تو كه ترجمان صبحي ز ترنم ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
نفسم گرفت از اين شب در اين حصار بشكن
تو كه ترجمان صبحي ز ترنم ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
نفسم گرفت از اين شب در اين حصار بشكن
نه خدا توانمش حواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
...
الهه قلب مني اي عشق آخرم ندا
رحمي بكن ، ردم نكن نگو برو تو رو خدا
آتشی را کـه در آن زيسته ای سـرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش از اين عشق و سر افراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ . . .
...
نقطه اي بودم دل در هوس حادثه بود
گونيا داشت حيف كه پرگار نداشت
از استاد بزرگم...
سيزدهمين روز در جهنم,
سرخي,
خاطرات گذشته,
فرصت هاي از دست رفته,
و سيزدهمين روز در جهنم,
جنون, پريشاني ,
چشمان سرخ,
دلهاي سياه,
و سيزدهمين روز در جهنم,
افراد گمشده,
همگي از ياد رفته ,
بي نام و نشان ,
و سيزدهمين روز در جهنم ,
سازهاي بي صدا ,
شعرهاي نا نوشته ,
تماشاچيان ساكت ,
و سيزدهمين روز در جهنم ,
با خود فكر مي كنم , آيا تمام خواهد شد ؟
سيزدهمين روز در جهنم.........
از خودم![]()
مهر جمال جانان درياي آتشين است
گر عاشقي بسوزي زيرا كه راهش اين است
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
سلام
يادمان باشد از امروز خطايي نكنيم
گرچه در عشق شكستيم صدايي نكنيم
يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنيم
ميتوان هر لحظه هر جا عاشق دلداده بودن
پر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)