تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 92 از 107 اولاول ... 4282888990919293949596102 ... آخرآخر
نمايش نتايج 911 به 920 از 1066

نام تاپيک: سریال فاصله‌ها

  1. #911
    حـــــرفـه ای Jang Bogo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    پست ها
    1,606

    پيش فرض

    همين الان شبكه 3 شهرام عبدلي داره در رابطه با اين سريال حرف ميزنه
    از شهرام عبدلي خيلي خوشم مياد
    حيف كه تو اين سريال بازي كرده

  2. #912
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

    اگه درباره الی را سهیلی زاده میساخت
    نوشته ایمان باقری


      محتوای مخفی: درباره الی با طعم فاصله ها 
    از انجایی که کارگردان موفق سریال دیدنی فاصله ها آقای سهیلی زاده فرمودن ما در سریالمان می خواستیم رو حرف بزنیم و با توجه به استقبال بی سابقه از این سریال تا جایی که یکی از بینندگان عزیز فرمودند که انقدر این سریال تاثیرگذاره که باعث شده من و برادرم آشتی کنیم٬ ما هم به این نتیجه میرسم که اکنون رو حرف زدن در فیلمها جواب میدهد٬ بنابراین با در نظر گرفتن این موضوع که فیلم درباره الی فیلمی بود که به علت زیر پوستی حرف زدن موفقیت چندانی پیدا نکرد تصمیم گرفتم که آقای فرهادی را قانع کنیم که بی خیال فیلمش شود و بیاید سریالی رو حرف زن بسازد به نام« درباره الناز غرقی نژاد ٬ ۲۶ ساله٬ معلم مهد کودک »
    بازیگر نقش الی باید عوض شود به نظر من سحر قریشی یا زیبا بروفه برای این نقش مناسب ترن.
    بازیگر نقش سپیده که مدتهاست به عنوان مفسد فی العرض نایل شده باید جای خودش را به الیزابت امینی یا مهراوه شریفی نیا بدهد .
    جاهایی از فیلمنامه که از نظر من باید اصلاح شوند را مرور میکنیم:
    سکانسی اضافه شود و در این سکانس سپیده وارد مهد کودک میشود و به الی میگوید: بیا با ما بریم سفر با دوستمون احمد که تازه از آلمان برگشته آشنا شو
    الی: چی میگی بابا من نامزد دارم هنوز که از هم جدا نشدیم
    سپیده: خوب بالاخره که میشین. احمد قراره زود بره المان اگه الان نبینیش مورد خوبی رو از دست میدی ها
    الی: خوب باشه فقط پیش خودمون بمونه
    سپیده: باشه

    سکانس پانتومیم کلا باید تغییر کند اصلا پانتومیم یعنی چی؟
    داخلی/ خانه ویلایی / شب
    بچه ها دور هم جمع شده اند٬پیمان بلند میشود و میگوید: دم هممون گرم که تو دانشکده حقوق درس خوندیم
    بچه ها دست میزنن اما نازی دست نمیزند و کمی نارحت است
    شوهرش منوچهر از او میپرسد: چته نازی؟
    نازی: من خواب دیدم دندونم افتاد میدونی تعبیرش چیه؟ اینه که یکی میمیره !
    منوچهر: اینا همه خرافاته بی خیال ما که اینجا داریم تفریح میکنیم
    منوچهر برای اینکه فضا عوض بشه میگه: بچه ها فیلم خوب بد زشت رو آوردم با هم ببینیم
    پیمان :کدوم فیلم؟
    منوچهر:همون فیلمه که یارو میگه هی بلوندی دنگ....دنگ....دنگ
    حالا که صحبت از فیلم شد الی هم برای اینکه یه حرفی بزنه میگه: منم کارتن هاچ زنبور عسل رو دوست دارم میدونین چون دنیای من دنیایی کودکانه و پاکه٬ راستی آقا منوچهر این کارتونو نداری ببینیم
    منوچهر:نه حتما براتون گیر میارم
    بعد همه میشینن فیلم خوب بد زشت رو میبینن.

    بیرون/کنار ساحل/ظهر
    اول از همه باید حضور الی در سکانس والیبال بازی کردن با مردها حذف شود. اصلا یک دختر نباید بدون اجازه پدرش با پسری صحبت کند چه برسد که با انها بازی کند.
    سپیده و شهره میخواهند به شهر بروند تا خورد و خوراک بخرن .
    سپیده: الی ما داریم میریم خرید چیزی نمیخواهی که برات بخریم
    الی: چند دقیقه صبر کن منم میام باید یه سر برم دنبال بلیط
    سپیده: برو بابا ( لبخند میزند)
    الی : سپیده جون سپیده جون به خدا باید بعد از ظهر برگردم
    سپیده: اصلا مگه ماشین گیرت میاد باید پیاده برگردی
    الی: پیاده برمیگردم
    سپیده: جدی!
    الی: شوخی کردم بابا نکنه که اگر خدای نکرده اینجا اتفاقی برام بیفته یا مثلا غرق بشم بعد شما پیش خودتون فکر کنید که من پیاده برگشتم اونوقت هزار تا بدوبیراه به من بگید که چه دختر بی تربیتی بدون خداحافظی رفت!
    سپیده: به نفعته که بمونی
    سپیده یواشکی کیف الی رو تو کابینت مخفی میکنه بعد موبایلش هم برمیداره تا نره.شهره هم به نازی میگه که مواظب بچه هاش باشه تا نرن تو آب. بعد شهره و سپیده میرن.
    نازی به الی که رو بالکن نشسته میگه: الی جون چشت به بچه ها باشه من برم تو رو جمع و جور کنم بیام شاید هم یه آهنگی با هندس فری گوش دادم
    الی با دختر شهره بادبادک بازی میکنه که این صحنه به علت حرکات موزون الی که مناسب نیست به صورت کلوزآپ روی بادبادک گرفته میشود . بعد الی میره کنار ساحل بعد به یاد جمله احمد که گفته بود پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است میفته به همین خاطر میره تو آب تا خودشو غرق کنه تا این تلخی رو پایان بده و بعد پسر شهره که میبینه الی رفته جلو اون هم پشت الی میره جلوتر و هردو با هم غرق میشن
    نازی در حال اهنگ گوش دادن تو اتاق است بخشی از این آهنگ که شنیده میشه: اگه فاصله افتاده اگه من سرده سردم تو کاری با دلم کردی که فکرشو نمیکردم.........
    نازی: عجب خواننده ایه این علی لهر اسبی !
    بقیه سکانس مثل تو فیلمه و تغییر نمیکنه به جز اونجایی که پلیسه اسم الی رو میپرسه که سپیده سریع میره همه مشخصات رو به پلیسه میده
    داخلی/ پزشکی قانونی/ بعد از ظهر
    پلیس زنگ میزنه میگه که جنازه خانومی رو از آب گرفتن بعد همگی به همراه نامزد الی به پزشکی قانونی میرن نامزدش برای تشخیص هویت به سرد خونه وارد میشه جسد رو در میارن
    پرستار: خودشه؟
    نامزد الی بسیار مضطرب است و با صدای لرزان میگوید: آره خودشه ( در این سکانس چهره الی نشون داده نمیشه چرا که ممکنه بچه هایی که این فیلمو میبینن شبا خوابشون نبره و به هر حال نمیشه که سر جسد روسری گذاشت و موهاشم خدایی نکرده معلوم میشه و نماز و روزه آقایان باطل میشه)
    پیمان به نامزد الی: میخواهین یه زنگ بزنین به خانوادش بگین بیان؟
    نامزد الی: در حالی که گریه میکنه : برید خودتون زنگ بزنین به من ربطی نداره . چیه فکر میکنی دارم به خاطر مردن الی گریه میکنم نه داداش٬ همون وقتی که فهمیدم منو ادم حساب نکرد اومد شمال تا با یه پسره قرار بذاره برام مرده بود٬ الان فقط به خاطر این گریه میکنم که چرا منو آدم حساب نکرد چرا چرااااااااااااااااااااااا اااااا؟!
    داخلی/ ویلا/ بعد از ظهر (سکانس آخر)
    در نمای پایانی سپیده بر روی صندلی نشسته و زیر لب میگوید: عجب غلطی کردم این دختره رو آوردم شمال٬ عجب غلطی کردم به نامزدش گفتم که الی به من نگفت نامزد داره در حالی که به من گفته بود٬ من آبروی الی رو بردم ٬ خاک بر سرم این واقعا یه تلخی بی پایانه!
    بعد نوری سفید دیده میشود و از بین نور سفید مردی سفید پوش بیرون می آید او کسی نیست جز عمو رضا !
    عمو رضا خطاب به سپیده که مات و مبهوت مانده است: سلام عزیز دل انگیز نترس من فرشته ی مهربون و اندرز گو هستم . تو میدونی دروغگویی دشمنی با خداست؟! دروغگویی جنگ با خداست؟! بیا این کتاب که درباره یپیامدهای دروغگویی است رو بگیر و بخون تا دیگه دروغ نگی.
    سپیده: چشم عمو رضا
    عمو رضا رو به دوربین: خوب بینندگان عزیز پیام این سریال اینه که دیگه برای تفریح به شمال نرید بهتره به قم یا مشهد برید که هم زیارتی کنید هم تفریح. پایان




    این یکی هم از ایمان باقری
    تفاوت زیاد دلنوازان و فاصله ها


    شاید فکر میکنید که صدا و سیما برنامه ها و سریال های متنوع و جذاب پخش نمیکند و سریال هایش تکراری خسته کننده و بیش از اندازه پاستوریزه است و به همین علت مردم به سوی این شبکه جذب شده اند؟ بابا انصاف داشته باشید همین سریال فاصله ها را نگاه کنید آیا شباهتی بین این سریال و سریال های دیگر مخصوصا دلنوازان میبینید؟ درست است که بعضی بازیگرانش همانها هستند ولی جنس بازی آنها بسیار متفاوت است همین ستاره جوان فیلم شاهرخ استخری را نگاه کنید بازی او در این فیلم در مقایسه با بازی او در دلنوازان بسیار متفاوت است . حیف که این مجموعه یک سریال است و گرنه سیمرغ بلورین جشنواره ی بعدی از همین الآن در جیبش بود.
    ببینید کارگردان چقدر خلاق است در فیلم دلنوازان خواهر طبق بالا زندگی میکرد و برادر طبقه پایین اما در این فیلم خواهر طبق پایین و برادر طبقه بالا . در فیلم دلنوازان مکانی که رابطه های عشقی برقرار میشد اژانس هواپیمایی بود اما در این فیلم مرکز تهیه غذا . در فیلم دلنوازان قهرمان داستان یک دختر عمه ی محجبه داشت اما در اینجا او یک دختر عموی محجبه دارد ... بابا این همه تفاوت باز هی بگویید این دو تا سریال چقدر شبیه هم هستند... باز هی بگویید کارگردان اصلا خلاقیتی ندارد...
    تازه این سریال برخلاف سریالهای فارسی وان بسیار آموزنده است من که هنوز دیالوگ کلیدی و به یاد ماندیه پدر متدین فیلم را از یاد نبردم انجا که به پسر کوچکش که در نماز جماعت مدرسه شرکت نمیکند و بدتر از آن یواشکی فیلم سینمایی میبیند میگوید ( نماز جماعت حال دیگری دارد...)
    باز بگویید این سریال انقدر شعاری است که ادم رودل میکند. نه عزیز برادر
    هی مسخره کنید که کجای دنیا پدر را به عنوان کاری ضروری به مدرسه میکشانند و بعد به او میگویند چرا پسرتان در نماز جماعت مدرسه شرکت نمیکند!؟
    تازه یک نکته اخلاقی دیگر را هم در این فیلم فهمیدیم اینکه هر وقت در دانشگاه خواستی با یک دختر حرف بزنی باید اول از پدرش اجازه بگیری
    آخه شما از یک سریال دیگر چه میخواهید؟
    Last edited by masoudtr; 09-08-2010 at 15:36.

  3. 15 کاربر از masoudtr بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #913
    آخر فروم باز Maziar_69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    2,491

    پيش فرض

    آقا یه چیزی.
    این پدر دختر خاله ی بیتا () مگه مرخص نشده بود از بیمارستان؟
    من یادمه یه بار گفتن مرخص شده!

  5. #914
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    186

    پيش فرض

    فاصله ها نــــــــــه !!! سوتی هااااااااااااا !!!

  6. #915
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    262

    پيش فرض

    شاید یه علتی که مجبور می شن اینهمه سریال درپیتی با موضوعات مشابه بسازن محدودیتی است که به خاطر پوشش زنان در ایران اعمال می شود . اگه این محدودیت نبود می توانستیم شاهد سریال های اکشن با موضوعات متفاوت و مفرح باشیم

    از دوستان کسی نوشته بود که این جناب محسن هیچ وقت توی مغازه نیست پس چطوری نون درمیاره و اینهمه هزینه می کنه حرف جالبی زده . اینها با انتخاب این شغل برای جناب محسن و خواهر زاده اش می خواهند به طور غیر مستقیم به جوانان بگویند که دیگر دنبال کار اداری و ... نباشند با یک شغل ساده ای مثل برق کاری هم می توان امورات زندگی را گذراند .
    Last edited by am_64; 10-08-2010 at 20:38.

  7. #916
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    2,718

    پيش فرض

    دیشب و پریشب قسمت چندمش میشد؟

  8. #917
    آخر فروم باز saeed_cpu_full's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    توی هارد كامـپـيـوتـر!!
    پست ها
    2,885

    پيش فرض

    شاید یه علتی که مجبور می شن اینهمه سریال درپیتی با موضوعات مشابه بسازن محدودیتی است که به خاطر پوشش زنان در ایران اعمال می شود . اگه این محدودیت نبود می توانستیم شاهد سریال های اکشن با موضوعات متفاوت و مفرح باشیم
    چه ربطی داره ؟! مگه ناتاشا نبود ؟! فیلم به اون قشنگی که شخصیت اولش یه زن بود ... اکشن هم بود

  9. #918
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,788

    پيش فرض

    این سعید با هر کی حرف میزنه یه جای دیگه رو داره نگاه میکنه

    ما یه بار نشد ببینیم تو صورت طرف نگاه کنه

  10. 6 کاربر از Saeed System بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #919
    آخر فروم باز M A M M U T's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    پست ها
    1,393

    پيش فرض

    شاید یه علتی که مجبور می شن اینهمه سریال درپیتی با موضوعات مشابه بسازن محدودیتی است که به خاطر پوشش زنان در ایران اعمال می شود . اگه این محدودیت نبود می توانستیم شاهد سریال های اکشن با موضوعات متفاوت و مفرح باشیم

    از دوستان کسی نوشته بود که این جناب محسن هیچ وقت توی مغازه نیست پس چطوری نون درمیاره و اینهمه هزینه می کنه حرف جالبی زده . اینها با انتخاب این شغل برای جناب محسن و پسرش می خواهند به طور غیر مستقیم به جوانان بگویند که دیگر دنبال کار اداری و ... نباشند با یک شغل ساده ای مثل برق کاری هم می توان امورات زندگی را گذراند .
    اگه محدودیت نبود اونوقت باید روابط بیتا با پسرا رو نشون می دادن.در اون حالت دیگه اکشن نبود می شد پ-و-ر-ن-و
    در مورد شغل ساده هم راست می گی منظورشون این بوده اما نفهمیدن که ملت خر نیستن و می فهمن که جناب محسن با پول لامپ فروختن(اون هم یارانه ای ) نمی تونه روز به روز ماشین عوض کنه و خونه ی دو طبقه داشته باشه و ..... و هم چنین ملت می فهمن که ایشون سهمیه ی رزمندگی داره و احتمالا موجی هم هست و از ناحیه ی مغزی جانباز هم هست و ماهی خدا تومن سهمیه می گیره و ..................

  12. 3 کاربر از M A M M U T بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #920
    WorkHard / P!ayHard pcforlife's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    محل سكونت
    S t r e t f o r d   E n d
    پست ها
    4,095

    پيش فرض

    بازیگر نقش سپیده که مدتهاست به عنوان مفسد فی العرض نایل شده باید جای خودش را به الیزابت امینی یا مهراوه شریفی نیا بدهد .
    منوچهر برای اینکه فضا عوض بشه میگه: بچه ها فیلم خوب بد زشت رو آوردم با هم ببینیم
    پیمان :کدوم فیلم؟
    منوچهر:همون فیلمه که یارو میگه هی بلوندی دنگ....دنگ....دنگ
    نازی در حال اهنگ گوش دادن تو اتاق است بخشی از این آهنگ که شنیده میشه: اگه فاصله افتاده اگه من سرده سردم تو کاری با دلم کردی که فکرشو نمیکردم.........
    نازی: عجب خواننده ایه این علی لهر اسبی !
    داخلی/ ویلا/ بعد از ظهر (سکانس آخر)
    در نمای پایانی سپیده بر روی صندلی نشسته و زیر لب میگوید: عجب غلطی کردم این دختره رو آوردم شمال٬ عجب غلطی کردم به نامزدش گفتم که الی به من نگفت نامزد داره در حالی که به من گفته بود٬ من آبروی الی رو بردم ٬ خاک بر سرم این واقعا یه تلخی بی پایانه!
    بعد نوری سفید دیده میشود و از بین نور سفید مردی سفید پوش بیرون می آید او کسی نیست جز عمو رضا !
    عمو رضا خطاب به سپیده که مات و مبهوت مانده است: سلام عزیز دل انگیز نترس من فرشته ی مهربون و اندرز گو هستم . تو میدونی دروغگویی دشمنی با خداست؟! دروغگویی جنگ با خداست؟! بیا این کتاب که درباره یپیامدهای دروغگویی است رو بگیر و بخون تا دیگه دروغ نگی.
    سپیده: چشم عمو رضا
    عمو رضا رو به دوربین: خوب بینندگان عزیز پیام این سریال اینه که دیگه برای تفریح به شمال نرید بهتره به قم یا مشهد برید که هم زیارتی کنید هم تفریح.
    چقدر سره این تیکه ها خندیدم!!!

  14. این کاربر از pcforlife بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •