تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 91 از 469 اولاول ... 4181878889909192939495101141191 ... آخرآخر
نمايش نتايج 901 به 910 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #901
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام بر علما و فضلا
    خونه داییم یه گربه داشت که خیلی سیریش بود.هر چی اینو دور می کردیم بازم می اومد.
    یه بار داییم اینو برد خارج شهر ولش کرد اومد.برگشت گفت راحت شدیما.بعد از چند روز دیدیم باز برگشته.
    با داییم اینو گرفتیم انداختیم تو گونی و بردیم یه جا و من گونی رو برداشتم ÷رتاب کردم یه جایی.(ببخشید p ندارم)
    یهو دیدیم صدای جیغ زن اومد و یه سیبیل کلفت از یه خونه اومد بیرون و گفت بی همه چیزا چی انداختین
    تو دیگ رب.تازه فهمیدم گربه رو انداختم تو دیگ رب این هیولا.
    خلاصه من و داییم یه کتک سیر خوردیم
    داییم هم یه کتک سیر به من حیوونی زد و رفتیم خونه.تو حیوون ازاری تجربیت زیادی دارم.
    منتظر سوتی های بعدی من باشین.

  2. #902
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    شهریار جون نوکرتم.دوست دارم.
    تودانشگاه بودیم.یه استاد نقشه کشی صنعتی داریم که خیلی متشخص و باکلاسه.
    بنده خدا کچله.منم با بچه ها داشتیم چرت و ÷رت میگفتیم تو کلاس.گفتم بچه ها من این ترم نقشه کشی می افتم.
    بچه ها گفتن چرا؟گفتم اخه نمی تونم از استاد سوال کنم.بچه ها گفتن برای چی؟منم گفتم اخه نور کلش چشمو میزنه.
    بچه ها نخندیدن.گفتم چرا نمی خندین نامردا .ضایع نکنین.یهو دیدم استاد تو کلاسه.
    تو اون لحظه میخواستم بمیرم و اینجوری ضایع نشم.خلاصه استاد نامردی نکرد و منو اون ترم با 9.5 انداخت.
    منتظر سوتی های بعدی باشین.از Wookman به خاطر راه انداختن این تا÷یک تشکر میکنم.

  3. #903
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام علما
    این سوتی برمیگرده به دوران بچگیم.داشتیم صبحانه می خوردیم.فامیل هم خونه ما جمع بودن.
    بابام به من گفت به مادر بزرگت بگو کتری و قوری رو هم بیاره.منم رفتم گفتم مامان بزرگ اگر اومدی
    اون قرتی و کوری رو هم بیار.همه زدن زیر خنده و من هم ضایع شدم.بابام گفت خوب شد نگفتم
    کف گیر بیاری.منتظر سوتی های بعدی باشین.

  4. #904
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    سلام علما
    این سوتی برمیگرده به دوران بچگیم.داشتیم صبحانه می خوردیم.فامیل هم خونه ما جمع بودن.
    بابام به من گفت به مادر بزرگت بگو کتری و قوری رو هم بیاره.منم رفتم گفتم مامان بزرگ اگر اومدی
    اون قرتی و کوری رو هم بیار.همه زدن زیر خنده و من هم ضایع شدم.بابام گفت خوب شد نگفتم
    کف گیر بیاری.منتظر سوتی های بعدی باشین.
    با سلام
    بابا دستت درست ماشاالله همه فعال شدن
    منتظریم

  5. #905
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    قربونت سینا جون.مخلصیم.

  6. #906
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Mishel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    240

    پيش فرض ميشل سوتي گير است

    يك سوتي جالب بچه ها.
    قضيه از اين قرار بود كه يك روز در دانشكده كلاس ما در سايت كامپيوتر برگزار مي شد و من هم تنها پسر در كلاس بودم. يكي از دختر خانوماي گل از صندليش بلند شده بود و داشت كارهاش رو به دوستاش نشون مي داد و با آب و تاب راجع به اونها توضيح مي داد. دور و برش هم شلوغ بود. منم گيج و گول بدون توجه رفتم و روي صندليش نشستم و اونم متوجه نشد. بعد از چند دقيقه احساس كردم يك چيز سنگين افتاد روم. به خودم اومدم ديدم خانوم خانوما تو بغلم نشسته. نگو به هواي اينكه صندليش پشت سرشه خودشو ول داده رو من. هنوزم وقتي همديگه رو مي بينيم نمي تونيم خندمون رو كنترل كنيم. ميگن آب نطلبيده مراده. به نظر شما بغله نطلبيده چيه؟!!!!!


    ميشل = متخصص سوتي گرفتن از دخترها

  7. #907
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام
    اقا ما یه ÷سر عمه داریم خیلی باحاله.این سوتی ماله بچگی هاست.
    این بنده خدا بچه بود عادت داشت شیرجه میزد تو متکا.متکاش هم بزرگ بود.
    یه روز رفته بودیم خونشون که متکاشو اورد و شیرجه زد توش.
    بعد گفت می خوام یه شیرجه خفن بزنم.رفت ته حال ایستاد و با سرعت شروع کرد به دویدن.
    منم شیطون رفت تو جلدم.این با سرعت اومد و شیرجه زد.
    در همین حال من متکا رو از زیرش کشیدم و اون بنده خدا با مخ خورد تو فرش و بیهوش شد.
    رفتم بالاسرش و صداش کردم.دیدم جواب نمیده.ترسیدم.به بابام گفتم بابام اومد بردیمش بیمارستان.
    خلاصه بخیر گذشت و اون شب از بابام یه کتکی خوردم که تا اخر عمر فراموش نمی کنم. .مخلص همتون

  8. #908
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    دعا کنید ما هم بریم دانشگاه اگه رفتیم احتمالا از این سوتی ها زیاد می دم
    دست پانیشر جان و میشل جان درد نکنه

  9. #909
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    اي ول پانيشر.حالا من::

    آفا...يادم هست اون موقع ها كه تازه فيلم سينمايي كلاه قرمزي اومده بود...من و دوستام رفته بوديم(مال حد.دا‘‘ 10 سال پيش هست).
    شب هم رفتيم خونه اين دوستم كه با هم بازي كنيم(اون موقع 3 دبستان بودم).
    باباش از سر كار اومد.يهو من و اون با هم گفتيم:::

    سلام الاغ عزيز...حال چطوره...؟خوب و ......!!!!!!
    يهو باباش نه گذاشت,نه برداشت,...من رو پرت كرد از خونه بيرون.يه فصل هم اين رفيق ما رو زد كه فردا نيومد مدرسه,پس فرداش با چل و چال زخمي اومد.گفت بابام گفت:اين همه پول ميدم بري سينما آخرشم بهم ميگي الاغ؟
    بعدش منو زد(من رو....من بدبخت..يعني شهريار رو!!!!).گفتم نزن...گفت بابام گفت تو رو هم بزنم.
    چون خودش دست رو بچه بلنو نميكنه...گفتم از زير چشمت پيداست بدبخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!11

    رفتم واسه بابام تعريف كردم...گفت ابلحه..آبروم رو بردي.فقط همين.بعدشم گفت بيا شام بخور(آخ جون!).

    خوش باشين.
    يا حق

  10. #910
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    سوتی داد معلمون سر کلاس زبان
    کلاس ما مختلط بود
    سر جلیه امتحان بودیم داشتیم می نوشتیم منم هیچی نخونده بودم
    بعد کلمه expert رو دیدم هر چی فکر کردم دیدم نمی دنم یعنی چی؟؟
    بعد از نیم ساعت فکر کردن گفتم بیا از معلم بپرسیم معلمون هم یه دختر خانومیه مانکن و ناز
    خلاصه من دیدم معنی export رو می دونم چیه
    گفتم خانوم ببخشید export یعنی صادرات؟؟؟
    گفت اره
    گفتم خوب expert یعنی چی؟؟؟؟
    گفت؟ماهر
    تا اینو گفت یهو کلاس رفت رو هوا یهو دید چه سوتی داد معنی کلمه رو تو امتحان اومده بود گفت اونم خیلی راحت برای همه بچه ها
    خلاصه کلی بچه ها از من تشکر کردن از جمله دخترا گفتن حال دادی
    ولی معلم گفت این ترم می ندازمت ولی دمش گرم با نمر 96 قبول شدم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •