وقتی نیستی
معطل می مانم
خانه یا خیابان
هر جا که باشم
سرِ قراری هستم انگار
که دیگری دیر کرده است.
شهریار بهروز
وقتی نیستی
معطل می مانم
خانه یا خیابان
هر جا که باشم
سرِ قراری هستم انگار
که دیگری دیر کرده است.
شهریار بهروز
تو مثل دعای مادرم
از ته دل می آیی
....
وبازمن و حافظ و التهاب تفالی دیگر!
و باز تو جاری شدنت میانخالصانه ترین نیت من....
و باز من و لرزش دل و دست و بغضم....
و چشمهایی بسته...و نیتی خالصانه....
و پاسخی صادقانهجان برلب است و حسرت در دل که از لبانشو باز قصه ی تکراری روز های من و انتظار بی ثمر برای بازگشت
نگرفته هیچ کامی جان از بدن بر اید
تو
دلم شکست
عیبی ندارد شکستنی است دیگر میشکند!
اصلا فدای سرت قضابلا بود از سرت دور شد...
اشکم بی امان میریزد
مهم نیست!
اب روشنی است!
خانه ات تا ابد روشن عشق من
دلم شکست... مگر نمیگویند شکستنی دفع بلاست...پس چرا باور نمیکند دلم....؟
تو که مي دانی
مبدا و مقصد من
آغوش توست..
پس دست به سينه در مقابلم
هرگزقرار مگير..
چون به دستانت حسودی خواهم کرد.
که جای مرا.
گرفته اند.
حتی...
لحظه ای . . .
به کجا برم شکایت؟، به که گویم این حکایت؟
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
حافظ
من هنــــــوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ..
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ..
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ..
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ..
از چشـــم من
قشنگترین پرچم جهان
پیراهن سفیـــد توئه
روی بند رختــــ
![]()
در انتظار آمدن کسی بودن
که می دانی نمی آید
حماقت نیست
عشق است
کسی که عطـــــر /تــــو/ را زده بود
در خیابان از کنارم گذشت...
و این یعنـــــی:
"قتــــل غیر عمـــــد "...
Last edited by Dejagah; 13-06-2014 at 14:56.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)