اي کم شده وفاي تو اين نيز بگذرد^^و ا فزون شده جفاي تو اين نيز بگذرد
زين بيش نيک بود به من بنده راي تو^^گر بد شدست راي تو اين نيز بگذرد
سنايي غزنوي
اي کم شده وفاي تو اين نيز بگذرد^^و ا فزون شده جفاي تو اين نيز بگذرد
زين بيش نيک بود به من بنده راي تو^^گر بد شدست راي تو اين نيز بگذرد
سنايي غزنوي
دل به پروازهای روحانی
گوش بر رازهای پنهانی
زن مگویاش! که در کشاکش درد
یک سر موی او به از صد مرد!
مرد و زن مست نقش پیکر خاک
جان روشن بود از اینها پاک
کردگارا ، مرا ز من برهان!
وز غم مرد و فکر زن، برهان
عبدالرحمان جامی
ندا برداشته دارنده بار^^که هر صف زير خود بينند زنهار
توانگر چون سوي درويش ديدي^^شمار شکر بر خود بيش ديدي
نظامي
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت***باز آید و برهــــــــــــاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیاریـــــــــد***تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
حافظ
تختهی مشق نقشها کرده است
همچو آیینه، لوح ساده مرا
هر قدر بیش باده مینوشم
میشود تشنگی زیاده مرا
صائب تبریزی
آخر کار شوق دیدارم
سوی دیر مغان کشید عنان
چشم بد دور، خلوتی دیدم
روشن از نور حق، نه از نیران
هاتف اصفهانی
نيامد همي ز اسمان هيچ نم
همي برکشيدند نان با درم
دو لشکر بران گونه تا هشت ماه
به روي اندر آورده روي سپاه
فردوسی
هرآنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکی ات باید اغاز کرد
چو با نیکنامان بوی همنورد
فردوسی
دلي دارم که از تنگي درو جز غم نميگنجد
غمي دارم ز دلتنگي که در عالم نميگنجد
چو گرد آيد جهاني غم به دل گنجد سريست اين
که در جائي به اين تنگي متاع کم نميگنجد
محتشم کاشانی
در درگه خلق بندگی مارا کشت
از بهر دونان دوندگی مارا کشت
گه منت روزگار ، گـه منت خلق
ای مرگ بیا که زندگی مارا کشت
حکیم سید ابوالقاسم نباتی قره جه داغی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)