با گام تو راه عشق آغاز شود
شب با نفس سپیده آغاز شود
با نام تو ای بهار جاری در جان
یک باغ گل محمدی باز شود
با گام تو راه عشق آغاز شود
شب با نفس سپیده آغاز شود
با نام تو ای بهار جاری در جان
یک باغ گل محمدی باز شود
ما سر صدق به پای تو نهادیم و زدیم............... داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش
جان چو پروانه به پای تو فشاندم که چو شمع.................. بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
نگو چنین و چنان دیر میشود گاهی
تا توانی دلی بدست آور ----- دل شکستن هنر نمی باشد
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را --------------------- دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
دانی که تمنای من از لعل لبت چیست ؟ آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
رفیق خانه و گرمابه و گلستان باش
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور--------------------------كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
ره عقل جز هيچ بر هيچ نيست .......... بر عارفان جز خدا هيچ نيست
تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست ........... راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)