تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 90 از 469 اولاول ... 4080868788899091929394100140190 ... آخرآخر
نمايش نتايج 891 به 900 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #891
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    سوتی خیلی ضایع از من
    من همش درگیر این پیش بینی هستم
    اینجا رو ببینید
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پیش بینی بابام گفت اینا 4-1 میشن
    منم گفتم خوب دیگه برزیل با اختلاف 3 گل می بره
    بعد بس که گیجم زدم 3-0 ژاپن
    تروخدا شانسو میبینی

  2. #892
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط MR.Punisher
    اینم از سوتیه من.البته مثله رامبد و شهریار و سینا نمیشه.مخلص بروبچ.
    چاكرتم....باحال بود.راست ميگه آخه...تو خودت خوشت مياد بري يه جا بشيني...بي آزار..يكي بياد آنچنان برنه تو گوشت كه ربت رو ذكر كني؟حالا نه 1 بار..3-4 بار؟نكن بچه...!!!!!!

  3. #893
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    سلام ، چطورید ؟

    ببینم ، تا حالا شده وقتی دارید تلویزیون نگاه میکنید ، سرتونو بچرخونید تا اونور تصویر رو ببینین ؟ نه ؟؟

    مال من که خیلی اتفاق افتاده !

  4. #894
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    يه سوتي اساسي...البته به من چه!!!!

    يه 1-2 ماه پيش با يكي از دوستام رفته بوديم Disco (بابا هيچ چيز خاصي نيست به خدا...من كه بيليارد بازي ميكردم...او آبكي ميخوردم...اونم همينطور!).
    خلاصه...يهو احساس كردم يه بوي بدي مياد....
    يهو برگشتم به اين دوستم فرهاد گفتم:::كدوم مادر(ْْْ××××) گ و ز ي د ه ؟
    يهو ديدم يه تعيير رنگ داد .
    خلاصه بعد از اين كه ديد من هي دارم مادر يارو رو ميندازم رو درخت...برگشت گفت::: حالا ما يه بار تو عمرمون (همون حرف بالايي)...چقدر مادر ما رو(ْْ××××).

    من فقط فرار كردم از ديسكو و اومدك بيرون.ديدم داره مياد دنبالام.سر عتم رو بيپتر كردم.
    يهو گفت...ا ح م ق بيا بابا كجا ميري آخه...تقصير تو نبود كه..تو كه ميدونستي و از اين حرفها.
    از اون جراين به بعد هر چند روز يه بار بهش زنگ ميزنم و منگب معذت ميخواهم.اونم ميگه خقه شو!!!!

    حال كردين؟..الان وقت نيست..وگرنه يه سوتي امام واستون مينوشتم حال كنين.
    من احتمالا‘‘ تا 2-3 روز آينده نميام.
    خودتون ديگه رعايت كنين!!!!

    يا حق

  5. #895
    آخر فروم باز Master's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Somewhere nearby,Who Cares
    پست ها
    1,453

    پيش فرض

    خوب من (هم كه يه هفته اي به خاطر رسيدن به كارهاي خودم و بعضي دوستانم مهمونم ) مي خوام چند تا ز سوتي هاي ذوران طفوليتمو براتون بگم ....
    اقا ما اول دبيرستان بوديم . بچه مثبت و شلوغ . ما يه 5 تا رفيق بوديم كه اين 4 تاش.ون از اون ناتوها و پدر سوخته و زير اب زنو(جالب انكه بچه درس خونم بوديم و جزو ممتازين مدرسه .) ... اينا بودن . عارضم خدمدتون كه ما هر از چند گاهي از مدرسه ميزديم بيرون موقعي كه زنگ تفريح بودو اينا . بقل مدرسه ي ما سمت چپش اينور خيابون ي هدكه روزنامه فروشي بود . كه ما اونجا تلپ ميشديم و روزنامه و اينا م يخونديم . از قضا . اين دوستان نا باب . هم بودن با من . گفتن . هوي حسين بيا اينجا وايستا دوتا دختر بچه دارن ميان كمي كرم بريزيم بخنديم ... منم . گفتم باشه . نگو كه اينا منظور شووم داشتند . اقا ما رفتيم . اين پاده رو هه بسته شد . دوتا دختر فينگواو داتند رد ميشدند . اقا از من اومدن رد شن . منم ديدم اهه انگار نه انگار . تيكه ها پرونده شد الته نه از طرف من . بعدش نه اينكه من مظلووم تر بودم اومدن از كنار من رد شن يه چيزي گفت . اون كوچولوهه . من برگشتم نيگاش كنم اقا اين فكر شووم كرد دختر سرشو بالا كرد . منم سرمو پايين . يك دوم من بود با ارفاق (كلاس اول راهنمايي اينا) بعد رو به من كرد با صداي بلند گفت مي خواااااي من كپ كردم . يه لحظه هنگ كردم مغزم قفل كرد .... بعد هي من عين چراغ راهنما سبز و قرمز و ابي و بنفش و صورتي (رنگين كمون شونصد رنگ شدم ) بعد يه لحظه كلمه رو بالا ووردم ديدم هيچكي نيست . اسبا رفيقام الفرار . بعد ديگه شهادتين رو خوندم . اونجا هم 4 تا ادم بزرگ (خو اون موقع ادم بزرگ بودن ديگه) ريشو داشتن نيگاه م يكردن.. منم .... ديگه جان به جان افرين تسليم كردم . دختر زرتق همينطوري منو ميخ كرده بود م يگفت م يخواي مي خواي . بعدش رفيق فسقلش دستشو گرفت گفت بيا بريم اييييييش . . اووه رفتن . منم همي جان سالم بدر بردم اما دوستان نه همي ياد گرفتن كه ديگه منو قال نذارن ....


    سوووتي بعدي من البته مال موقعي هست كه فقط 2 سال داشتم ( جدي خيلي با هوووووش بو دم و حراف . حيف كه دارم حروم ميشم ) . خانواده تعريف مي كردند كه روزي از روزها ما رفته بوديم دريا . خوب من با برادر بزرگترم با مادرم رفته بوديم كه بريم شناااااا تو طرح خانووووما . اقا برادرم در جا پريد رفت تووو . منو ميگي تا رفتم تو ديدم كه زنا لختن . گفتم مامان من نمييام زنا لوخن به خدا مادرم تعريف ميكرد كه من هي دستتو ميكشيدم بيايي تو تو نمي اومدي اخرشم نيومدي ديگه زهر مارمون كردي . رفتي پيش بابا ت . حا كردين من چقدر با خدا بودم اون موقع هم چپ نداشتم زنا رو لخت ببينم ( ولي حيف به جوو خودم اگه الان بشم هموون 2 سال به كمال شوووق ميرم تو .. چه حالي وده اب بازي )

    اينو بگم كه سوووتيي من 1000در 1000 واقعيه . اينو جدي و بدون شوخي ميگم . حال كنيد درك ما رو . شما بچه بودين به لواشك م يگفتين لاف دوشك . اون وقت ما نامحرم نمي ديدم

  6. #896
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط shahabmusic
    یه رگم تقریبا به اون جا میخوره!!!
    خوب چه خبر از 30متری؟؟نوبهار؟؟؟
    بابا تقريبا همشهري خووووبي ؟
    احتمالا وقتي كرمانشاه ميومدي پاتوقت سي متري بوده نه ؟؟؟؟؟
    خوبه سر جاشه سلام داره خدمتتون

  7. #897
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Master
    خوب من (هم كه يه هفته اي به خاطر رسيدن به كارهاي خودم و بعضي دوستانم مهمونم ) مي خوام چند تا ز سوتي هاي ذوران طفوليتمو براتون بگم ....
    اقا ما اول دبيرستان بوديم . بچه مثبت و شلوغ . ما يه 5 تا رفيق بوديم كه اين 4 تاش.ون از اون ناتوها و پدر سوخته و زير اب زنو(جالب انكه بچه درس خونم بوديم و جزو ممتازين مدرسه .) ... اينا بودن . عارضم خدمدتون كه ما هر از چند گاهي از مدرسه ميزديم بيرون موقعي كه زنگ تفريح بودو اينا . بقل مدرسه ي ما سمت چپش اينور خيابون ي هدكه روزنامه فروشي بود . كه ما اونجا تلپ ميشديم و روزنامه و اينا م يخونديم . از قضا . اين دوستان نا باب . هم بودن با من . گفتن . هوي حسين بيا اينجا وايستا دوتا دختر بچه دارن ميان كمي كرم بريزيم بخنديم ... منم . گفتم باشه . نگو كه اينا منظور شووم داشتند . اقا ما رفتيم . اين پاده رو هه بسته شد . دوتا دختر فينگواو داتند رد ميشدند . اقا از من اومدن رد شن . منم ديدم اهه انگار نه انگار . تيكه ها پرونده شد الته نه از طرف من . بعدش نه اينكه من مظلووم تر بودم اومدن از كنار من رد شن يه چيزي گفت . اون كوچولوهه . من برگشتم نيگاش كنم اقا اين فكر شووم كرد دختر سرشو بالا كرد . منم سرمو پايين . يك دوم من بود با ارفاق (كلاس اول راهنمايي اينا) بعد رو به من كرد با صداي بلند گفت مي خواااااي من كپ كردم . يه لحظه هنگ كردم مغزم قفل كرد .... بعد هي من عين چراغ راهنما سبز و قرمز و ابي و بنفش و صورتي (رنگين كمون شونصد رنگ شدم ) بعد يه لحظه كلمه رو بالا ووردم ديدم هيچكي نيست . اسبا رفيقام الفرار . بعد ديگه شهادتين رو خوندم . اونجا هم 4 تا ادم بزرگ (خو اون موقع ادم بزرگ بودن ديگه) ريشو داشتن نيگاه م يكردن.. منم .... ديگه جان به جان افرين تسليم كردم . دختر زرتق همينطوري منو ميخ كرده بود م يگفت م يخواي مي خواي . بعدش رفيق فسقلش دستشو گرفت گفت بيا بريم اييييييش . . اووه رفتن . منم همي جان سالم بدر بردم اما دوستان نه همي ياد گرفتن كه ديگه منو قال نذارن ....


    سوووتي بعدي من البته مال موقعي هست كه فقط 2 سال داشتم ( جدي خيلي با هوووووش بو دم و حراف . حيف كه دارم حروم ميشم ) . خانواده تعريف مي كردند كه روزي از روزها ما رفته بوديم دريا . خوب من با برادر بزرگترم با مادرم رفته بوديم كه بريم شناااااا تو طرح خانووووما . اقا برادرم در جا پريد رفت تووو . منو ميگي تا رفتم تو ديدم كه زنا لختن . گفتم مامان من نمييام زنا لوخن به خدا مادرم تعريف ميكرد كه من هي دستتو ميكشيدم بيايي تو تو نمي اومدي اخرشم نيومدي ديگه زهر مارمون كردي . رفتي پيش بابا ت . حا كردين من چقدر با خدا بودم اون موقع هم چپ نداشتم زنا رو لخت ببينم ( ولي حيف به جوو خودم اگه الان بشم هموون 2 سال به كمال شوووق ميرم تو .. چه حالي وده اب بازي )

    اينو بگم كه سوووتيي من 1000در 1000 واقعيه . اينو جدي و بدون شوخي ميگم . حال كنيد درك ما رو . شما بچه بودين به لواشك م يگفتين لاف دوشك . اون وقت ما نامحرم نمي ديدم
    مرسي مستر جان
    نگفتي مياي يه گاو يا گوسفندي جلو پات قربوني كنم جيگر

  8. #898
    پروفشنال shahabmusic's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    New Zealand-Auckland
    پست ها
    687

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط WooKMaN
    بابا تقريبا همشهري خووووبي ؟
    احتمالا وقتي كرمانشاه ميومدي پاتوقت سي متري بوده نه ؟؟؟؟؟
    خوبه سر جاشه سلام داره خدمتتون
    والا من هر موقع اومدم کرمانشاه جز مسخره کردن چیزی از همشهریام ندیدم!!!همیشه مسخرم می کردن.
    راستی یه تاپیک بزن خاطره توش بنویسیم.

  9. #899
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    سلام بر علمای اعلام و حجج اسلام
    این سوتیه من بر می گرده به 4 ماه قبل.یه شب دعوت بودیم خونه عموم.
    عموم هم ادم خشکی هستش.شب ساعت 12 بود.
    همه خواب بودن.من و ÷سر عموم(ببخشید p ندارم)داشتیم جک +18 می گفتیم
    من گفتم ترکه داماد امریکایی داشته.شب میره به زنش میگه میبینی دامادمون چقدر مراعات مارو میکنه.
    واسه اینکه ما بیدار نشیم به دخترمون میگه ساک ایت(s*ck it)
    هر دو ترکیدیم از خنده.یهو دیدم یکی زد رو کتفم.برگشتم دیدم عمومه.
    بعد به من گفت ساک ایت بابا همه خوابن.
    هر سه نفر از خنده چسبیدیم به سقف.اینم از سوتی من.
    مخلص Man Hunter عزیز.
    Last edited by MR.Punisher; 23-06-2006 at 17:09.

  10. #900
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    مرسي پانيشر.قشنگ بود...
    حالا ...ايت,چون سر كلاسم!!!!!!!معلم گير ميده كانكت نشيد.!!!!>>>با اين ميگن آدم سو استفاده چي!!<<<<

    خوش باشي.نوكرتم.

    يا حق

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •