم!
اونم كجا؟ تو بيابوناي كرمان!
هواي خشك بادهاي سرد - گرد و خاك زياد!
از سرما صدات ميگيره همون روزاي اول - من تقريبا درشت بودم وقتي رفتم آموزشي وقتي برگشتم 15 كيلو لاغر شده بودم و سياه !!! ساعت 6 صبح رسيدم تهران كه بنده خدا مامانم نزديك بود غش كنه وقتي منو ديد.
سختي نكشيديم / فقط هواش يكم غير عادي بود و غذاشت.
شايد كسي باورش نشه ولي من تا 2 هفته هيچي نميخوردم. تازه بعد از دو هفته از ورزارت بهداشت اومدن دوباره پروانه گردش پيتزا فروشي تو پادگان رو بازكردن. ما از فرداش پاتوقمون اونجا بود. هر پيتزا با تمام مخلفات رو ميداد 1500 تومن. يادش بخير!
تنها چيزي كه از گلو پايين ميرفت اين بود! كه كم كم جون اومد تو تنمون!
-
به نظر من سربازي با سربازي فرق داره - مهم اينه كه شرايط سخت رو شما كشيدين يا نه! احد ميدونه ! اونم نيرو دريايي بوده. افسردگي كه روزهاي اول بهت دست ميده زمين و آسمون رو به هم ميدوزه تازه وقتي ببيني همراهت همدردت همقلبت هم افسردگي گرفته و بيخيال داستان تو شده توهم اول بدبختيته ديگه احساس ميكني هيچي واسه از دست دادن نداري!
-
من وقتي داشتم ترخيص ميشدم اعزامي هاي جديد اومدن تو پادگان و تو يگان ما. يه مشت بچه!!!!
بچه هايي كه تا بهش ميگفتي بيا اينجا سركار اخم ميكرد ميگفت برو بابا! من هيچ جا نميام!
يارو اومده اعلام حضور كرده ميگه من ميخوام فرار كنم ساكش رو جمع كرده كه بره. چون بهش گفتيم بره جوراباشو بشوره وقتي وارد خوابگاه سربازا ميشه!!!!!!
اينجوري كه پيداست روز به روز دارن آسونترش ميكنن و كمتر سخت ميگيرن!
رس ما رو كشيدن كه - تازه با اينكه مثلا مدرك داشتيم!
8 روز اردوگاه تو سرما - يك شب درميون خشم شب - يه بار گاز اشكاور انداختن بين چادرو يكي هم افتاد تو چادر من (يعني انداختن )كه خرد به ستون ته چادر كه چادر افتاد تا اومدم ببينم چه خبره ديدم يه كپسول تو چادره فقط انداختش بيرون و بعدم آروم رفتم سر خط كه داشتن مثلا آمار ميگرفتن كه كي خوابيده يا جيم شده!
سربازي خوبه ولي نه يك سال و نيم - الانم كه شده 21 ماه - به نظر من 6 ماه كافيه. يعني واسه من بعد از 5 ماه ديگه همه چيز تكراري شد. انكار دارم صبحا ميرم سر كار!!!
فقط حقوقش ارزش مادي نداره!
-
مهم اين نيست كه امريه باشين يگان خوبي باشين جاي خوبي باشين- هر جا باشين اگه با فرمانده يا رئيس رفيق باشين سربازي خوب ميگذره. فرمانده من مثل پدره با من! ميگيم ميخنديم ولي كارمو هم انجام ميدادم! الانم كه تموم شده زنگ ميزنه و زنگ ميزنم ولي خوب زياد حال ندارم بشينم بحث كنم ولي خوب جوراي احوالات هستم!
بهر حال اگه هواي طرفت رو داشته باشي اونم هواي تورو دارم!