تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 90 از 129 اولاول ... 4080868788899091929394100 ... آخرآخر
نمايش نتايج 891 به 900 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #891

    پيش فرض

    عوامل موثر در کار کردن

    موضوع: انسان فعالیتهای مختلفی انجام می‌دهد. برخی از این فعالیتها جنبه‌های اختصاصی‌تر بخود می‌گیرند و برخی فعالیتهایی عمومی هستند. برخی از این کار کردنها تحت عنوان شغل فرد یاد می‌شوند. در هر حال در هر لحظه که انسان کار انجام می‌دهد، عوامل متعدی شیوه عمل و نتیجه حاصله را تحت تاثیر قرار می‌دهد. برخی از این عوامل تاثیرات مفید و موثری روی شیوه عمل و نحوه فعالیت او بر جای می‌گذارد و برخی دیگر به صورت عامل بازدارنده عمل می‌کنند و یا سرعت عمل فرد را کاهش می‌دهند.
    هماهنگی تواناییهای فردی با ویژگیهای کار
    زمانی که بین تواناییهای فرد و ویژگیهای کار مورد نظر هماهنگی و همخوانی وجود داشته باشد تاثیر مثبتی بر شیوه عمل خواهد گذاشت. برخی از فعالیتها به تواناییها و خصوصیات ویژه‌ای نیاز دارند که بدون آنها انجام کار به صورت مفید و ثمر بخشی انجام نخواهد گرفت. فرض کنید فردی را که بنیه جسمی قوی ندارد و قصد دارد کار سنگینی مثل جابجا کردن قطعات سنگین را انجام دهد. این یک مثال واضح از ضرورت همخوانی تواناییهای فردی با ویژگیهای مورد نیاز برای انجام کار است. چنین تطابقی در برخی کارهای فکری ، ظرافت و پیچیدگی بیشتری دارد.

    عوامل انگیزشی در کار کردن
    در بحث انگیزش گفته می‌شود که طی جریان انگیزش نیروی لازم برای انجام کار فراهم می‌شود. در واقع انگیزش به منزله موتور رفتاری انسان بشمار می‌رود. از این جهت سطح انگیزشی فرد تاثیر بسیار زیادی در اقدام او به انجام کار و تداوم به انجام کار دارد. افرادی که از انگیزش کافی برخوردار نیستند یا در شروع به انجام کار مشکل دارند یا در شیوه انجام کار ضعیف و کند عمل می‌کنند. نتیجه کار این افراد معمولا به اندازه نتیجه کار افراد با انگیزه مفید و سودمند نیست. افراد دارای انگیزش بالا توان بهتری در انجام کار دارند، سرعتشان بالاتر است، زودتر اقدام و شروع بکار می‌کنند. نواقص کمتری دارند و در صورت بروز مشکل تلاش بیشتری جهت رفع نواقص می‌کنند.

    ماهیت کار به عنوان یک عامل موثر
    اینکه نوع کار مورد نظر چیست؟ چه اندازه دشوار است؟ در چه مدت زمانی باید انجام گیرد و تمام شود؟ نتایج مورد نظر کدامها هستند و ... ماهیت کار را مشخص می‌سازند. اصولا کارهایی که از درجه دشواری بالاتری برخوردار هستند، و به عبارتی کارهای سخت تفاوتهایی از لحاظ مدت زمان مورد نیاز برای اتمام کار ، نتایج مورد نظر و ... با کارهای ساده‌تر دارند. از این لحاظ ماهیت کار ، سخت و آسان بودن آن نیز می‌تواند شیوه کار را تحت تاثیر قرار دهد. کارهای آسان راحت‌تر و سهل‌تر و در مدت زمان کمتری انجام داده می‌شوند و توجه و دقت مورد نیاز برای آنها کمتر است.

    شرایط محیطی به عنوان عامل موثر در کار کردن
    شرایط محیط نقش بسیار مهمی در انجام کارها دارد. یک کار یکسان در دو شرایط و موقعیت جداگانه می‌تواند نتایج متفاوتی به بار می‌آورد. عموما شرایط و موقعیتهای محیطی مساعد برای انجام کار و متناسب با نوع کار روند انجام کار را سرعت می‌بخشد. از عمومی‌ترین شرایط محیطی ، نور ، فضا ، سروصدا و ... است. هر چند برای برخی مشاغل شرایط محیطی ویژه و اختصاصی‌تری نیاز هست. تحقیقات مختلف مربوط به حوزه روانشناسی صنعتی و سازمانی نشان می‌دهد انجام کار در محیطهای دارای نور مناسب ، تهویه هوای مناسب و فضای کافی تاثیر مثبتی روی شیوه عمل کارگران دارد.

    گروههای کاری به عنوان عامل موثر در کار کردن
    برخی از کارها بطور انفرادی انجام می‌گیرند ولی برخی کارهای دیگر مستلزم انجام همکاری بین دو یا چندین نفر هستند. نوع روابطی که بین افرادی که بطور مشترک در انجام کار فعالیت می‌کنند حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می‌دهد، نوع ویژه‌ای از روابط ، پویایی گروهی را بالا برده و بازده کاری را افزایش می‌دهد. از اینرو ترکیب مناسب گروهها می‌تواند نقش سازنده‌ای در بهبود و عملکرد افراد داشته باشد. این نکته برای مدیران سازمانها و محیطهای کاری از لحاظ تشکیل گروههای کاری قابل توجه است.

    بازده کار به عنوان عامل موثر در کار کردن
    روشن است کارهایی که دارای بازده مفید و بالایی هستند با تحت تاثیر قرار دادن سطح انگیزش افراد نحوه عمل و کار را تحت تاثیر قرار می‌دهند. البته چنین بازدهی زمانی بیشترین تاثیر را خواهد داشت که فرد از وجود چنین بازدهی آگاهی داشته باشد. زمانی که فرد از نتایج کار خود به صورت پاداش مالی و ... اطلاع داشته باشد شیوه عمل او متفاوت از زمانی خواهد بود که هیچگونه آگاهی از چنین مزایایی ندارد. این مساله قابل توجه مدیران کاری است که با آگاه ساختن افراد خود از نوع تشویقها و پاداشهای مورد نظر راندمان کار را بالا ببرند. قابل توجه است فقدان آگاهی افراد از نوع تشویق مورد انتظار و میزان آن بیشترین تاثیر مخرب را در عملکرد آنها خواهد داشت نسبت به زمانی که از بازده پایین کار اطلاع داشته باشند. روانشناسان اجتماعی این مساله را با پدیده توجیه توضیح داده‌اند.

  2. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #892

    پيش فرض

    استرس‌های شغلی

    در بررسی‌های اخیر آمریكایی‌ها، شغل را مهم‌ترین عامل بروز استرس معرفی كرده‌اند. همچنین عدم فعالیت‌های ورزشی اجتماعی باعث ایجاد استرس در افراد است.
    یك سوم آمریكایی‌ها اذعان داشته‌اند كه همواره برای رسیدن به محل كار خود عجله دارند و نیمی از این كه هزینه بسیاری را صرف روزهای تعطیل می‌كنند، ناراحتند. نگرانی در باره شغل‌های اجرایی، حقوق، امنیت شغلی، ازدیاد سرگروه‌های شغلی، سركارگران و مشتریان عامل مؤثری در ایجاد استرس است. استرس بیش از حد شغلی باعث می‌شود تا افراد نتوانند در موقع لزوم تصمیمات درستی را در ارتباط با شغلشان اتخاذ نمایند.
    فراهم آمدن فرصت‌های لازم برای رسیدن به امور كاری و زندگی روزمره و احساس رضایت شغلی، سطح كاری كارگران را بالا می‌برد و استرس را به حداقل می‌رساند. اگر استرس مربوط به شغل باشد، نتایج تخریب كننده‌ای از لحاظ فیزیكی، ذهنی و یا هیجانی به همراه خواهد داشت. این‌گونه استرس‌ها زمانی رخ می‌دهد كه فرد احساس رضایت و انگیزه كامل از كار و تلاش خود نداشته و براین باور است كه اهداف شخصی را در این باره به دست نخواهد آورد. افرادی كه دارای شغل‌های امدادی و یاری رساننده در جامعه هستند نظیر معلم‌ها، كارگران، متصدیان، افسران پلیس و غیره، بیشتر در معرض ابتلا به این نوع افسردگی هستند. افرادی كه از افسردگی‌های روانی رنج می‌برند كلیه تفریحات و اهداف مهم زندگی خود را ترك می‌كنند. برای بعضی از افراد نیز این بیماری انگیزه‌های شغلی را كاهش داده و یا تحت‌الشعاع قرار می‌دهد كه برای جلوگیری از این نوع افسردگی‌ها نیازمند اصلاح مهارت‌های زمانی در مدیریت هستیم.البته ممكن است كه حالت‌های استرس‌زا برای هر شخصی رخ دهد و برخی موارد استرس‌زا غیرقابل اجتناب هستند. تحمل افسردگی‌های ناشی از عوامل بیرونی در افراد بستگی به خود شخص دارد. شما می‌توانید روش‌های درستی را اتخاذ كرده تا بر افسردگی خود غلبه كنید و آن را از بین ببرید.
    نكاتی در باره فعالیت‌های روزانه
    1 - بر روی صندلی راحتی خود به مدت 10-5 دقیقه نشسته و چند نفس عمیق بكشید.2 - به خود آرامش داده و تصور كنید كه تا حد امكان با نشاط هستید و نسیم ملایمی پوستتان را نوازش می‌دهد و یا صدای آبشار را می‌شنوید.
    3 - بایستید و بعضی از تمرینات كششی و انعطافی را انجام دهید. با یك حركت آرام سرتان را از یك طرف به طرف دیگر بچرخانید. دستانتان را جلوی صورت قرار داده و بالای سرتان ببرید. به آرامی آن را خم نموده، سپس آنها را آزادانه رها كنید.4 - برنامه‌ زمانی خاصی را تنظیم كنید و در آن فعالیت‌های روزانه خود را ثبت كنید. به عنوان مثال زمانی را برای قدم زدن و صحبت كردن با یك دوست اختصاص دهید و یا طوری برنامه‌ریزی كنید كه 15 دقیقه زودتر از گذشته به رختخواب بروید.

  4. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #893

    پيش فرض

    7 دلیل ترک خدمت کارکنان



    هرچند «اینجا ایران است» و منتقدین بسیاری معتقدند نظریه پردازی های غربی کاربردی در اینجا ندارد، با این حال به نظر می رسد در شرایط زیر هر فرد غیر «محافظه كار» (همان روبه مزاج سابق) تصمیم به ترك سازمان خواهد گرفت:

    ۱. شغل و یا محیط کار به شکلی كه ما انتظار داریم نباشد.


    ۲. با شغل احساس تناسب نکنیم.


    ۳. مافوق ما در نقش مربی ظاهر نشده و حرف ها و رفتاری که موجب بهبود ما شود نزده و از خود نشان ندهد.


    ۴. رشد و پیشرفت ما بسیار اندک باشد.


    ۵. احساس مورد توجه قرار نگرفتن و ارزیابی نادرست، به صورتی که حق ما بیش از آن بوده، به ما دست دهد.


    ۶. از بابت حجم کاری زیاد و بروز عدم توازن در کار و زندگی دچار تنش و استرس شویم.


    ۷. به مافوق و مدیران ارشد سازمان بی اعتماد و بدبین شویم.

  6. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #894

    پيش فرض

    2 اصل برای موفقیت مالی



    دو اصل مهم برای دستیابی به موفقیت مالی وجود دارد.
    اولین اصل، همان است كه ما آن را قانون جذب می‌نامیم. این قانون می‌گوید كه شما همانند یك آهن ربای دائمی هستید.

    بر اساس این اصل، افكار شما، میدان قدرتمندی از انرژی ایجاد می‌كند كه به اطرافتان تشعشع كرده و رویدادها و افرادی متناسب با خود را به زندگی‌تان جذب می‌نماید.
    هر فكر آمیخته با احساس شما چه مثبت و چه منفی از شما تابیده شده و مردم، شرایط، افكار و فرصت‌هایی سازگار با خود را برایتان فراهم می‌آورد.
    چگونه موفقیتی را كه آرزومند و شایسته‌اش هستید، جذب كنید: بسیاری از مردم، معتقدند كه این، مهمترین اصل همه قوانین ذهنی است.
    این اصل بیان می‌كند كه اگر شما تصوری شفاف از هدف بسیار ارزشمندتان را كه همان ثروتمند شدن است در ذهن داشته باشید و بتوانید این خواسته را به طور پیوسته در روحیه خود حفظ كنید، در نتیجه منابع مورد نیاز برای دستیابی به این هدف را به زندگی‌تان جلب خواهید كرد.
    هر فرد موفق و ثروتمندی در نتیجه نگه‌داشتن طولانی مدت اندیشه ثروت و موفقیت در ذهن خود، به چنین نتیجه‌ای دست یافته است.
    دنیای شما، آینه افكار شماست: دومین اصل، قانون «تناسب و تناظر» است. این قانون ذهنی، بسیار قدرتمند بوده و می‌گوید: «هر آنچه در درون‌مان می‌گذرد، در اطراف‌مان متجلی می‌شود.»
    بر اساس این اصل، دنیای بیرونی شما، همانند آینه‌ای، آنچه را كه در دنیای درونتان می‌گذرد به شما نشان می‌دهد. هر آنچه در اطرافتان اتفاق می‌افتد، مشابه احوالات درونی شماست.
    وقتی می‌گوییم دنیای بیرونی شما، دنیای درونی‌تان را منعكس می‌كند، منظورمان در هر دو سطح خودآگاه و ناخودآگاه است. اگر باور داشته باشید كه توانایی دستیابی به اهدافتان را دارا هستید و تصوری از اهدافتان را در طولانی مدت و صبورانه در ذهن نگه دارید، سرانجام دنیای اطرافتان مشابه رویای شما خواهد شد.
    اصل تشابه را در سه موقعیت می‌توان به طور كامل مشاهده كرد: اول از همه، افراد دور و بر شما، دقیقاً طرز برخوردی مشابه رفتار شما دارند. شما همیشه انعكاس روحیه خود را در رفتار و صورت كسانی كه با آنها سر و كار دارید، می‌بینید. اگر شما حالتی مثبت و خوش‌بینانه داشته باشید، مردم تقریباً بلافاصله حتی قبل از این كه بتوانید كلامی بگویید با روی خوش و حمایت‌كننده به شما واكنش نشان خواهند داد.
    دومین قلمرویی كه اصل تناظر در آن آشكار است، ارتباطات شماست. ارتباطات شما، همیشه دقیقاً آینه تمام نمای شخصیت شماست. زمانی كه شاد، خوشبین و آرام هستید، روابطتان نیز شادتر، دوست داشتنی‌تر و هماهنگ‌تر خواهد بود ولی هنگامی كه به هر دلیلی، اندیشه‌ای آشفته و منفی دارید چه آگاهانه و چه ناخودآگاه این روحیه و حالات، فوراً و مستقیماً بر روی ارتباطات شما تأثیر می‌گذارد.
    سومین شرایطی كه این اصل كاملاً بر آن مسلط است، ثروت و دارایی شماست. دارایی و ثروت زندگی‌تان، بازتابی از آمادگی دنیای درونی شما برای چنین دستاوردی است.
    تنها بخشی از این معادله كه می‌توانید بر آن مسلط باشید، هشیاری و افكار آگاهانه شماست و اگر بتوانید هشیاری خود را بر روی آنچه كه مشتاقش هستید یعنی دارندگی و ... قفل كنید، چنین نتیجه‌ای در دنیای اطرافتان متجلی خواهد شد.

  8. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #895

    پيش فرض

    توصیه هایی برای مدیران و سرپرستان

    1- در انجام کارها روی شیوه ای خاص تأکید نکنید. شاید کسی بتواند از مسیر کوتاه تر و بهتری شما را به مقصد برساند.
    2- توجه داشته باشید دانش و تجربه، هیچ کدام به تنهایی رهگشا نیستند؛ مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تأمین می شود، می توان با آمیختن دانش و تجربه ، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد.
    3- از هر فرصتی برای استخدام و به کارگیری افراد برجسته استفاده کنید.
    4- به خاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان مؤثر است.
    5- با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را از بین نبرید.
    6- از مشورت و نظرخواهی با نیروی جوان ابایی نداشته باشید.
    7- با رفتارهای ضد و نقیض، اعتماد زیردستان را از خود سلب نکنید.
    8- در به وجود آوردن فضای رقابتی سالم، کوشا باشید.
    9- برای ارتقای سطح دانش کارمندان و افزایش بهره وری آنان ، کلاس های آموزشی ترتیب دهید و از لوازم کمک آموزشی بهره گیرید.
    10- دقت کنید که توبیخ کارمند خطاکار، باید متناسب با اشتباهاتش تعیین شود.
    11- مطمئن شوید مأمور خریدی که برای سازمان درنظر گرفته اید، علاوه بر کاردانی و رعایت اصول درست بازاریابی ، مورد اعتماد، زرنگ و خوش سلیقه نیز هست و همان گونه که بر قیمت کالاها توجه دارد، بر زیبایی و کیفیت آنها نیز اهمیت می دهد.
    12- در صورت لزوم با قاطعیت «نه» بگویید.
    13- سعی کنید با اصول ساده روان شناسی آشنا شوید.
    14- طوری رفتار کنید که دیگران شما را به عنوان الگو انتخاب کنند و آینده کاری دلخواه خود را در قالب شخصیت شما مجسم کنند.
    15- هرگز در حضور کارمندان یا دیگر معاشرین خود ، پشت سر افراد بدگویی نکنید.

  10. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #896

    پيش فرض

    راه‌های كنترل احساسات در محل كار

    نكاتی كه با كمك آنها می‌توانید جلوی احساسات منفی و عصبانیت خود را سر كار بگیرید و همچنان موفق سر كار خود باقی بمانید.
    همه ما با افرادی روبه‌رو شده‌ایم كه كنترل احساساتشان را سر كار، از دست می‌دهند، درها را می‌كوبند، سر همكاران یا مشتری‌ها فریاد می‌زنند و چیزهایی می‌گویند كه خیلی زود پشیمان می‌شوند.

    اشخاصی را دیده‌ایم كه در جلسات كاری، نمی‌توانند جلوی عصبانیت خود را بگیرند چون با عقاید و نظراتشان مخالفت شده است یا این‌كه فرد دیگری را به‌جای آنها نشانده‌اند. در اینجا می‌خواهیم به نكاتی اشاره كنیم كه با كمك آنها می‌توانید جلوی احساسات منفی و عصبانیت خود را سر كار بگیرید و همچنان موفق سر كار خود باقی بمانید.
    1 - كمی قدم بزنید تا عصبانیت‌تان فروكش كند:در طی یك جلسه كاری، وقتی كسی از سبك مدیریت یا بخش تحت اداره شما ایراد می‌گیرد، عصبانی نشوید، وقتی می‌بینید كه در صدد خشمگین شدن هستید، خود را از آن محل دور كنید. بهانه‌ای بیاورید و از جلسه بیرون بروید تا بتوانید عصبانیت خود را فروكش كنید. اگر برای خاموش كردن خشم‌تان به خود فرصت دهید می‌توانید كنترل احساساتتان را دوباره به‌دست آورید.
    2 - قبل از نشان دادن هرگونه واكنش، توضیح بخواهید:با پرسیدن سؤال‌های مختلف وقت را بگذرانید. می‌توانید از صحبت‌های دیگران استفاده كرده و سؤالاتی از آنها بپرسید. با این كار به آن فرد زمان می‌دهید كه اشتباه خود را تصحیح كند. 3
    - از قانون ده ثانیه‌ای استفاده كنید: هیچ عكس‌العملی نشان ندهید. اگر می‌بینید كه در یك جلسه كاری یا پشت تلفن می‌خواهید كنترل خشم‌تان را از دست دهید؛ با خود تا 10 بشمارید تا از عصبانی شدن خود جلوگیری كنید. قبل از نشان دادن هرگونه واكنش، واقعیات را بررسی كنید.
    4 - با كسی كه می‌تواند آرام‌تان كند، حرف بزنید:همیشه كسی را برای درد دل كردن و تكیه كردن داشته باشید، چه داخل و چه خارج از محل كار، در این مواقع سعی كنید كه با او بیرون بروید و كمی صحبت كنید. درست نیست كه همه احساساتتان را در خود نگاه داشته و بیرون نریزید. با این كار سلامتی خودتان به خطر خواهد افتاد. با دوستی صمیمی در مورد این مشكلات صحبت‌ كنید تا او آرامتان كرده و كنترل خود را دوباره بازیابید.
    5 - برای از بین بردن عصبانیت خود ورزش كنید:اجازه ندهید كه تصویر كاریتان با عصبانی شدن و از دست رفتن كنترلتان مخدوش شود، در این مواقع ورزش كمك بسیار خوبی است. به باشگاه بروید و كمی ورزش كنید. مطمئن باشید همه چیز را فراموش خواهید كرد.
    6 - ببینید چه چیز باعث عصبانیت‌تان می‌شود:آگاه باشید كه در چه موقعیت‌هایی كنترل خود را از دست داده و عصبانی می‌شوید. وقتی متوجه شدید كه چه چیز منجر به عصبانیت‌تان می‌شود درصدد جلوگیری از ایجاد چنین موقعیت‌هایی برآیید. یا این‌كه یاد بگیرید كه چه‌طور با این موقعیت‌ها كنار بیایید تا موقعیت كاریتان خدشه‌دار نشود. 7
    - همكارانتان را بشناسید:ببینید رفتار هركدام از همكارانتان چه علائمی دارد. ممكن است خیلی از حرفهای آنها كه برای شما مثل انتقاد می‌ماند، در واقع حكم شوخی داشته باشد. با شناختن شخصیت و رفتارهای همكارانتان، بهتر می‌توانید با انتقادات آنها كنار آمده و خشم خود را كنترل كنید.
    8 - واكنش افراد دیگر را پیش‌بینی كنید: زمانی كه می‌خواهید كار جدیدی را در محل كارتان انجام دهید، واكنش و عكس‌العمل‌ همكارانتان را پیش‌بینی كنید. با این كار می‌توانید بهتر با انتقادات و ایرادهای آنها پس از انجام كار كنار بیایید.
    9 - قبل از نوشتن هر نامه نامحترمانه كمی صبر كنید:هیچ‌گاه به دیگران بی‌احترامی نكنید، حتی اگر حق با شما باشد. آسان است كه اجازه بدهیم ابرهای تیره جلوی قضاوتمان را بگیرد. قبل از ارسال هر نامه نامحترمانه در پاسخ به انتقادات سایرین یك روز صبر كنید. روز بعد دوباره آن را خوانده و تجدید نظر كنید.
    10 - هر روز خشمتان را دور بیندازید:یاد بگیرید كه با ترك محل كار، عصبانیت‌های خود را نیز دور بریزید. بعد از كار به اموری بپردازید كه به آن علاقه داشته و لذت می‌برید. با دوستانتان بیرون بروید، یا تلویزیون تماشا كنید، با این كار هیجان و استرستان را از بین خواهید برد.
    11 - برای طغیان‌های عصبی خود عذرخواهی كنید:با وجود این‌كه قصد بدی نداشته‌اید، درست نیست كه جلسات كاری را با عصبانیت ترك كنید. اگر در حین جلسه عصبانیتتان باعث شده كه به كسی بی‌احترامی كنید، از او معذرت بخواهید.
    لزومی ندارد كه برای عصبانیت خود توضیحی دهید، فقط گفتن «من رفتار بدی داشتم و عذر می‌خواهم.» كافی است تا همه سوءرفتارها را از بین ببرد.احساسات منفی خود را با اعتماد به نفس جایگزین كنید و تعادل احساساتتان را حفظ كنید.
    در این مسائل عجله نكنید. سالها طول می‌كشد تا آبرو و اعتبار جمع شود اما برای از بین رفتن آن فقط ثانیه‌ای كافی است.


  12. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #897

    پيش فرض

    تعریف و ماهیت روانشناسی صنعتی

    تعاریف متعددی از روانشناسی صنعتی از سوی روانشناسان ارائه شده است، اما یك تعریف ساده و قابل درك از روانشناسی صنعتی چنین است: “‌ كاربرد و توسعه اصول و یافته‏های روانشناختی برای حل مشكلات كاری نوع بشر در صنعت، تجارت، خدمات و سازمانهای پژوهشی“. چنین تعریفی ممكن است سئوالات زیادی در ذهن افراد مبتدی در این زمینه بوجود آورد. اولین سؤال ممكن است این باشد: روانشناسی چیست؟ بدون فهمیدن این موضوع كه روانشناسی چیست، درك و معنی روانشناسی صنعتی- كه به تعبیری همان كاربرد اصول روانشناسی در حل مشكلات آدمی در صنعت است- كار مشكلی است. در این مقاله هرگاه سخن از صنعت به میان می‏آید منظور تمامی انواع سازمانهای كاری اعم از تجاری، صنعتی، تربیتی، دولتی و مذهبی است.
    ارتباط روانشناسی و روانشناسی صنعتی
    ارتباط بین روانشناسی و روانشناسی صنعتی چیست؟
    روانشناسی در تعریف عبارت است از مطالعه انسان و رفتارهای او به كمك متدولوژی علمی. روانشناسی، روشهای علمی زیادی را جهت گردآوری حقایق درباره رفتار آدمی بكار می‏گیرد از جمله این روشها می‏توان به تجربه، مشاهده پیمایش و سنجش، مطالعات زمینه‏ای، مطالعات موردی و غیره اشاره كرد. بطور كلی این روشها، در اصل مشابه روشهایی هستند كه در سایر علوم بكار گرفته می‏شوند ولی با این تفاوت كه با مطالعه آدمی و رفتار او یعنی موضوع اصلی روانشناسی تطبیق داده شده‏اند.
    بنابراین وقتی صحبت از روانشناسی به میان می‏آید منظور، اختصاصا مطالعه اصول، قواعد و قوانینی هستند كه بر رفتار آدمی در تمامی جنبه‏ها حاكم می‏باشند.
    همچنین باید در اینجا اشاره كنیم كه روانشناسی موضوعی بسیار پیچیده است كه با تخصصها و علائق زیادی سر و كار دارد. هر یك از این تخصصها باعث رشد شاخه‏ها یا زیرشاخه‏هایی می‏شود. از جمله به این زیرشاخه‏ها در بخش صنعت می‏پردازیم.
    چشم انداز روانشناسی صنعتی
    كاربرد اصول روانشناختی در مورد افرادی كه در صنعت و تجارت مشغول بكار هستند، در طی بیش از هشتاد سال، فهم چشم‏انداز روانشناسی صنعتی را اكنون برای ما ساده‏تر و روشن‏تر می‏سازد. لیستی كه در زیر آمده است حاصل مصاحبه‏های مك كالون با عده كثیری از روانشناسان صنعتی در امریكا درباره چشم‏انداز و كاربرد روانشناسی صنعتی است:

    1- انتخاب پرسنل: انتخاب كارمندان و مدیران برای مشاغل مختلف. توسعه ابزارهای انتخاب پرسنل بوسیله هدایت تحقیقات مربوطه.
    2- پیشرفت پرسنل: توسعه شیوه‏ها و روشهای ارزیابی عملكرد كارمندان، مدیران و غیره. توسعه و بهبود روشها و شیوه‏های اندازه‏گیری نگرش كارمندان. توسعه شیوه‏های مدیریت مؤثر و مدیریت پرسنل و مشاوره كارمندان، یعنی كمك كردن به كارمندان جهت سازگاری بهتر و بیشتر با خود و محیط خودشان.
    3- مهندسی انسانی: ارائه پیشنهاد برای تغییر و نوآوری در طراحی ماشین‏ها و ابزارها با رویكرد دستیابی به عملكرد ساده‏تر و صرف هزینه‏ها و انرژی انسانی كمتر.
    4- مطالعات بهره‏وری: فعالیت‏های مربوط به كاهش كارهای طاقت‏فرسا، بهبود شرایط محیطی نظیر نور، تهویه هوا، نظم و ترتیب كاری، برنامه كار و غیره با توجه به حداكثر بازده.
    5- مدیریت: فعالیت‏هایی نظیر بهبود و بالابردن مهارتهای مدیریتی و سایر فعالیتهای مربوط به مدیران.
    6- ایمنی: جلوگیری از وقوع حوادث و ایجاد اقدامات تامینی.
    7- ارتباط: توسعه و بهبود روابط مؤثر بین كاركنان.
    بنابراین در برشمردن چشم‏اندازهای روانشناسی صنعتی می‏بینیم كه از یك روانشناس صنعتی برای حل تمامی مشكلات مربوط به كاركنان در بخش صنعت استفاده می‏شود. البته در پاره‏ای موارد نیز از روانشناس صنعتی به طور اختصاصی در یك یا چند زمینه خاص استفاده می‏شود.

    دشواری‏ها و موانع سد راه روانشناسی صنعتی

    علیرغم نقش مؤثر و متنوع روانشناسی صنعتی در مدیریت بهتر و كارآمدی آن به عنوان نظام علمی پویا، برای بهبود موقعیت و شیوه‏های كاری انسان، هنوز بازدارنده‏هایی در استفاده از روانشناسان صنعتی در محیطهای صنعتی و تجاری وجود دارد. دلیل این امر را باید در مقاومت نوع آدمی در برابر هرگونه تغییر در وضعیت فعلی دانست. هرچند ممكن است وضعیت جدید كارآمدتر و سودمندتر باشد، ولی آدمی بر این مقاومت اصرار می‏ورزد. این تمایل حاكم و فراگیر، بزرگترین مانع در راه قبول روانشناسی صنعتی از سوی كاركنان و مدیران تمام كشورهای دنیا بوده است. چرا كه بكارگیری رواشناسی صنعتی در بیشتر موارد مستلزم تغییرات اساسی در نگرش و باورهای كاركنان و كارفرمایان است. مقاومت كاركنان در برابر روانشناسی صنعتی از این واقعیت نشان می‏گیرد كه این افراد تغییراتی كه نیاز به ارائه ایده‏های جدید دارد را تهدیدی برای نگرشها و عادتهای كاری تثبیت شده خود می‏دانند.كارفرمایان نیز از بروز چنین تغییراتی بیزارند چرا كه آنها اغلب نسبت به بازده ایده‏های جدید مطمئن نیستند و كمتر حاضر به خطر كردن در این زمینه‏اند. یكی دیگر از دلائل مقاومت و پرهیز كارفرمایان این است كه آنها علیرغم سوددهی ایده‏های جدید، قادر به درك پیچیدگی رویكردهای جدید نیستند. كارفرمایان تمایل ندارند “امتیاز استخدام یا اخراج پرسنل“ كه در انحصار خودشان است را با نظام علمی گزینش تعویض نمایند و یا حتی كسی را در آن شریك كنند. البته در حال حاضر با رشد روزافزون هنر و دانش مدیریت، بسیاری از كارفرمایان به ارزش و اهمیت عوامل روانشناختی در كار پی برده‏اند. این موضوع را به راحتی می‏توان در زمان پس از جنگ جهانی دوم و در اغلب كشورهای غربی و برخی كشورهای آسیایی ملاحظه كرد.
    مفاهیم اساسی روانشناسی صنعتی

    مفاهیم اساسی روانشناسی به نوبه خود علمی پیچیده است كه مهمترین آنها به طور خلاصه با توجه به نمودار شماره 1 تشریح می‏شود.

    دلیل رفتار
    تمامی فعالیتهای آدمی اعم از یك رفتار ساده(پرهیز از آتش) یا پاسخهای عصبی و رفتارهای پیچیده(مثل انتخاب شغل یا انتخاب رشته تحصیلی) تصادفی نیستند و جملگی به واسطه حضور عوامل محرك یا شرایطی كه انسان را وادار به عكس‏العمل می‏كند، بوجود می‏آیند. روانشناسی در واقع تلاش برای جداسازی و مشخص كردن این شرایط تحریكی (محرك‏ها) به عنوان علل زیربنایی رفتارهای نوعی است. در موقعیتهای صنعتی، بسیاری از این رفتارها نظیر از زیركار دررفتن كارگران یا كم‏كاری، كاهش بازدهی در بخش فروش و یا تنش‏های صنعتی كه پیامد كاهش تولید هستند، با این دیدگاه مورد كنكاش قرار می‏گیرند كه عواملی (محركهایی) كه باعث بروز آنها شده‏اند چیست؟ فهم این شرایط و شناخت محرك‏ها از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است چرا كه اولا ما را قادر می‏سازد تا دلائل ممكن، جهت بروز چنین پدیده‏های خاص را بشناسیم. ثانیا با مشخص شدن دلائل می‏توانیم ارزیابی‏های اصلاحی، جهت بهبود این موقعیت‏ها به عمل آوریم. البته یك روانشناس صنعتی تحلیل موقعیت را به وسیله برشمردن اصول و عوامل روانشناختی كه در آنها خبره است، انجام می‏دهد. بنابراین روانشناس صنعتی ممكن است آشوب و تنش در یك كارخانه را به راحتی ردیابی و دلائل آن را پیدا كند. دلائل این آشوب و هرج و مرج ممكن است آزردگی خاطر كارگران بواسطه تحكم سركارگر، پائین بودن حقوق كارگران یا انتظار بیش از حد كارفرما و نظائر آن باشد. تحقیقاتی از این نوع كه در آن از روشهای قابل اعتماد علمی استفاده شده است، منجر به شناسایی دقیق علل بروز رفتار كارمندان و كارگران در محیطهای صنعتی و تجاری می‏شود. به عبارت دیگر شناخت علل و رفتارهای فردی یا گروهی ما را قادر می‏سازد تا حد زیاد و قابل اطمینانی اقدام به پیش‏بینی، تغییر یا كنترل رفتارها كنیم و یا حتی این رفتارها را در جهت دلخواه هدایت كنیم. بنابراین، روانشناسی صنعتی مانند اغلب علوم دیگر سعی در شناخت علل و انگیزه حوادث دارد تا شاید بدین ترتیب بتوان شرایط را به نحو مطلوبتری كنترل كرد.
    تفاوت‏های فردی
    دومین عامل اساسی كه روانشناسی صنعتی برآن تاكید می‏كند تفاوتهای فردی است. هیچ یك از افراد در ویژگیهای بدنی (فیزیكی) نظیر قد، وزن، ظاهر، قدرت عضلانی، حواس وغیره به یكدیگر شبیه نیستند. این قضیه در مورد ویژگیهای روانی افراد نظیر هوش، علائق، نگرش‏ها، احوال شخصی مثل پرخاشگری، درونگرایی، استحكام شخصیت، صداقت، دوستی، بردباری و... نیز صادق است. تفاوتهای فردی در ویژگیهای فیزیكی و روانی و فیزیكی افراد قادر خواهیم بود آنها را در بهترین شرایط و موقعیت كه متناسب با ویژگیهای آنهاست، قرار دهیم و قطعا پیامد این شناخت و جایگزینی، افزایش بهره‏وری است، بدین ترتیب مطالعه و اندازه‏گیری تفاوت‏های فردی، از اصول اساسی و مهم روانشناسی است و روانشناسی صنعتی از آن در انتخاب پرسنل، جایگزینی آنان، ارتقاء و تنزل مقام، جابجایی افراد و مواردی نظیر آن كمك می‏گیرد. هیچ شركت معتبری، فردی كه خوش لباس و خوش برخورد نباشد هوش پایین تر از سطح متوسط دارد، پرخاشگر و تاحدی كله شق است را به عنوان فروشنده استخدام نمی‏كند؛ همچنین در مورد مشابه راننده‏ای كه بینایی یا هماهنگی حركتی او ضعیف است، حواسش جمع نیست، فراموشكار است و یا مهارت كافی در رانندگی ندارد، از شانس كمتری برای انتخاب شدن برخوردار است. در انتخاب معقول و حساب شده، یك كارمند باید ویژگی‏های فیزكی و روانی او كه ممكن است مؤثر در موفقیت شغلی او باشد را در نظر گرفت.
    آنچه گفته شد فقط دو مثال ساده از كاربرد تفاوتهای فردی در انتخاب افراد بود. در عصر حاضر صنعت و تكنولوژی به قدری پیشرفت كرده‏اند كه به دست آوردن موقعیتهای شغلی در كارخانجات و شركتها مستلزم ویژگیهای فیزیكی و روانی فردی خاص و بالایی است. به همین دلیل است كه بخش عمده تلاش روانشناسان صنعتی به جستجو پیرامون تفاوتهای موجود میان افراد و كاربرد این یافته‏ها در محیطهای صنعتی معطوف شده است.
    تلاش روانشناسان صنعتی در طول سالیان متمادی منجر به شناخت عمیق‏تر چنین تفاوتهایی شده است. از جمله موارد مهم تفاوتهای فردی به شرح زیر می‏باشند:
    1– تفاوت در ویژگیهای بدنی: خصیصه‏های بدنی نظیر وزن، قد، ظرفیت تنفسی، قدرت بدنی، تیزبینی، زمان واكنش نسبت به محرك‏ها و میزان خستگی ناپذیری از جمله ویژگیهایی هستند كه در افراد مختلف متفاوت است. برخی از این ویژگیها با استفاده از ابزارهای مخصوصی قابل اندازه‏گیری هستند. مطالعه چنین ویژگی‏هایی در صنعت بسیار مهم است چرا كه موفقیت در اجرای كار وابسته به همین خصوصیات است. پاره‏ای از مشاغل نیاز به حساسیت بالای شنیداری یا دیداری (تیزبینی)، قدرت عضلانی زیاد یا برعكس حركت عضلانی ظریف ولی ماهرانه دارند. حتی ممكن است وزن بدن در بعضی مشاغل به عنوان یك فاكتور مهم در نظر گرفته شود.
    با توجه به پیشرفت روزافزون علم، در حال حاضر توانسته‏ایم اطلاعات بسیار زیادی درباره چنین تفاوتهای فردی و ویژگیهای بدنی بدست آوریم كه اغلب این اطلاعات برای یك روانشناس كه وظیفه مهم انتخاب و گزینش افراد را برای انجام فعالیتهای متناسب با وضعیت جسمانی آنها دارد، بسیار مفید است. مطالعه تفاوتهای فردی مشخص می‏سازد كه اغلب این تفاوتها خواه فیزیكی و یا روانی در بین مردم از یك توزیع پراكندگی مشترك و واحدی پیروی می‏كند.
    2- تفاوت در هوش: افراد در جامعه دارای بهره هوشی (IQ) متفاوتی هستند. اما در مجموع توزیع افراد از نظر هوشبهر نیز بهنجار است. بدین معنی كه عده كمی كم هوش و یا خیلی باهوش هستند، ولی غالب افراد از نظر بهره هوشی در حد متوسط هستند.
    هوش یك شخص غالبا شاخص بسیار خوبی از توانایی او در سازش با مشكلات متفاوت زندگی، یادگیری و تجربه اندوزی است. هوشبهر را می‏‏توان به وسیله آزمونهای مختلف هوشی كه توسط روانشناسان سنجش و اندازه‏گیری كرد. قطعا به سختی می‏توان نقش هوش را در مشاغل مختلف و به طور كلی در صنعت و تجارت نادیده گرفت. بدین ترتیب اگر بخواهیم در بخشهای یاد شده موفق باشیم، باید افرادی را به كار گرفت كه حداقل از بهره هوشی متوسط و بالاتر از آن برخوردار باشند.
    3- تفاوت در علائق: افراد دارای علائق و تمایلات متفاوتند. برخی از افراد ترجیح می‏دهند در محیطی كاملا آرام كار كنند و برخی دیگر برعكس محیطهای جمعی و پررفت و آمد را ترجیح می‏دهند. برخی علاقه شدیدی به موسیقی، نقاشی، داروسازی، هنر، حقوق و سیاست دارند و برخی دیگر تمایل به كارهای تكراری دارند. در زندگی روزمره گاه به افرادی برمی‏خوریم كه قادر نیستند علائق و تمایلات واقعی خود را بازگو كنند و نمی‏دانند به چه چیز علاقه بیشتری دارند. این افراد در واقع نسبت به علائق و تمایلات واقعی خود آگاهی ندارند. به هر حال چه افراد از تمایلات و علاقه‏مندیهای خود آگاه باشند و یا خیر، علائق در روانشناسی صنعتی اهمیت زیادی دارند، چه روانشناسان دریافته‏اند افرادی كه در حیطه‏های متناسب با علائق و تمایلات خود كار می‏كنند، نسبت به سایرین از رضایت و خشنودی بسیار بالاتری برخوردارند؛ و درست به همین دلیل است كه بیشتر تلاش روانشناسان صنعتی بر ابداع روشهای قابل اطمینان جهت ارزیابی علائق فردی و همچنین به كارگیری نتایج حاصل از این ارزیابی‏ها در گزینش افراد برای مشاغل مختلف، معطوف شده است. مطالعات روانشناختی همچنین نشان داده‏اند تا رسیدن به سن 25 سالگی، اغلب تمایلات و علائق افراد به خوبی شكل گرفته و تقریبا تا پایان عمر ثابت می‏مانند. این پایداری در الگوهای علاقه‏مندی كمك مؤثری در شناخت افراد و گزینش‏های شغلی آنان می‏كند.
    4 - تفاوت در ویژگیهای شخصیت: مردم در صفات و ویژگیهای شخصیتی نیز دارای تفاوتهای زیادی هستند. واژه خصیصه‏های شخصیتی از نظر روانشناسان به معنای كیفیت‏های ذاتی یا هیجانی هستند كه زمینه‏ساز رفتار می‏باشند. در اصطلاح عمومی ما افراد را سلطه‏جو، بشاش، خجالتی، ترسو، درستكار و... می‏نامیم و بسیاری از ویژگیهای شخصیتی و صفتهای متفاوت وجود دارد كه با درجات و شدتهای متفاوت به افراد نسبت می‏دهیم؛ صفاتی نظیر سماجت، سلطه‏جویی، پرخاشگری، اجتماعی بودن، بدبینی، انضباط، سودمندی و... وقتی صحبت از صفات شخصیتی به میان می‏آید بین صفات منشی(Character traits) ، صفات هیجانی (Emotional trait) و صفات شخصی (Personal trait) تفاوت قائل می‏شویم. (جدول 1)
    جدول شماره 1
    صفات منشی(Character traits)

    صداقت، درستكاری، دینداری و...

    صفات هیجانی یا ذاتی (Emotional trait)

    پرخاشگری، هیجانی بودن، شادابی، سرخوشی، بدبینی عصبی بودن و...

    صفات شخصی (Personal trait)

    سلطه جویی، فرمانبرداری، رخوت و...



    لازم است در اینجا اشاره كنیم كه آدمی اغلب این صفات را به واسطه تجربیات شخصیتی در زندگی و یا تقلید آنها از افراد موجه و معتبر كه او را احاطه كرده‏اند، فراگرفته است. اما گاهی اوقات این صفات ارثی هستند. در پاره‏ای افراد، رفتارهایی نظیر نگرانی، رخوت، بیش فعالی و تندخویی به خاطر تاثیر غدد مترشحه داخلی یا عوامل ژنتیكی خاص مشاهده می‏شود. برای نمونه می‏دانیم كه كم كاری غدد تیروئید كه یكی از غدد مترشحه داخلی است باعث رخوت، بی حالی، خستگی زودهنگام و عدم توانایی در تمركز می‏شود و برعكس در بیش فعالی این غدد، خستگی‏ناپذیری و جنب و جوش بیش از حد حادث می‏شود. این ویژگی‏ها كه مربوط به دستگاه عصبی و یا غدد مترشحه داخلی می‏باشند، اغلب ارثی هستند. اما در بسیاری موارد همین صفات ممكن است بدون زیربنای ژنتیكی و در واقع براساس یادگیری و تقلید بروز كنند. به هر حال صفات شخصیتی بدون توجه به عوامل موجد آنها، افراد را از یكدیگر متفاوت می‏سازد و روانشناسان صنعتی در بسیاری از موقعیتهای صنعتی و تجاری به این تفاوتها توجه خاص دارند.
    5 - تفاوت در یادگیری: در مقایسه انواع موجودات مشخص می‏شود كه نوع آدمی بالنسبه رفتارهای غریزی كمتری از خود بروز می‏‎دهد. بزرگترین موهبت آدمی توانایی یادگیری از طریق تجربه وقایع پیرامون اوست. افراد از نظر یادگیری نیز با یكدیگر متفاوتند. در واقع می‏توان بدون هنچگونه مبالغه‏ای گفت كه بیشتر به واسطه همین تفاوت در یادگیری است كه ما افراد را می‏شناسیم. به همین دلیل مطالعه یادگیری جایگاه ویژه‏ای در روانشناسی دارد. تكلم، رسوم، نگرش‏ها حتی دوست داشتن یا تنفر خود را مدیون یادگیری هستیم. حتی یاد می‏گیریم كه چه رفتار یا ویژگیهای شخصیتی را از خود بروز دهیم، چه مهارتهایی را كسب كنیم و چگونه درباره جهان پیرامون خود اندیشه كنیم. خلاصه اینكه آنچه آدمی هست و آنگونه كه رفتار می‏كند، عمدتا توسط یادگیری در طول زندگی شكل می‏گیرد. حتی می‏توان هوش را به عنوان توانایی یادگیری و به كارگیری موفقیت‏آمیز آن در مواجهه با مسائل مختلف زندگی تعریف كرد.
    یادگیری از جمله موضوعاتی است كه در روانشناسی عمومی بیش از سایر زیرشاخه‏های رواشناسی مورد بحث قرار می‏گیرد. یادگیری از نظر روانشناختی یعنی تغییرات نسبتا پایدار در رفتار آدمی كه نتیجه تجربه یا تمرین است. تعریف فوق دربرگیرنده این ویژگیها است:
    الف) تغییر در رفتار(خوب یا بد). در واقع اگر تغییری در رفتار بوجود نیاید، یادگیری نیز صورت نگرفته است.
    ب) یادگیری متاثر از تجربه وتمرین است.
    ج) تغییراتی كه توسط یادگیری بوجود آمده‏اند نسبتا پایدار هستند. به عبارت
    دیگر آنچه یاد گرفته شده است برای مدت طولانی باقی خواهد ماند.
    یادگیری درموقعیت‏های صنعتی بسیار مهم است. اهمیت یادگیری بویژه وقتی با مشكلات آموزش در بخش صنعت روبه‏رو می‏شویم، نمایان‏تر می‏شود. توجه روانشناسان صنعتی به یادگیری بیشتر معطوف به روشهای یادگیری است كه زیربنای نظری گسترده‏ای دارد.
    6 - تفاوت در نگرش: نگرش یكی دیگر از مفاهیم مهم در روانشناسی است كه روانشناسان صنعتی باید به خوبی آن را دریابند چرا كه همین واژه اغلب برای تشریح اشكال مختلف رفتارهای صنعتی به كار گرفته می‏شود. نگرش در واقع مفهوم پیچیده‏ای است از آن جهت كه انواع بسیاری از رفتارها نظیر اعتقادات، نظرات، تفكر قالبی وتعصب و تبعیض ارتباط نزدیكی با آن دارند. شاید بهترین تعریف برای نگرش این باشد: “ تمایل یا گرایش اموخته شده نسبت به یك شیء، شخص، موقعیت و یا موضوع كه فرد را وادار می‏كند نسبت به آنها در جهت مطلوب یا نامطلوب عكس‏العمل نشان دهد.“ این تعریف اولا بر این موضوع كه نگرش‏ها رفتارهای آموخته‏ شده‏اند، تاكید می‏كند. ثانیا نگرش یك تمایل یا گرایش است كه مثل همه عادتهای آدمی در همه حال با اوست. در یك لحظه خاص ممكن است نگرش آدمی نهفته باشد، ولی در هر حال آماده تجلی است. ثالثا وقتی شرایط برانگیزاننده مناسب مهیا باشد، نگرش فرد را به عكس‏العمل مطلوب یا نامطلوب وا می‏دارد. برای نمونه، كارگری كه تجربیات سخت و ناكامی و سرخوردگی در یك كارخانه داشته باشد، كم كم نگرش منفی نسبت به كارخانه پیدا می‏كند. از طرف دیگر فردی كه تجربیات خوشایند و رضایت‏مند داشته است، نگرش مثبت و مطلوبی نسبت به محل كار خود پیدا می‏كند. برخی نیز ممكن است نگرش خاصی در این زمینه نداشته باشند. پرسنل و كارمندان اغلب احساس تنفر یا نارضایتی نسبت به مافوق خود، محل كار یا یكی از زیرواحدهای كارخانه، سیاست‏های پرداخت حقوق و... پیدا می‏كنند كه در نهایت رفتارشان در ارتباط با مسئولین كارخانه همراه با دلخوری و بیزاری یا در صورتی كه مجال یا شهامت آن را پیدا كنند تؤام با خشونت خواهد بود. برای شناخت و توضیح چنین مشكلات مهمی در بخش صنعت باید بدانیم كه نگرش‏ها چگونه در این امر مؤثرند.
    نگرش و عقاید: گرچه دو واژه عقیده و نگرش معنای یكسانی ندارند اما بین آنها ارتباط بسیار نزدیكی وجود دارد. در واقع عقیده و نگرش دو تفاوت عمده دارند. اول اینكه عقیده به وسیله كلام از طریق گفتاری یا طرق دیگر بیان می‏شود، در حالی كه نگرش این گونه نیست. این موضوع را از این واقعیت می‏توان فهمید كه ما نگرش‏هایی را كه در زمانهای گذشته دور كسب كرده‏ایم، پنهان می‏كنیم و فقط وقتی با موقعیتهای مشابه روبه رو می‏شویم ممكن است آنها را آشكار كنیم. دوم اینكه عقاید، مسائل همگانی و عمومی هستند در حالی كه نگرش‏ها مسائل خصوصی و شخصی هستند به همین دلیل ممكن است هیچگاه نگرش افراد در مورد موضوعی خاص را ندانیم، ولی عقیده او حتما ابراز شده است و ما نیز می‏توانیم آن را به صراحت دریابیم.
    نگرش و تبعیض: در متون جدید روانشاسی تبعیض برای بیان نگرش منفی یا نامطلوب نسبت به شخص یا گروهی از اشخاص به كار رفته است. برای نمونه، تبعیض بین سیاهپوستان و سفیدپوستان در امریكا یا رفتارهای متعصبانه افراد وابسته به گروهها و فرقه‏های مذهبی، فرهنگی و قومی خاص. تحقیقات زیادی نشان داده است فعالیت هماهنگ و به دور از برخورد و اصطكاك در یك كارخانه یا یك سازمان معمولا بستگی به نگرش‏های مطلوب یا نامطلوب كارگران و كارمندان دارد. حتی بازدهی یك واحد صنعتی با نگرش منفی و نامطلوب سازمان یا كارخانه ارتباط دارد. اینكه چگونه نگرش افراد یك سازمان را تغییر دهیم و چگونه فضای روانی حاكم بر یك واحد صنعتی را با مطالعه و تغییر نگرش افراد آن واحد بهبود بخشیم، از جمله مهمترین وظایف روانشناسان صنعتی است.
    § انگیزش
    انگیزش رفتاری است كه ریشه در نیازهای متفاوت و متنوع آدمی دارد و او را به سوی اهداف معین و ارضاء این نیازها رهنمون می‏سازد. برخی روانشناسان سه نوع انگیزش را مطرح كرده‏اند:
    1-انگیزه‏های اولیه:‏ كه از نیازهای زیست شناختی اولیه و اساسی آدمی نظیر نیاز به غذا، آب، استراحت و نیاز به امنیت سرچشمه می‏گیرند. پس نیازهای اولیه زمینه‏ساز انگیزه‏های اولیه هستند. این نیازها ممكن است در دو جهت قوی، روی آوردن (دوست داشتن) یا گریز (دست نداشتن) كه به ترتیب آنها را رغبت و نفرت می‏نامیم، بروز كنند. این نیازها اغلب توسط عوامل اجتماعی فرهنگی یا سرشت زیشت‏شناختی تبیین می‏شوند. فردی ممكن است به یك رغبت خاص توجه بیشتری كند مثلا توجه به نوع خاص غذا و یا برعكس. مكانیزم روانشناختی یا فیزیولوژیكی كه باعث فعال شدن انگیزه‏های اولیه می‏شود تا حد زیادی شناخته شده‏اند.
    2-انگیزه‏های عمومی: كه هم در حیوانات و هم در آدمی یافت شده‏اند. به نظر می‏رسد كه این انگیزه‏ها زیربنای زیست‏شناختی دارند، اما مكانیزم دقیق عمل آنها شناخته نشده‏ است. انگیزه‏هایی نظیر ذكاوت، هوشمندی و فعالیت از این دسته‏اند كه هم در حیوانات و هم در انسانها دیده می‏شوند.
    3-انگیزه‏های اكتسابی یا آموخته شده: كه آنها را انگیزه‏های اجتماعی نیز می‏نامند. مهمترین نكته این است كه آدمی این انگیزه‏ها را یاد گرفته است. این انگیزه‏ها پیچیده‏اند و فقط در آدمی یافت می‏شوند و در واقع حاصل تعامل افراد با اشخاص دیگر یا اشیاء موجود در پیرامون او هستند. بدین دلیل این انگیزه‏ها را اكتسابی یا آموخته شده می‏نامند كه وقتی آدمی در یك گروه به صورت جمعی زندگی می‏كند این انگیزه‏ها هدف اصلی رفتار آدمی است و او را در جهت پیشرفت آنها هدایت می‏كند. بهترین نمونه این انگیزه‏ها عبارت است از انگیزه پیشرفت یا میل وافر به موفقیت در زمینه‏های مختلف زندگی. این انگیزه در برخی افراد بیشتر از سایرین است و این افراد اغلب هر آنچه در زندگی بخواهند، به دست می‏آورند. انگیزه‏های جلب رضایت دیگران، كسب قدرت، جاه و مقام و همچنین انگیزه كسب موقعیت برتر از جمله انگیزه‏های اكتسابی و آموخته شده‏اند كه در موقعیت كاری افراد تاثیر بسزایی دارند. به طور كلی انگیزه‏های اجتماعی نقش مهمی در زندگی شغلی افراد دارند. این انگیزه‏ها از راههای مختلف در موقعیتهای صنعتی خود را نشان می‏دهند و یك روانشناس باید قادر به شناسایی و تعیین میزان غالبیت و چیرگی این نیازها در هر یك از افراد باشد چرا كه ارضای این نیازها همواره سودمند است.
    نكته‏ای كه باید همواره مدنظر داشت این است كه افراط به طور قابل ملاحظه‏ای هم در نوع انگیزه‏ها و هم در شدت آنها با یكدیگر تفاوت دارند. امكان اندازه‏گیری نیاز اجتماعی با استفاده از روشهای مختلف وجود دارد. نكته دیگر آن كه شدت و ضعف یك انگیزه در یك فرد در زمانهای متفاوت وجود دارد. نكته دیگر آن كه شدت و ضعف یك انگیزه در یك فرد در زمانهای متفاوت ممكن است متغیر باشد و این به علت اثر عوامل مختلف است.
    § شخصیت و رفتار
    شخصیت مجموعه‏ای از ویژگیهای بدنی، روانی، ظرفیت‏ها و توانایی‏های یك فرد است. شخصیت پاسخی به این سؤال است كه “یك فرد چیست؟“ و رفتار به این سؤال پاسخ می‏دهد كه “یك فرد چه چیزی انجام می‏دهد؟“ شخصیت در یك فرد بالغ و بهنجار تقریبا ثابت است، ولی رفتار، قابل انعطاف است. رفتار مبتنی بر شخصیت است، اما به طور كلی وابسته به محیط و شرایط محیطی است، لذا فرد با داشتن یك شخصیت یا به عبارت صحیح‏تر یك تیپ شخصیتی بر حسب اینكه در چه محیطی قرار گیرد، رفتارهای متفاوتی را بروز می‏دهد.

    § نقش رفتاری
    ما با نقش قهرمانان در فیلم‏ها و نمایشنامه‏ها آشنا هستیم. نقش‏ها در واقع بازیهایی هستند كه توسط هنرپیشگان به اجرا در می‏آیند. هنرپیشگان الزاما قهرمان نیستند، ولی این “نقش“ است كه از آنها در فیلم و داستان قهرمان می‏سازد. در زندگی واقعی نیز هر یك از ما نقش‏های متعددی انتخاب كرده و آنها را به اجرا در می‏آوریم. به عبارتی می‏توان دنیا را به مثابه صحنه نمایش فرض كرد كه هر یك از ما نقشی در آن داریم. ما با توجه به موقعیتی كه در آن قرار داریم و یا موقعیتی كه آن را خودمان انتخاب می‏كنیم، وضعیتی خاص به خود گرفته و نقش مورد انتظار (و گاه بدور از انتظار) را اجرا می‏كنیم.
    ما زندگی خود را با نقشی شروع می‏كنیم كه اجبارا باید آن را بپذیریم و اختیاری در آن نداریم، مثل نقش جنسیتی (اینكه مرد یا زن هستیم)، نقش سنی (طفل، كودك، نوجوان، جوان، پیر و ...). این نقش‏ها پیش و بیش از آنكه ما اختیاری بر آنها داشته باشیم، بر ما تحمیل شده‏اند. در این راستا به نقش‏های دیگری نیز برمی‏خوریم كه بر اثر تعامل وراثت و محیط، توانایی، نگرش‏ها و انتخاب‏هایمان به اجرا درمی‏آوریم. نقش‏های شغلی و حرفه‏ای از این دسته‏اند. در هر یك از نقش‏های حرفه‏ای، از ما انتظار می‏رود كه الگوهای رفتارهای خاصی را ارائه كنیم. بنابراین نقش‏ها رفتارها را الگوسازی می‏كنند.

  14. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #898
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض خاستگاه روانشناسی

    آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روان شناسی، برای به دست آوردن درک کامل تری از این رشته ضرورت دارد. روان شناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایه گذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسش ها پاسخ داده شده است.
    چرا مطالعه تاریخچه روان شناسی ضرورت دارد؟
    روان شناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان می دهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر می گیرد. روان شناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار می دهند. با درک تاریخچه روان شناسی، می توان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار می گیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد.
    ● خاستگاه روان شناسی
    آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روان شناسی، برای به دست آوردن درک کامل تری از این رشته ضرورت دارد. روان شناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایه گذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسش ها پاسخ داده شده است.
    ● چرا مطالعه تاریخچه روان شناسی ضرورت دارد؟
    روان شناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان می دهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر می گیرد. روان شناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار می دهند. با درک تاریخچه روان شناسی، می توان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار می گیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد.
    ● پرسش ها در روان شناسی
    از نخستین روزها، روان شناسی با پرسش های گوناگونی روبرو بوده است. پرسش اولیه درباره چگونگی تعریف روان شناسی، به استقرار این رشته به عنوان یک رشته علمی مجزا از فیزیولوژی و فلسفه کمک کرد. پرسش های دیگری که روان شناسان از ابتدا تا کنون با آن روبرو بوده اند عبارتند از:
    ـ چه موضوعات و عناوینی به روان شناسی مربوط است؟
    ـ از چه روش های پژوهشی باید برای مطالعه روان شناسی استفاده کرد؟
    ـ آیا روان شناسان باید از پژوهش های خود برای تحت تأثیر قرار دادن سیاست های اجتماعی، آموزش و سایر ـ جنبه های رفتاری انسان استفاده کنند؟
    ـ آیا روان شناسی واقعاً یک علم است؟
    ـ آیا روان شناسی باید بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کند یا فرایندهای درونی ذهن؟
    ● آغاز روان شناسی: فلسفه و فیزیولوژی
    با وجودی که روان شناسی تا اواخر قرن نوزدهم هنوز به عنوان یک رشته علمی جداگانه پدید نیامده بود، امّا تاریخچه، اولیه آن را می توان تا زمان تمدّن یونانی ها ردگیری کرد. در خلال قرن هفدهم میلادی، رنه دکارت فیلسوف فرانسوی، ایده دوگانگی یا ثنویت را مطرح کرد. او ادعا کرد که ذهن و بدن، دو موجودیت جداگانه هستند که با هم تعامل دارند و تجربیات انسانی را شکل می دهند. بسیاری از جنبه های دیگری که هنوز مورد بحث روان شناسان معاصر است، مانند نقش نسبی طبیعت در مقابل تربیت، ریشه در همین بحث های فلسفی اولیه دارد.
    پس چه چیزی روان شناسی را از فلسفه جدا می کند؟ با وجودی که فیلسوفان اولیه نیز بر روش هایی نظیر مشاهده و منطق اتکاء می کردند، امّا روان شناسان امروزی از متدولوژی های علمی برای مطالعه و نتیجه گیری درباره افکار و رفتار انسان بهره می گیرند. فیزیولوژی نیز در سر بر آوردن روان شناسی به عنوان یک نظام علمی نقش داشته است. نخستین پژوهش های فیزیولوژی بر روی مغز و رفتار انسان، تأثیر عمیقی بر روی روان شناسی داشته و نهایتاً در کاربرد متدولوژی های علمی در مطالعه افکار و رفتار انسان سهیم بوده است.
    ● ظهور روان شناسی به عنوان یک علم جداگانه
    در میانه های قرن نوزدهم، یک فیزیولوژیست آلمانی به نام ویلهلم ووندت از روش های پژوهش علمی برای بررسی زمان های واکنش استفاده می کرد. کتاب او به نام «اصول روان شناسی فیزیولوژیک» که در سال ۱۸۷۴ منتشر شد، در بردارنده بسیاری از ارتباطات عمده بین علم فیزیولوژی و مطالعه افکار و رفتار انسان بود. او سپس نخستین آزمایشگاه روان شناسی جهان را در سال ۱۸۷۹ در دانشگاه لایپزیک گشود. این رویداد عمدتاً به عنوان آغاز رسمی رشته روان شناسی به صورت یک نظام علمی مجزا و جداگانه شناخته می شود.
    ووندت چه دیدی از روان شناسی داشت؟ درک او از این موضوع به صورت مطالعه هشیاری و آگاهی انسان و کاربست روش های تجربی برای مطالعه فرایندهای درونی ذهن بود. هر چند استفاده او از فرایندی به نام «درون نگری»، امروزه غیرقابل اطمینان و غیر علمی در نظر گرفته می شود امّا کارهای اولیه او در روان شناسی به زمینه سازی برای روش های تجربی بعدی کمک شایانی کرد. تخمین زده می شود که ۱۷۰۰۰ دانشجو در سخنرانی های ووندت در زمینه روان شناسی شرکت کرده و صدها نفر در آزمایشگاه روان شناسی او به کار و مطالعه پرداخته و در رشته روان شناسی مدرک گرفته باشند. با وجودی که نفوذ او در سال های بعد به تدریج کم رنگ تر شد امّا تأثیر او بر روان شناسی غبرقابل انکار است.
    ● ساختارگرایی: نخستین مکتب فکری روان شناسی
    ادوارد تیچنر، یکی از معروف ترین شاگردان ووندت، نخستین مکتب فکری عمده در روان شناسی را پایه گذاری کرد. طبق نظریه ساختارگرایی، تمام فرایندهای هشیارانه از ترکیب عناصر منفردی ساخته شده اند که از طریق فرایندی به نام درون نگری باید شناسایی گردند.
    با وجودی که ساختارگرایی به خاطر تأکید بر پژوهش های علمی، در خور توجه است امّا روش هایش غیرقابل اطمینان، محدود کننده و ذهنی بود. هنگامی که تیچنر در سال ۱۹۲۷ درگذشت، ساختارگرایی هم اساساً همراه او از بین رفت.
    ● کارکردگرایی ویلیام جیمز
    روان شناسی در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم در آمریکا شکوفا شد. ویلیام جیمز یکی از مهمترین روان شناسان آمریکایی در این دوره بود که با انتشار کتاب درسی معروف خود به نام «اصول روان شناسی» به عنوان پدر روان شناسی آمریکا شناخته شده است. کتاب او به سرعت به صورت کتاب درسی استاندارد در رشته روان شناسی درآمد و ایده های او سرانجام، مکتب فکری تازه ای را به نام کارکردگرایی پایه گذاری نمود. تمرکز کارکردگرایی بر این بود که رفتار چگونه به افراد کمک می کند تا در محیطشان زندگی کنند. کارکردگراها از روش هایی چون مشاهده مستقیم استفاده می کردند. با وجودی که این هر دو مکتب فکری اولیه بر هشیاری و آگاهی انسان تأکید داشتند امّا مفاهیم آن ها با هم به طور عمده ای تفاوت داشت. ساختارگراها به دنبال شکستن و تجزیه فرایندهای ذهنی به اجزاء کوچکتر بودند، در حالی که کارکردگراها عقیده داشتند که هشیاری به صورت یک فرایند مداوم و تغییر یابنده وجود دارد. هر چند کارکردگرایی دیگر یک مکتب فکری جداگانه به حساب نمی آید امّا بر روی روان شناسان بعدی و نظریه های مربوط به افکار و رفتار انسان تاثیرگذار بوده است.
    ● روان شناسی زیگموند فروید
    تا این جا، روان شناسی اولیه زیر نفوذ بررسی رفتارهای آگاهانه و هشیارانه افراد بود. امّا ناگهان یک پزشک اتریشی به نام زیگموند فروید چهره روان شناسی را با ارائه نظریه شخصیت با تأکید بر اهمیت ذهن ناخودآگاه به نحو چشمگیری تغییر داد. کارهای بالینی فروید بر روی بیمارانی که از هیستری و سایر بیماری ها رنج می بردند او را بر این اعتقاد واداشت که تجربیات دوران اولیه کودکی و امیال ناخودآگاه در رشد شخصیت و رفتار فرد بالغ نقش دارد.
    فروید در کتاب خود به نام «آسیب شناسی روانی زندگی روزمره» به تفصیل به چگونگی نمود این افکار و امیال ناخودآگاه، غالباً از طریق لغزش های زبانی و رویاها، پرداخته است. به گفته فروید، اختلالات روانی نتیجه شدت گرفتن یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه است. نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید ارائه شد، تأثیر فوق العاده ای بر افکار قرن بیستم گذاشت و نه تنها رشته سلامت روانی بلکه حوزه های دیگری نظیر هنر، ادبیات و فرهنگ عامه را نیز تحت نفوذ خود قرار داد. با وجودی که امروزه به بسیاری از ایده های فروید به دیده شک و تردید نگریسته می شود امّا تأثیر او بر علم روان شناسی غیرقابل انکار است.
    ● پیدایش رفتارگرایی : روان شناسی پاولوف، واتسون و اسکینر
    روان شناسی دراوایل قرن بیستم، با پیدایش مکتب فکری دیگری به نام رفتارگرایی، تغییرات چشمگیری یافت. رفتارگرایی با مردود دانستن تأکید بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه، به نسبت دیدگاه های نظری پیشین، تغییر عمده ای به حساب می آمد. رفتارگرایی با تأکید محض بر رفتار قابل مشاهده، جنبه علمی تری به روان شناسی بخشید.
    نقطه شروع رفتارگرایی با کارهای ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی، آغاز شد. پژوهش های پاولوف بر روی سیستم گوارش سگ ها به کشف فرایند «شرطی سازی کلاسیک» انجامید. پاولوف نشان داد که رفتارها از طریق تداعی مشروط، قابل یادگیری هستند. او همچنین نشان داد که این فرایند یادگیری برای ایجاد تداعی بین محرک های محیطی و محرک های طبیعی نیز قابل استفاده است.
    یک روان شناس آمریکایی به نام جان واتسون، به سرعت به عنوان یکی از قویترین مبلّغان و طرفداران رفتارگرایی درآمد. او در مقاله «روان شناسی، آن گونه که یک رفتارگرا به آن می نگرد» که در سال ۱۹۱۳ منتشر کرد به تشریح اصول بنیادی این مکتب فکری جدید پرداخت و سپس در کتاب درسی خود به نام «رفتارگرایی»، تعریف زیر را برای آن ارائه کرد:
    «رفتارگرایی، موضوع اصلی روان شناسی انسان را رفتار قابل مشاهده و قابل سنجش فرد می داند. رفتارگرایی ادعا می کند که ناخودآگاه نه مفهومی قابل تعریف است و نه قابل استفاده.»
    تأثیر رفتارگرایی، بسیار چشمگیر بود و این مکتب فکری برای ۵۰ سال تسلط خود را حفظ کرد. اسکینر با ارائه مفهوم «شرطی سازی عامل»، دیدگاه رفتارگرایی را توسعه بخشید. او در نظریه خود، تأثیرات تنبیه و تقویت بر رفتار انسان را نشان داد.
    با وجودی که رفتارگرایی سرانجام جایگاه خود را در روان شناسی از دست داد امّا اصول اولیه روان شناسی رفتارگرا هنوز نیز به طور گسترده ای مورد استفاده است. روش های درمانی مانند «اصلاح رفتاری» و «اقتصاد پته ای»
    ( token economy ) برای کمک به کودکان در یادگیری مهارت های تازه و غلبه بر رفتارهای ناسازگارانه به کار گرفته می شود و شرطی سازی نیز در بسیاری وضعیت ها و شرایط، از آموزش گرفته تا تربیت اولاد، کاربرد دارد.
    ● روان شناسی بشردوستانه: نیروی سوم
    با وجودی که نیمه اول قرن بیستم زیر نفوذ روانکاوی و رفتارگرایی بود، مکتب فکری تازه ای به نام روان شناسی بشر دوستانه یا انسان گرایانه در نیمه دوم این قرن سربرآورد. این نظریه که غالباً از آن به عنوان «نیروی سوم» در روان شناسی یاد می شود، بر تجربیات آگاهانه تأکید دارد.
    کارل راجرز، روان شناس آمریکایی، غالباً به عنوان پدر این مکتب فکری در نظر گرفته می شود. در حالی که روانکاوان بر ذهن ناخودآگاه و رفتارگرایان فقط بر علل محیطی تمرکز دارند، راجرز قویاً به قدرت اراده آزاد و خودمختاری انسان اعتقاد داشت. روان شناس دیگری به نام آبراهام مزلو نیز با نظریه معروف خود به نام «سلسله مراتب نیازها» در انگیزه های رفتاری انسان ها، در پیشبرد این مکتب فکری سهیم بوده است.
    ● روان شناسی امروز
    همان گونه که در این مرور کوتاه بر تاریخچه روان شناسی مشاهده کردید، این رشته علمی از زمان تأسیس آزمایشگاه ووندت تا کنون رشد و تغییرات چشمگیری داشته است. امّا مطمئناً داستان در اینجا خاتمه نمی یابد. تکامل روان شناسی از ۱۹۶۰ تا کنون همچنان ادامه داشته و ایده ها و دیدگاه های تازه ای ارائه گشته اند. پژوهش های اخیر در روان شناسی به جنبه های گوناگونی از تجربیات انسانی، از تأثیرات بیولوژیک بر رفتار انسان تا تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی، می نگرد.
    امروزه، اکثریت روان شناسان خود را متعلق به یک مکتب فکری خاص نمی دانند. بلکه غالباً بر روی یک محدوده تخصصی خاص تمرکز می کنند و به کشف ایده های تازه از زمینه های نظری مختلف می پردازند. این رویکرد آزادانه به ایده ها و نظریه های جدیدی منجر گشته که به شکل دهی روان شناسی برای سال های آینده ادامه خواهد داد.
    Last edited by aligol172; 03-06-2011 at 19:20.

  16. 5 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #899
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض دشمنان تمرکز را بشناسيد!

    در اینجا شش عامل شایع برهم زننده تمرکز و نحوه مقابله با آنها را می آوریم:
    ۱) چندکاری (multitasking):
    افرادی که همزمان چند کار انجام می دهند شاید احساس کنند که زودتر کارهای شان را تمام می کنند، اما تقریبا همیشه انجام چند کار به طور همزمان از انجام هر کاری در یک زمان بیشتر طول می کشد.
    در انجام چند کار با هم جابه جایی میان کارها باعث هدر رفتن وقت می شود.
    در یک بررسی در سال ۲۰۰۱ که در ژورنال "روانشناسی تجربی" منتشر شد، پژوهشگران دانشگاه میشیگان و سازمان هوانوردی آمریکا آزمایش هایی را انجام دادند که در آن افراد باید مسائل ریاضی حل می کردند یا اجرام هندسی را طبقه بندی می کردند. این پژوهشگران دریافتند که افراد هنگامی بین وظایف متفاوت جابه جا می شوند زمان از دست می دهند. و هنگامی که این کارها پیچیده تر یا نا آشناتر باشند، زمان حتی بیشتری در هنگام جابه جایی بین آنها هدر می رود.
    کلید حل مشکل در موارد چند کاری این است که طور گزینشی عمل کنید، برای مثال صحبت کردن با تلفن،هنگامی که دارید لباس درون ماشین لباسشویی می ریزید، مشکلی ایجاد نمی کند، اما صحبت با تلفن در هنگام کاری مشکل یا نیازمند تمرکز بالا مثلا نمونه خوانی یک گزارش، حواس تان را پرت خواهد کرد.
    ۲) ملال و کسالت
    انجام کارهای ملال آور توانایی شما را برای تمرکز کاهش می دهد و شما را در معرض حواسپرتی قرار می دهد. هنگامی که کاری کسالت بار را انجام می دهید، تقریبا هر چیز دیگری برای تان را جذاب تر از انجام آن کار است.
    برای حل این مشکل می توانید به خودتان پاداش های کوچکی بدهید، برای مثال برای ادامه دادن آن کار مدت معینی از زمان با خوردن قهوه یا غذای حاضری به خود جایزه بدهید.
    همچنین می توانید زمان های برای استراحت در میان کار را برای خود برنامه ریزی کنید:
    برای مثال ۱۰ دقیقه پیاده روی در بیرون به این ترتیب شما چیزی دلخواهی دارید که در ضمن کار ملال آور انتظارش را بکشید و فرصتی برای تجدید قوا پیدا می کنید.
    کسالت حین انجام کار یکی از مواردی است که در آن چندکاری می توانند به نفع شما تمام شود. چندکاری در مواردی انجام کاری هستید که آنقدر ملال آور است که انگیزه ای برای انجامش ندارید، اغلب به شما کمک می کند.
    برای مثال اگر تمرکز بر شستن ظرف ها یا پرکردن فرم ها برای تان کسل کننده است، گوش دادن به رادیو یا فرستادن اس ام اس به یک دوست می تواند انگیزه شما برای ادامه کار حفظ کند.
    ۳) عوامل ذهنی حواس پرتی
    این عوامل ایجاد کننده حواسپرتی افکاری هستند که در ذهن شما جریان دارند و می توانند تاثیری قوی برای شما داشته باشند. یک راه برای خلاص شدن از این افکار آزارنده، ثبت کردن سریع آنها به صورت یادداشت است. برای مثال مواردی که ذهن تان را مشغول کرده است، به فهرست کارهای ضروری تان اضافه کنید، یا ناکامی های تان را با نوشتن خاطرات روزانه تخلیه کنید.
    اگر در مورد مسئله خاصی تحت استرس هستید، زمانی را برای صحبت کردن در مورد آن با فردی مورد اعتماد اختصاص دهید. اگر شنونده ای حمایت کننده و فعال داشته باشید، به تخلیه برخی از تنش هایی که ذهن تان را آزار می دهد،کمک خواهد شد.
    مراقبه (meditation) هم نیز می تواند به شما کمک کند. هنگامی که مراقبه انجام می دهید، یاد می گیرید که افکار مزاحم را کنترل کنید، به این ترتیب آنها نمی تواند تاثیر زیادی روی تمرکز شما داتشه باشند. در تمرین های مراقبه می آموزید که توجه تان را دوباره متمرکز کنید و آن را معطوف چیزی کنید که می خواهید.
    یک بررسی در سال ۲۰۰۷ نشان داد که افرادی که در یک دوره هشت هفته ای مراقبه شرکت کرده بودند، توانستند توانایی متمرکز کردن توجه شان را بهبود بخشید.
    فنون پایه ای مراقبه مانند تمرکز کردن روی حس تنفس و بعد انتقال کانون تمرکز به سایر حس ها در بدن را می توانید گذراندن یک دوره هشت هفته ای کلاس مراقبه برای کاهش استرس به طور حضوری یا به صورت آنلاین بیاموزید.
    ۴) مزاحمت های الکترونیک:
    اگر به طور مداوم به دنبال چک کردن ای میل باشید، به سادگی حواس تان پرت می شود. اگر در حال انجام کاری هستید که نیاز به تمرکز دارد، هر بار که پیام صوتی "ای میل دارید" را می شنوید، رشته افکارتان از هم گسیخته خواهد شد.
    ما اغلب احساس می کنیم باید به محض دریافت یک ای میل، یا پیام متنی یا صوتی پاسخش را بدهیم. اما کارشناسان می گویند باید حدودی را تعیین کنید تا نگذارید تکنولوژی شما را کنترل کند.
    زمان هایی را در روز اختصاص دهید تا در آن بتوانید بدون مزاحمت های الکترونیک بر کارتان متمرکز شوید. برای چک کردن روزانه ای میل تان زمان مشخصی را تعیین کنید، (نه اینکه به طور مداوم آن را تحت نظر داشته باشید)، و در بقیه اوقات از ای میل تان خارج شوید.
    تغییر دادن مکان هم ممکن است به شما کمک کند. برای مثال لپ تاپ تان را به نقطه ای منتقل کنید که برای چند ساعت در روز دسترسی به شبکه بی سیم نداشته باشید.
    ۵) خستگی:
    بسیاری از بررسی ها نشان می دهند که کمخوابی تمرکز، حافظه کوتاه مدت و سایر کارکردهای ذهنی را مختل می کند. هنگامی از خواب محروم می شود، میزان تمرکز و توجه تان افت می کند. نیاز به خواب در میان افراد متفاوت است، اما اغلب افراد بزرگسال نیاز به ۷ تا ۹ ساعت خواب شبانه دارند. دست کم ۷ ساعت خواب به شما کمک خواهد تا در طول روز متمرکز بمانید.
    همچنین سعی کنید کارهایی را نیاز به تمرکز بیشتر دارند را در ساعاتی در روز انجام دهید، که احساس بیشترین هشیاری را دارید. به ریتم زیستی خود توجه کنید و زمان هایی از روز را که برای شما بهترین موقع برای کار است، پیدا کنید.
    ۶) اثرات داروها و مسائل پزشکی
    اگر مشکلات تمرکز توانایی شما در محل کار یا در خانه را مختل کرده است یا اگر متوجه علائمی جسمی مانند بیخوابی یا اضافه وزن شده اید، با دکترتان مشورت کنید.
    اختلال تمرکز ممکن است ناشی از بیماری های مانند اختلال بیش فعالی و کم توجهی (ADHD)، قطع تنفس حین خواب، افسردگی، کمخونی یا بیماری تیروئید باشد.
    برخی از داروها مانند داروهایی که برای درمان افسردگی، صرع یا عفونت های آنفلوآنزا به کار می روند، ممکن است به عنوان یک عارضه جانبی باعث اشکالات تمرکز شوند.
    Last edited by aligol172; 03-06-2011 at 19:21.

  18. 5 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #900
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض چرا احساساتت را نشان نمیدهی؟

    ● روش C.A.S.E کارپمن
    دکتر کارپمن و دکتر اریک برن در مورد این مسئله که چرا افراد مجرد و متاهل از روابطی معنادار و شادی بخش بهره مند نیستند، تحقیق کردند. آن ها در مورد این موضوع اتفاق نظر داشتند که بسیاری از زوج ها نمی توانند راجع به مشکلات خود با یکدیگر صحبت کنند. آن ها نمی توانند خواسته های خود را در قالب جملاتی صریح و روشن بیان نمایند.
    دکتر کارپمن می گوید: «آن ها باید بیاموزند که احساسات درونی خود را پیدا کنند و بدانند که واقعاً چه چیزی می خواهند و بعد از آن خواسته ها را ابراز نمایند بدین ترتیب بسیاری از مشکلات آن ها حل خواهد شد». هدف در این جا ایجاد صمیمیت در روابط است.
    دکتر کارپمن موانع زیر را بر سر راه داشتن روابطی صمیمی شناسایی کرده و برای سهولت در به خاطر سپردن، حروف اختصاری آن ها را به کار می برد. این حروف اختصاری C.A.S.E هستند. کارپمن ابتدا C.A.S.E که در روابط غیرصمیمانه وجود دارد تشریح می نماید. سپس طرح C.A.S.E خود را که بر اساس صمیمیت است ارایه می دهد: C.A.S.E می گوید که فرد موضوع مهمی دار د که می خواهد راجع به آن با همسرش صحبت کند ولی طرف مقابل این ارتباط را سد می کند و رابطه صمیمانه آن ها به یکی از این چهار طریق سد می شود:
    ▪ مهربانی: یک فرد مهربان در بین صحبت های همسرش از طریق نحوه گفتار و یا به دلیل آشنایی با نحوه تربیت او متوجه می شود همسرش مشکلی دار د که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد بنابراین با گفتگویی محبت آمیز از اهمیت مشکلش می کاهد و بدون پرداختن به مشکل، او را امیدوار نگاه می دارد.
    ▪ تندی: همسر با ترک ناگهانی گفتگو مانع ایجاد صمیمیت می شود در را به هم می کوبد، اتاق را ترک می کند و می گوید: «نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم» و با رفتارهایی تند و ناگهانی رابطه را قطع می کند. بدین ترتیب طرف مقابل دچار ترس می شود.
    ▪ پنهان کاری: همسر با پنهان نگه داشتن اطلاعات، نوازش های مثبت و یا احساسات خوبی که می توانند در حل مشکلات ارتباطی مفید واقع شوند، مانع ایجاد صمیمیت می شود.
    ▪ طفره رفتن: همسر با رفتار طفره آمیز با عوض کردن موضوع و دور کردن فرد دیگر از مسئله، از بیان مورد اصلی اجتناب می ورزد. گاهی موضوع اصلی فراموش می شود و یا این که احساس می کند تلاش برای برگشتن به آن، بیهوده است و ارزشی ندارد.
    دکتر کارپمن، برای ایجاد صمیمیت بیشتر بین زوج ها، در هنگام صحبت در مورد اموری که برایشان مهم است و از احساسات درونیشان گفتگو به بیان می آید، طرح C.A.S.E خود را ارایه کرده است که بر عکس طرح قبل نه تنها مانع روابط صمیمانه نمی شود بلکه به داشتن صمیمیت کمک می نماید:
    ▪ گرامی داشتن: همسران به یکدیگر اجازه می دهند که به وسیله رفتار کلمات، لحن صدا و نوازش بدنی این پیا م را به یکدیگر بدهند که همانند گنجینه ای برای هم ارزشمند هستند؛ به یکدیگر توجه نموده و روابط برایشان بسیار با اهمیت است. یکدیگر را گرامی می دارند و رفتاری در پیش می گیرند که طرف مقابل زیبا، جذاب و قدرتمند به نظر برسد. چنین همسرانی در هنگام گفتگو در مورد هر موضوعی حداقل با ده درصد از صحبت های طرف مقابل موافقت دارند و به همین ده درصد توجه می نمایند و از هما ن جا شروع به ساختن رابطه نماید.
    ▪ توانایی صمیمی شدن: این روش در ابتدا بازخودی غیرکلامی است. در این حالت زوج ها توانایی قبول کردن دارند و نسبت به یکدیگر پذیرا هستند و با رفتاری که از خود بروز می دهند یکدیگر را دعوت می کنند تا هر آنچه را که می خواهند بگویند.
    ▪ رها شدن: زوجین حوادث و مشکلات گذشته خود را بیان می نمایند و افکار و احساسات درونی خود را آشکار می سازند. نقاب های خود را به سویی نهاده و می گویند که صحبت از چه چیزی برایشان دشوار است همچنین به یکدگیر فرصت توضیح و دفاع می دهند. و هیچ گاه از آنچه که آشکار می شود در آینده سوء استفاده نمی کنند.
    ▪ تعهد: زوج های متعهد برای حل مشکل خود آنقدر تجزیه و تحلیل می نمایند تا آن را حل کنند، آن ها صبور هستند و هر یک خود را در حل مسئله به وجود آمده مسؤول و متعهد می داند.
    ● قوی باش – احساساتت را نشان نده
    جورج در محیطی خشن بزرگ شده بود، جایی که هیچ گونه احساساتی ابراز و یا دریافت نمی شد. او فکر می کرد که گریه کردن، بیان ناامیدی، ابراز ترس و یا صحبت در مورد عشق «مردانه» نیست. او به یاد می آورد هنگام کودکی وقتی می خواست مادرش را بغل کند و یا ببوسد ماد ر او را با این عبارات از خود می راند: «اصلاً حوصله این کارها را ندارم» «لوس نشو» «مرا اذیت نکن». مادر جورج با نگاه و رفتارش این پیا مرا در ذهن او حک کرده بود که : «صمیمی نباش»، در نتیجه جورج این طرز تفکر بزرگ شد: کسانی که با هم صمیمی می شوند و یا احساسات خود را به یکدیگر نشان می دهند، کار نادرستی انجام می دهند. پدر عبوس جورج هم دوست داشت همیشه مرد م را از خود دور نگاه دارد.
    و حالا بعد از سال ها، «ماریا»، همسر جورج، در گوشه اتاق و دور از چشم ورج می نشیند و از این وضعیت ناراحت است. چندین سال از ازدواج آن ها می گذرد و به نظر می رسد که جورج هر سال بیشتر و بیشتر در خودش فرو می رود. جورج بسیار کم به همسرش ابراز علاقه کرده و او راگرامی داشته است. او به جای احساسات عاشقانه، سکوتی سنگی را بر روابط عاشقانه شان حاکم می بیند. اکنون که ماریا فکر می کند ممکن است جورج بقیه زندگی را به این عقب نشینی ادامه دهد، مطمئن نیست که بتواند این روند را تحمل کند. «کودک» درون او برای این که احساس خوب بودن داشته باشد، نیازمند توجه است. ماریا به حمایت نیاز دار د اما نوازشی را که از جورج دریافت می کند، همانند باران در کویر، ناکافی و ناکارآمد است.
    Last edited by aligol172; 03-06-2011 at 19:22.

  20. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •