یکی حلقه کعبه دارد به دســــــــــــت *** یکی در خراباتی افتاده مست
گر آنرا بخواند، که نگــــــــــــــــذاردش *** ور این را براند که باز آردش
نه مستظهر است آن به اعمال خویش *** نه این را در توبه بسته است پیش
بوستان سعدی
یکی حلقه کعبه دارد به دســــــــــــت *** یکی در خراباتی افتاده مست
گر آنرا بخواند، که نگــــــــــــــــذاردش *** ور این را براند که باز آردش
نه مستظهر است آن به اعمال خویش *** نه این را در توبه بسته است پیش
بوستان سعدی
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست***جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیـــــافت***بوستــان سمن و سرو گل و شمشادت
حافظ
تو همچون صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون ، همي سپرم
چنين كه در دل من داغ زلف سركش تست
بنفشه زار شود تربتم ، چو در گذرم
حضرت حافظ
مو که مست از می انگور باشم***چرا از نازنینـــــم دور باشم
مو که از آتشت گرمی نویـــــنم***چرا از دود محنت کور باشم
باباطاهر
مگذار مرا به ناز اگر چند
خوب آید ناز نازنین را
منمای همه جفا گه مهر
چیزی بگذار روز کین را
انوری
اهل دل را گفته محروم نگذارم ز جور
آن قدر بگذار تا منهم دلي پيدا کنم
خاک پاي آن پري کز خون مردم بهتر است
چون من از نامردمي در چشم خون مالا کنم
محتشم کاشانی
من چو خود را زنده در عمری دراز
پی نبردم مرده کی یابی تو باز؟
من چنان رفتم که در وقت گذر
یک سر مویم نبود از خود خبر
عطار
Last edited by iman_abi; 06-09-2009 at 01:53.
روزی به مبارکی و شادی
بودم به نشاط کیقبادی
ابروی هلالیم گشاده
دیوان نظامیم نهاده
نظامی گنجوی
هم از الطاف همايون تو خواهم يارب***در بلاياي تو توفيقه رضا و تسليم
نقص در معرفت ماست نگارا، ور نه^^نيست بي مصلحتي حکم خداوند حکيم
شهريار
مکش ز دست من آن ساعد نگارین را
که خون ز دست تو بسیار در دل است مرا
شود ز آیه ی رحمت گناهکار دلیر
نظر به سبز خطان زهر قاتل است مرا
صائب تبریزی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)