تب می کنم در آسمان شعر
آه ! این حرارت دست و پا گیر است
پرواز می خواهد دلم اما ....
اینجا فقط دیوار و زنجیر است
مادر برایم نذر خواهد کرد
فردا که می اید به دیدارم
او خوب می داند چه می خواهم
با آرزوهایی که من دارم....
تب می کنم در آسمان شعر
آه ! این حرارت دست و پا گیر است
پرواز می خواهد دلم اما ....
اینجا فقط دیوار و زنجیر است
مادر برایم نذر خواهد کرد
فردا که می اید به دیدارم
او خوب می داند چه می خواهم
با آرزوهایی که من دارم....
مثل من فلک زده مثل من غریب
در جای جای هفته اسیرند لحظه ها
انگار در نگاه تو تکثیر می شوند
انگار بر تو بخش پذیرند لحظه ها
حالا منم و گریه بر این درد مشترک
از زندگی بدون تو سیرند لحظه ها
«بگذار تا مقابل روی تو بگذریم»
پیش از دمی که بی تو بمیرند لحظه ها
او عشق من است
مي تواند در يك دم هر چهار فصل باشد.
چه مي دانم؟
چه بگويم؟
كه او امروز از كدام دنده بلند شده است
ممكن است مهربان باشد
ممكن است سنگدل باشد
مرا واداشته است كه بنشينم و چون بازي احمقانه اي حدس بزنم
به همان راحتي لباس عوض كردن تصميمش را عوض مي كند
دوستت که می دارم
مرگ هم زیبا می شود
چندان که می توانم
بر سینه ی برهنه ات
سر بگذارم و بمیرم
در قفس را بگشایم
پرنده پر ساید به بال روشن باد
و من در آغوشت به خواب روم ...
مگه میشه ماهی ها رو بگیریم از آب چشمه
یا گلای باغ عشقو بزاریم یه عمری تشنه...
همه زندگی ام
در دو واژه خلاصه می شود
« عشق و نفرت »
می دانی
تمام زندگی ام را تو برايم معنا کردی!؟
یاچهره بپوش یابسوزان
برروی چوآتشت سپندی
دیوانه عشقت ای پری روی
عاقل نشودبه هیچ پندی
تلخ است دهان عیش ازصبر
ای تنگ شکر ،بیارقندی ...
بنشینم وصبرپیش گیرم
دنباله ی کارخویش گیرم
ماه تابيد
صداي تيشه ي فرهاد آمد
گفت شيرين
كنار لاله ها با لاله ي لال
صداي ناله آمد
لاله ناليد
صدا از تيشه ي فرهاد افتاد
صداي گريه ي شيرين
ميان باغ تنهايي هزاران لاله از باران فرو مي ريخت
تورا من چشم در راهم . شباهنگام
که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه هارنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تورا من چشم در راهم شباهنگام
درآن دم که برجادّه ها چون مرده ماران ،خفتگانند؛
درآن نوبت که بندددست نیلوفربرپای سروکوهی دام ؛
گرم یادآوری یانه
من ازیادت نمی کاهم ،
تورامن چشم درراهم .
من نگفتم به ذوالكتاف سلام
شانه ات بوسيدم
تا تو از اين همه ناهمواري
به ديار پاكي راه بري
كه در آن يكساني پيروزست
من شكستم در خود
من نشستم در خويش
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)