توي خرمنه سكوتم شعله هاي آتيشه
درد اين فاصله ها منو به فرياد ميكشه...
توي خرمنه سكوتم شعله هاي آتيشه
درد اين فاصله ها منو به فرياد ميكشه...
هنوز اینجا جوانی دلنشین است
هنوز اینجا نفس ها آتشین است
مبین کاین شاخه بشکسته , خشک است ;
چون فردا بنگری پر بیدمشک است
تو كتاباي قصه كسي كه ما نميشه
آخ كه ديگه دل من از تو جدا نميشه...
هشدار ای سایه ره تیره تر شد .
دیگر نه دوست نه دیوار,
دیگر نه نه دیوار و نه دوست ;
دیگر به من تکیه کن , ای من , ای دوست , اما
هشدار کاینسو کمینگاه وحشت
و آنسو هیولای هول است
تو بهترین جاش یه دونه
قصر و یه پادشاه داره
یه دل دارم نگین داره
هوا داره زمین داره
Doyenfery توجه داشتی که شما هر چی میگی آخرش ت ...منم از ه...
هنگامی که غوره خرد
در انتهای شاخسار طولانی پیچ پیچ جوانه می زند.
فریاد من همه گریز از درد بود
چرا که من، در وحشت انگیز ترین شبها، آفتاب را به دعائی
نومیدوار طلب می کرده ام.
Last edited by sise; 07-06-2007 at 14:53.
می نویسم نامش اول و از قفا
می نگارم نامه ی عشق و وفا...
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو , او اشارت های ابرو...
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ماهتاب
پارو می کشند،
خوشا رها کردن و رفتن؛
خوابی دیگر
به مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریائی دیگر!
خوشا پر کشیدن خوشا رهائی،
خوشا اگر نه رها زیستن، مردن به رهائی!
آه ، این پرنده
در این قفس تنگ
نمی خواند
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)